#عفافگرایی
⚠️ #چرا_بد_حجاب_شدیم؟
💥 سالهاست که #سبک_زندگی بیشتر مردم ایران، بدون آنکه متوجه باشند، از جای دیگری #کنترل میشده و اکنون #تغییر کرده است.
☑️ دشمنان با استفاده از #عنصر_نفوذ، در خیلی از افراد داخل کشور، که در موقعیتهای کلیدی فعالیت میکنند، سبک زندگی غربی را #ترویج میداده و میدهند!
📛 رسانههای داخلی نیز، با #الگو گرفتن از غرب، سبک زندگی غیرایرانی را ترویج میدهند. این تغییر سبک زندگی، ابعاد گستردهای دارد و آموزش و پرورش و دانشگاهها را نیز هدف قرار داده است.
☑️ در واقع #خط_فکری فرزندان ما، از همان ابتدا باید مطابق خواست آنها شکل بگیرد و وقتی شکل گرفت، #اصلاح آن غیرممکن یا خیلی #دشوار میشود.
♨️ در این طرز فکر و شیوه زندگی، هر کس به فکر #منافع خودش است و تعالیم اسلام جایگاهی ندارد. این به معنای ساده، همان ترویج #سکولاریسم در ایران است.
📌 مطلب ناراحت کننده این است که خیلی از نخبگان و خواص، این طرز فکر را پذیرفتهاند و آن را نوعی #امروزی_بودن و حرکت در جهت دنیای بدون مرز میدانند و نمیدانند که دشمنان ما میخواهند دین، هویت و زبانمان را از ما بگیرند!
⚠️ البته دشمنان، تا اندازه زیادی به این هدفشان رسیدهاند. آنها از طریق شبکههای ماهوارهای، فضای مجازی و... بهطور نرم، مسیر فکر و اعتقاد مردم و نیز خیلی از مسئولین را، آنطور که خودشان میخواهند تغییر دادهاند.
🔥 آنها برای رسیدن به اهدافشان و دور کردن مردم از #اسلام و #اخلاق هزینه میکنند و هر روز با کمک گرفتن از نخبگانشان، نقشههای جدیدتری را طراحی میکنند
.http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
#اقیانوس_عفاف
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
🌹روزی که خداوند فاطمه سلام الله را آفرید، ایشان را بهانۀ آفریدن زمین و همۀ کائنات و عالمیان دانست و #اقیانوس_عفاف_و_حیا را در وجود مرضیه عفیفه (س) نهاد تا زنان او را #الگو قرار دهند.
🌺 در جاهلیت قبل از اسلام که دختران زنده به گور میشدند، پیامبر به دختران و بانوان #شأنیت بخشیدند، اما متأسفانه در عصر امروز، گاهی #عفت و #حیا، جای خود را به ضدارزشها میدهد و در برخی مجامع و اماکن، اگر بانویی #باحیا و #باعفت باشد، مورد #تمسخر قرار میگیرد.
🌺 ولادت این بانو به نام #روز_زن انتخاب شد؛ چرا که زندگی ایشان سراسر تجلّی ارزشهای اسلامی است. حضرت صدیقه طاهره (س) #الگوی_جاودانه زنان عالم و بهترین الگو برای زنان امروزی در زمینههای علم و دانش، حجاب و حیا، ازدواج، فنون شوهرداری و تربیت فرزند و... هستند.
🌺 ایشان به عنوان #مادری_نمونه، خود را به تمامی فضائل آراسته بودند و لحظهای از #تربیت_اسلامی غافل نبودند و فرزندانی را #پرورش دادند که تکتک آنها زینتبخش عالم هستند.
🍃🌷🍃🌷🍃
🌹#ولادت با سعادت حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها، #روز_مادر و هفته بزرگداشت #مقام_زن، بر تمام عفافگرایان تهنیت باد.
http://eitaa.com/salehinardabil
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #دوازده
نزدیک ظهر بود...
خانم بزرگ در آشپزخانه...
مشغول آماده کردن سفره ناهار بود. آقا بزرگ و یوسف درحیاط حرفهایی میزدند که مردانه بود. و خانم بزرگ خوب این را درک میکرد.
پیچ رادیو قدیمی را باز کرد...
نوای روحبش کلام الله در خانه پیچید.
آقابزرگ و یوسف به سمت حوض کوچک وسط حیاط رفتند، برای وضو.✨
خانم بزرگ وضو گرفته از آشپزخانه بیرون آمد،...
سجاده ها را از روی طاقچه برداشت. نزدیک ورودی حیاط رو به آقابزرگ گفت:
_آقاجلال،.. سجاده رو بیارم براتون حیاط، یا میاین داخل!؟😊
آقا بزرگ با #لحن_شیرینی گفت:
_شما کجا میخونی..؟! هرجا هسی برا منم سجاده رو همون جا بذار😊❤️
خانم بزرگ_هوا سرد نیست؟!😊
_نه،اصلا اسفند شده، ولی مثل بهاره!😊👌
خانم بزرگ بود و زانو دردش...
میز و صندلی مخصوصی،آقابزرگ برایش تهیه کرده بود،..تا در نماز، از زانودرد در امان باشد. و گوشه ایوان گذاشته بود.
💫مخصوص نماز هایی که #دونفره میخواندند.💫
به سمت میزش رفت.سجاده خودش را گذاشت. کمی جلوتر سجاده آقابزرگ را پهن کرد.سجاده ای که برای مهمان گذاشته بود، کنارش پهن کرد تا یوسف روی آن نماز گذارد.
مقنعه اش را سرکرد...
چادرش را پوشید. 💚عطر خوشی💚 در هوا پیچید. که ادمی را مست میکرد.
این همان #عطرتربتی😢 بود که مادرش به او بخشیده بود. و حالا همچنان او را نگه داشته بود.
آقابزرگ وضو گرفته،...
آستین پیراهنش را به پایین میکشید. و به سمت سجاده ای که خانم بزرگ انداخته بود آمد.
_به به.. به به...عجب عطری #خاتون_جان.😢
قطره اشکی سمج از گوشه چشمش چکید.😢 گرچه سریع پاکش کرد. اما یوسف و خاتون هردو دیدند.
با لحن آرامی گفت:
_خیلی خوب کاری کردی اومدی بیرون. از کجا فهمیدی نماز اینجا بیشتر به من میچسبه؟!😊❤️
خانم بزرگ لبخندی زد.☺️❤️ و چیزی نگفت.
یوسف سجاده اش را جمع کرد،...
انگار که دلخور شده بود.ترجیح میداد تنهایی نماز بخواند. هم خلوت عارفانه و عاشقانه شان را به هم نمیزد! و هم راحت تر با خدایش حرف میزد.
_بااجازتون من میرم داخل میخونم.
خانم بزرگ خواست حرفی بزند تا دلجویی کند، اما آقابزرگ سریع گفت:
_باشه بابا جان هرجور راحتی
آقابزرگ کلاه سفیدی که یادگار حج بود را روی سرش گذاشت،...
عبایش را انداخت، و شروع کرد به اذان و اقامه گفتن.هراز گاهی به #بهانه صاف کردن آستین لباسش #نگاهی به همسرش میکرد.💞👌
اذان و اقامه شان تمام شده بود... دستهایشان را بالا بردند. و خواندند ۴ رکعت نماز جماعتی که سجده هایش با هق هق آقابزرگ😭 و ریزش اشک های بی پایان خانم بزرگ 😭همراه بود.
یوسف گیج بود،...😢😥
حال خودش را نمیدانست. وارد پذیرایی شد، پشت پنجره به تماشای زوجی👀💞 بود که بعد از گذشت نزدیک ۶٠ سال😯 از زندگی مشترکشان #همچنان_دلداده اند.
💎باید #آقابزرگ را #الگو قرارمیداد.💎
✨چقدر زیبا #بندگی میکرد.
✨چقدر زیبا #همسرداری میکرد.
✨و چقدر زیبا با بهترین لحن ممکن #تشکر میکرد.
یوسف، سرش را پایین انداخت.
خانه فقط دو اتاق داشت. راهش را کج کرد به سمت اتاق میهمان.در رابست.
چنان در فکر بود که حواسش نبود، جهت قبله را اشتباه کرده،😞چند دقیقه ای فکر کرد، سجاده را چرخاند بسمت راست، ایستاد، اما نای ایستادن نداشت،
اینجا کسی نبود..بی نامحرم، بی واسطه، خودش بود و محبوب، خودش بود و معبود...آرام روی زمین نشست....
زانوانش را در بغل گرفت، سرش را روی دستانش گذاشت، و آرام آرام اشکهایش جاری میشد.😣😭
حس کرد صدایی از بیرون می آید،..
حتما خلوت عاشقانه و عارفانه شان تمام شده بود. به خودش آمد....بلند شد تا نماز گذارد.
هنوز تکبیر نگفته بود که آقابزرگ با خنده در زد.
_یوسف باباجان..!😁نمازت رو خوندی بیا ناهار، فقط زود بیا، تو رو نمیدونم، ولی #دستپخت_خاتون ترمز من یکی رو که بریده😁😋
بالبخند☺️ از #جمله_شیرین_آقابزرگ نماز را شروع کرد.
سرش را از سجده برداشت...
نمازش تمام شده بود، اما درد دلهایش نه، روی دوزانو نشست،تسبیح فیروزه ای را برداشت.ذکر تسبیحات را میگفت، سجاده را جمع کرد.در را باز کرد.
با تسبیح وارد پذیرایی شد....
با صحنه ای که دید چنان ذوقی😍در دلش بوجود آمد که نتوانست آن را بروز ندهد.
آقابزرگ و خانم بزرگ #کنارهم،..روی#زمین، مقابلشان سفره ای #ساده، اما #صمیمی،پهن بود...
☺️😍عطر دلپذیر دستپخت خانم بزرگ شیرین پلو با قیمه، که #آقابزرگ_عاشق_این_غذابود.
نزد یوسف که نوه شان بود، چنان آرام باهم حرف میزدند، که گویی #تازه به هم رسیده اند.🙈
یوسف_عجب غذایی خانم جون..!! دستتون درد نکنه..! هوووووم....😋شیرین پلو با قیمه😍👏
ادامه دارد...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat