💥#مدیریت_شیطان را فراموش نکنیم
⁉️برخی میپرسند: شیطان کجاست ⁉️
✅هر وقت دیدیم که به سمت #گناه میرویم و اخلاقمان اخلاق قرآنی نبود، بدانیم به سراغ شیطان رفتیم و مدیریت او را در زندگی قبول کردیم.
🔥شش قدم شیطان برای ایجاد #فساد_اخلاقی، جنسی و اعتقادی
1️⃣ ایجاد وسوسه در دل مردم
2️⃣ انجام گناه
3️⃣ کوچک جلوه دادن گناه
4️⃣ اصرار بر انجام گناه (به بهانههای مختلف)
5️⃣ قشنگ جلوه دادن گناه (لذت از انجام گناه)
6️⃣ انکار همه مقدسات
🔥این شش قدم در #فضای_مجازی هم، به سهولت طرحریزی و پیاده میشود...
⚠️در نهایت هم #شیطان میگوید که من صرفاً شما را دعوت کردم... گفتم بیایید و شما هم آمدید... http://eitaa.com/salehinardabil
#بازگشت_به_خدا
#رنج_شیطان
💥 شیطان به #حضرت_یحیی گفت: "میخواهم تو را #نصیحت کنم!"
🍀 حضرت فرمودند: "من میل ندارم؛ ولی میخواهم بدانم #طبقات مردم نزد شما چگونهاند؟"
💥#شیطان گفت: "مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم میشوند:
1️⃣ عدهای مانند شما معصومند؛ که از آنها مأیوسیم و میدانیم که #نیرنگ ما در آنها اثر نمیکند.
2️⃣ دستهای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف میخواهیم میگردانیم.
3️⃣ دستهای هم هستند که از دست آنها #رنج میبریم؛ زیرا #فریب میخورند؛ ولی از کردۀ خود #پشیمان میشوند و #استغفار میکنند و تمام زحمات ما را به هدر میدهند. بار دیگری که نزدیک است که موفق شویم؛ دوباره به یاد #خدا میافتند و از چنگال ما #فرار میکنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج میبریم".
📚منبع: محمدمهدی تاج لنگرودی، کتاب کشکول ممتاز
🍂🍃🌺🍃🍂
🔰 #پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
🌿 "لَلّهُ أفْرَحُ بتَوبةِ عبدِهِ مِن العَقيمِ الوالِدِ، ومِن الضّالِّ الواجِدِ و مِن الظّمآنِ الوارِدِ".
🌿 "#خداوند عزوجل، بيشتر از نازايى كه صاحبِ فرزند شود و يا گم كردهاى كه گم شدهاش را بيابد و تشنهاى كه بر آب وارد شود، از #توبه بندهاش #شادمان مىشود".
📚منبع: كنز العمّال، ج 4، ص 205، ح 10165 http://eitaa.com/salehinardabil
#تلنگر
📚دژ پروردگار
#شیطان و قبیلهاش، از نقطهای به ما #نفوذ میکنند و وارد میشن، که ما نمیفهمیم!
#شیطان برای همه از یک نقطه حمله نمیکنه.
به یه نفر از طریق #پول حمله میکنه.
به یه نفر از طریق #قدرت حمله میکنه.
به یه نفر از طریق #شهوت حمله میکنه.
به یه نفر از طریق #ناامیدی حمله میکنه.
و...
حالا مشکل اصلی ما اینه که نمیدونیم این حمله ها،
از کجا،
چجوری،
توسط چه کسی،
یا چه چیزی،
به ما هجوم میاره تا بتونیم جلوشونو بگیریم.
به خاطر همین قرآن میگه؛
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ
✨از شر شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر.
اما قرآن میگه در پناهِ خدا بودن، دوشرط✌️لازم داره؛
#ایمان
#توکل
🕋إنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(نحل،۹۸و۹۹)
✨ البتّه شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مىكنند، غلبه و سلطه ای نیست.
پناه بردن به خداوند، نشانهى #ايمان و #توكل بر اوست.
پس هر جا کم آوردی، به خدا پناه ببر و توکل کن و ایمان داشته باش که خدا حامیِ توست.
http://eitaa.com/salehinardabil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم کوتاه #لانه_شیطان
🌺#امام_صادق علیهالسلام میفرمایند:
🍃"النَّظَرُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبليسَ مَسمومٌ ، وكَم مِن نَظرَةٍ أورَثَت حَسرَةً طَويلَةً!"
🍃نگاه، تيرى زهرآگين، از تيرهاى #شيطان است و چه بسيار نگاهى كه پشيمانى درازمدّت به جاى مىگذارد.
🌺 #خداوند در آيۀ 30 سوره مباركه نور ميفرمايد:
🍃 "قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ"
🍃 "مراقب #چشم خود باشيد و #پاكدامن شويد تا زندگي بهتر و پاكيزهتري داشته باشيد" http://eitaa.com/salehinardabil
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اگر همدیگر را دوست ندارید به جایی نمی رسید🔸
اگر کسی، مومنی را به عنوان #مومن در آغوش بگیرد یا با او دیدار کند، مثل این است که خدا را در عرش زیارت کرده است. چه حرف عجیبی است درباره ی انسان!! این معنای #انسان_شناسی است: «من زار أخاه المومن کمن زار الله فی عرشه»؛ این تعریف انسان است. یعنی انسان موجودی است که می تواند دیدن او به معنای دیدن خدا باشد.
اگر همدیگر را دوست ندارید به جایی نمی رسید. وقتی که دوست نداری از او جدایی، وقتی از او جدایی #شیطان تو را تنها گیر می آورد. وقتی تنها گیرت بیاورد می خوردتت، قورتت می دهد. شیطان گرگ است دنبال زمانی می گردد که تو از رفقایت جدا شده ای، توصیه می کنم که همدیگر را دوست بدارید و این را به عنوان یک #اصل برای خودتان قرار دهید. جدی بگیرید.
http://eitaa.com/salehinardabil
#مراقب_وسوسه_شیطان_باشیم
🔺روزي مرد شروري، به ميدان شهر رفت و با صداي بلند داد زد: "من خيلي از #شيطان بدترم. شيطان بايد خدمتكار من باشد. كارهاي او در مقابل كارهاي من هيچ است".
💥در همين لحظه شيطان به شكل يك پيرمرد ظاهر شد و از آن مرد پرسيد: "تو چگونه از من بدتر شدهاي؟"
🔺آن مرد گفت: "من اين همه جنايت كردهام، با آبروی خيلي از مردم بازي كردهام و..."
💥شيطان گفت: "بيا با هم #مسابقه بدهيم. يك ماه فرصت داريم. هركس بيشتر از ديگري، كارهاي شيطاني انجام داد، برنده است. اگر تو بردي من از شيطان بودن خود استعفا میدهم و تو را شيطان معرفي خواهم كرد".
🔺مرد شرور پذيرفت. بعد از يك ماه، هر دو به محلي كه قبلاً تعيین كرده بودند رفتند و شيطان از او پرسيد: "اي مرد تو چه كارهايي انجام دادهاي؟"
🔺او گفت: "فلان خانهها را بيسرپرست كردم. تعداد زيادي از خانهها را بر سر صاحبانش خراب كردم و..."
💥شيطان خنديد و آن مرد با عصبانيت از شيطان پرسيد: "چرا ميخندي؟ بگو ببينم تو چه كار كردهاي؟"
🔥شيطان گفت:"بعد از اينكه از اينجا رفتم، در هفته اول سعي كردم يك پسر و دختر را از كنار همديگر رد كنم. در هفته دوم كاري كردم كه آن پسر به دختر پيشنهاد #دوستي بدهد و دختر نيز اين پيشنهاد را قبول كند. هفته سوم كاري كردم كه اين دو بيشتر به همديگر اعتماد كنند و با هم #ملاقات كنند و هفته چهارم كاري كردم كه اين دو در مكانهاي خلوت با هم قرار بگذارند و حاصل اين رابطه، شخصي شود #حرام_زاده همانند تو.
🔥حال بگو آيا تو كار خلاف زيادي كردهاي يا من؟!"
http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
【#تلنگر👌】
✍ بزرگترین گناه #نا_امیدی ❌
👈 از چی⁉️
🍃 از رحمت و بخشش #خـداست..
😈حتی #شیطان هم نا امید #نبود❗️
💥 همین الان تصمیم بگیر👌 و از جاده #گناه دور بزن↻
🍂آغوش #مهربان خـدا در انتظارت❤️
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
🌐 روبیکا:
🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
【#تلنگر👌】
✍ بزرگترین گناه #نا_امیدی ❌
👈 از چی⁉️
🍃 از رحمت و بخشش #خـداست..
😈حتی #شیطان هم نا امید #نبود❗️
💥 همین الان تصمیم بگیر👌 و از جاده #گناه دور بزن↻
🍂آغوش #مهربان خـدا در انتظارت❤️
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat
🌐 روبیکا:
🍃https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎#حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #هش
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #نهم
_برنامه ت چیه؟! میخای چکار کنی؟! میبینی که یاشار راهش رو انتخاب کرد.میره سر خونه زندگیش!! از نظر من هیچ مشکلی نیس. اگه تصمیمت قطعیه، مهسا مورد خوبیه.!
صاف و بااقتدار نشست و گفت:
_سریعتر خبرش رو بهم بده، برا هر دوتاتون میخام یه جشن بگیرم! اما خیلی مفصل. یاشار که نهایتا تا عید صبر کنه. تو هم زنگ بزن ب اقای سخایی، قرارعقد رو برا قبل عید، بذار.
سکوت کرده بود.تا کلام پدرش به #اتمام رسد.😔
_بابا شما دیگه چرا!! ؟؟شما که منو میشناسین! من از...😒
پدرش کلامش را قطع کرد و باعتاب گفت:
_تو چی هااان؟! از مهسا هم خوشت نمیاد؟؟😠
کم کم صدای پدرش بالا میرفت..
_فکر کردی کی هسی؟؟همین که من میگم..!😠یا تا ٧ فروردین مراسم برپا میشه یا کلا از ارث محرومی!!! حتی یه پاپاسی هم گیرت نمیاد!! اینو تو کلت فرو کن..!!مطمئن باش.!😠☝️
کوروش خان پشت سرهم این جملات را ردیف کرد.و عصبی راه اتاق را در پیش گرفت...
یوسف مات از حرفهای پدرش، ازتصمیماتش، نمیدانست جواب را چه بدهد..!!!که حرف دل خودش باشد..ناچار فقط #سکوت کرد! حداقل #بی_حرمتی نمیکرد!😔
اکبرآقا باناراحتی نگاهش میکرد.
سهیلا سری با تاسف برایش تکان میداد.
مادر وخاله شهین هم دلخور از وضعیت نیم نگاهی به او انداختند و باز گرم حرفهای خودشان شدند.
حس اضافی بودن را داشت.
از خودداری خودش هم خسته شده بود.
حالا یاشار و سمیرا هم از حیاط به جمع آنها اضاف شده بودند.یاشار بدون توجه به جو ایجاد شده، روبه اکبرآقا کرد و گفت:
_اکبرآقا اگه اجازه بدید،ما امشب #محرم بشیم. ٧ فروردین هم عقد و عروسی باهم بگیریم. توی این یکماه و خورده ای، همه کارها رو انجام میدم.
یاشار نگاهی به خاله شهین کرد تا تایید حرفش را بگیرد.
خاله شهین_خیلی هم خوبه، من که موافقم، شما چی میگین اکبرآقا! ؟
اکبر اقا با خنده گفت:
_چی بگم،..!خب... داماد که ماشالا راضی، عروس هم راضی، گور 'بابای عروس' ناراضی😁
همه خندیدند.😀😃😄حتی یوسف. جلو رفت صمیمانه دست برادرش را فشرد.
_خیلی خوشحالم برات داداش، خوشبخت بشین😊
یاشار _ممنون. تو هم یه فکری کن زودتر تا سرت ب باد نرفته.😜
و قهقهه ای زد.😂یوسف هم خنده اش گرفته بود.😁به درخواست یاشار، محرمیتشان را یوسف خواند.همه دست میزدند. همه خوشحال بودند.😁😊👏👏فخری خانم بلند شد شیرینی🍰 را گرداند تا همه دهانشان را از این وصلت شیرین کنند.
همه مشغول حرف زدن بودند.فخری خانم بالا رفت برا دلجویی از همسرش.
با پایین امدن پدرش از پله ها،اکبرآقا گفت:
_کوروش خان ما تصمیمات اصلی رو گذاشتیم شما بیاین بعد.
کوروش خان، با شکوه و اقتدار دستانش را درجیبش کرد، و آرام از پله ها پایین می آمد.بسمت اکبرآقا رفت.
_همه بیاین اینجا
همه روی مبلهایی نزدیک به هم نشستند...
سمیرا، به محض محرم شدنشان،روسری و مانتو اش را درآورد...
دیگر جایی برای یوسف نبود.#سربه_زیر #بالبخنداز جمع خداحافظی کرد.به آشپزخانه رفت وضو✨ گرفت.و به اتاقش پناه برد.
اینجور انتخاب کردن...
برایش مفهومی نداشت. همیشه عقیده داشت، حرمت #دختر، حرمت#بزرگترها، و حتی #عشق هم برایش #حرمت قائل بود.
وارد اتاقش شد..
فکر اینکه چرا اینهمه میان خود وخانواده اش تفاوت هست،یک لحظه او را رها نمیکرد.
آدم درد دل کردن و بازگو کردن دردهایش نبود.اما چراهای زندگیش، زیاد بود. سوالهای ذهنش چند برابر شده بود..!
فکرش بسمت آقابزرگ رفت.پدر پدرش. با او راحت تر بود.حتی راحت تر از پدرش.
شب از نیمه گذشته بود..🌌
سجاده را پهن کرد، خواست ✨دو رکعت نماز✨ اقامه کند، برای #آرامشش_ازفکر
تا دستهایش را بالا برد....
تمام تصویرهای میهمانی مانند فیلمی🎞 مقابلش صف بست.😈نمیدانست چه کند،..😱😰
با دستهایش روی صورتش را پوشاند، چند صلواتی✨ فرستاد،ذهنش را متمرکز کرد و دوباره برای تکبیر دستهایش را بالا برد.
باز هم نشد،...😰
#شیطان تصمیمش را گرفته بود،😈آنهمه عشوه های دختران و زنان کارخودش را کرده بود!!!
معصوم که نبود!!
خیلی نگاهش را #کنترل میکرد، #مراقب بود!اما خب بهرحال #مرد بود، #جوان بود، زیبا بود، و مورد توجه همه.!
خودش را #یکه_وتنها در بیابانی میدید.. #بی_یارویاور. و نیروهایی که #ازهمه_سمت به او هجوم می آوردند.😱😈😰😈😱
دستهایش را پایین انداخت..
عادت داشت چفیه روی دوشش می انداخت بهنگام نماز...
ادامه دارد...
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat