eitaa logo
شـمیم‌وصــٰال•
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
1 فایل
°•﷽•° سَلام‌بَرصاحِب لَحظِهایِ اِنتِظار... در کویِ تو معروفَمُ از رویِ تو مَحروم :)💛 ‌ڪپی:ذکر¹صلوآت‌،ظهوࢪآقا.. ادمین تبادل : @eftekhari735753 کانال کتابمون: @enghelabsquare أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شـمیم‌وصــٰال•
بــــــسمِ‌ࢪبــــ‌الـــ؏ــشــق♥️'
‏قشنگیِ سجده اینه که تو گوش‌ِ زمین پِچ پِچ‌ میکنی، ولی تو آسمون‌ صداتو‌ میشنون..
••🌸 از عکس العمل شون فهمیدم آقای موحد همیشه به این شیوه لباس میپوشه. مامان به بابا گفت: _بهتون گفتم بهش بگید شیوه لباس پوشیدنش رو عوض کنه،زهرا خوشش نمیاد. بابا به من گفت: _چرا از روی ظاهر قضاوت میکنی؟ -بابا،بسته ای که روش عکس پفک باشه توش زعفران نیست.ظاهر آدم نشان میده که اون آدم چطور فکر میکنه. مامان بالبخند گفت: _یعنی میخوای بخاطر لباس پوشیدنش بهش جواب رد بدی؟ بالبخند گفتم:شاید. به بابا نگاه کردم و گفتم: _دلیل شون چیه؟خودنمایی و جلب توجه؟ -وحید هم متوجه تو شد؟ -نه. -چرا؟ -عصبی بود. -چرا؟ -یه دختری مزاحمش شده بود. دوباره مامان و بابا بلند خندیدن. بابا گفت: _اگه دنبال جلب توجه بود پس چرا وقتی بهش توجه شد،عصبی شد؟ -پس آدم دو رویی هست.. با ظاهرش یه چیز میگه،با اخلاقش یه چیز دیگه.با ظاهرش میگه به من خاص توجه کنید بعد که بهش توجه میکنن با تندی طردشون میکنه...اینطوری با روح و روان آدمها هم بازی میکنه.به نظرم همچین آدمی قابل اعتماد نیست. -ولی خیلی ها میگن خوش تیپه؟ - ولی این شیوه لباس پوشیدن اسلامی نیست.در شأن یک مسلمان نیست که اینطوری لباس بپوشه.از نظر اخلاق اجتماعی هم اینطور لباس پوشیدن مناسب نیست.به همون دلایلی که خانم ها باید مراقب باشن پوشش مناسب داشته باشن، آقایون هم باید مراقب لباس پوشیدن شون باشن. -همین حرفها رو به خودش بگو. شاید از این جنبه بهش فکر نکرده باشه یا شاید خصوصیات خانم ها رو نمیدونه. -شما بهش نگفتین؟ -نه. -چرا؟ -میخواستم تو بهش بگی چون میدونم تو یه جوری بهش میگی که خودش به این نتیجه برسه. -ولی من نمیخوام باهاش رو به رو بشم. دیگه بابا و مامان چیزی نگفتن... هر دو شون میدونستن فکر کردن به کسی جز امین چقدر برای من سخته و من فقط بخاطر خدا و بخاطرداوناست که دارم اینکا رو میکنم. هرروز و هرشب از خدا کمک میخواستم. چند وقت بعد با محمد بیرون قرار گذاشتم... بهش گفتم: _به بابا گفتم درموردش فکر میکنم. -الان داری فکر میکنی؟!!بعد چند ماه که بهش جواب رد دادی؟! -یعنی نا امید شده؟ -اونجوری که تو جوابشو دادی چه انتظاری داری الان؟ متوجه شدم داره الکی میگه.بلند شدم و گفتم: _باشه.چه بهتر.پس دیگه حرفی نمیمونه.به مریم سلام برسون.خداحافظ. دو قدم رفتم.صدام کرد.گفت: _بیا بشین.حالا صحبت میکنیم. برگشتم سمتش،بالبخند نگاهش کردم.فهمید سرکار بوده.اخمهاش رفت تو هم بعد لبخند زد.نشستم. بعد چند دقیقه سکوت محمد گفت: _وحید پسر خوبیه.واقعا اخلاق خوبی داره. مسئولیت پذیر،با ادب،مهربون و بامحبت،دست و دل باز. -اونوقت این دوست شما صفت منفی نداره؟ محمد لبخند زد و گفت: _چرا،داره.خیلی پرروئه..نه پرروی بی ادب. اصطلاحا اعتماد به نفس زیادی داره. یه کم که گذشت،گفت: _وحید کارش خیلی سخته. به من نگاه کرد: _زهرا نگاهش کردم. -با وحید ازدواج نکن. -بخاطر کارش میگی؟ -آره...امین سه بار رفت سوریه.که تو دو بارش رو همسرش بودی.ولی وحید کارش اینه. مأموریت زیاد میره. -ماموریت هاشون فقط سوریه ست؟ -نه..اتفاقا اجازه نمیدن وحید خیلی بره سوریه. ماموریت سوریه رو امثال من میریم.ماموریت های سخت تر و خطرناک تر و مهم تر رو به وحید میدن. -یعنی مأموریت هاشون چجوریه؟چه جاهایی میرن؟ چکار میکنن؟ مربوط به چه موضوعاتی هست؟ -زهرا،من نمیتونم توضیح بدم..... ادامه دارد... کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾 •┈••✾•🥀🖤•✾••┈• @mahisa_ir •┈••✾•🖤🥀•✾••┈•
••🌸 _زهرا،من نمیتونم توضیح بدم.خود وحید هم اجازه نداره برات توضیح بده.ماموریت هاش محرمانه ست.اونقدر محرمانه ست که خیلی هاشو منم نمیدونم...فقط همینقدر بهت بگم که تا حالا بارها تا دم مرگ رفته و برگشته. چشمهای محمدپر غم بود... فهمیدم کار آقای موحد خیلی خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکرشو میکردم.بعد سکوت طولانی گفت: _زهرا...زندگی با وحید پر از تنهایی و دلشوره و اضطرابه برای تو.من دوست دارم تو یه زندگی آروم و معمولی مثل زن داداش داشته باشی نه حتی مثل مریم. زندگی با وحید از زندگی با من،خیلی سخت تره. مدتی هر دو ساکت بودیم.گفتم: _چرا اونطوری لباس میپوشه؟ محمد باتعجب به من نگاه کرد.گفتم: _گذرا دیدمش -اصلا شنیدی من چی گفتم؟!!! -کی؟ -من به تو میگم با وحید ازدواج نکن تو از ظاهرش میپرسی؟!! یعنی با کارش مشکلی نداری؟؟!! -من الان فقط دارم سعی میکنم بشناسمشون. بعدا جمع بندی میکنم. محمد ناراحت شد.نفس بلندی کشید.گفت: _قبلا هم خیلی بهت گفتم امین موندنی نیست که تو باهاش ازدواج نکنی.ولی تو گوش ندادی.... زهرا من نگرانتم. -محمد نگاهم کرد. -این دنیا خیلی کوتاهه. سختی های این دنیا خیلی زود تموم میشه.من اگه بخوام از سختی های زود گذر این دنیا بترسم آخرت مو باختم. دیگه چیزی نپرسیدم.محمد اذیت میشد. تا حالا هرچی از آقای موحد شنیده بودم خوب بود.ولی تو قلب من چیزی تغییر نمیکرد. چند وقت بعد تولد علی بود... با مامان رفتیم مرکز خرید تا هدیه بخریم. مامان گفت: _زهرا،اونجا رو ببین. با اشاره چشم جایی رو نشان داد.آقای موحد بود،.. با تلفن صحبت میکرد.دو تا خانم بدحجاب بهش نزدیک میشدن. حواسش نبود.متوجه شون نشد.بهش سلام کردن.گفت: _برید،مزاحم نشید. خنده ام گرفته بود. محمد راست میگفت.اونا هم سمج بودن.آقای موحد تلفنش رو قطع کرد و میخواست سریع ازشون دور بشه.مامان گفت: _الان وقت خوبیه که باهاش حرف بزنی. با تعجب به مامان نگاه کردم.مامان جدی گفته بود.سرمو انداختم پایین. هنوز هم نمیخوام باهاش رو به رو بشم. با خودم گفتم باشه خدا، بخاطرتو، بخاطر امر به معروف. سرمو آوردم بالا.آقای موحد داشت میومد طرف ما ولی متوجه ما نبود.مامان گفت: _آقای موحد آقای موحد ایستاد.نگاهی به مامان کرد،نگاهی به خانم های بدحجاب،نگاهی به من.خجالت کشید. سرشو انداخت پایین و سلام کرد... کت و شلوار تنگی پوشیده بود با تیشرت.به زمین نگاه کردم و رسمی گفتم: _سلام. با شرمندگی جواب سلاممو داد.مامان باهاش احوالپرسی میکرد.آقای موحد هم بدون اینکه به ما نگاه کنه با احترام جواب سوالهای مامان رو میداد.مامان نگاهی به من کرد بعد به آقای موحد گفت: _عجله دارید؟ -نه.وقت دارم..امری دارید درخدمتم. مامان گفت: _پس بفرمایید روی این نیمکتها بشینیم. با دست به دو تا نیمکتی که نزدیک هم بودن اشاره کرد. بعد خودش رفت سمت نیمکتها.منم بدون اینکه به آقای موحد نگاه کنم،دنبال مامان رفتم. آقای موحد هم با فاصله میومد.وقتی من و مامان نشستیم گفت: _من الان میام،ببخشید. چند دقیقه بعد با سه تا شیرکاکائو داغ اومد. یکی برداشت بعد سینی رو به مامان داد و با فاصله کنار مامان نشست. مامان گفت:.... ادامه دارد... کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾 •┈••✾•🥀🖤•✾••┈• @mahisa_ir •┈••✾•🖤🥀•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه آقایی هست که ایرانیا به مهربونی میشناسنش😄 به محبتش.. به مهمون نوازیش.. آقام امام رضاست🙂
در غرب قانون نیست. درسته؟ یعنی آزاده... _خیر، آزاد هم نیست. اینطوری که مشخصه اونجا با خانم هایی که حجاب دارند به طور بدی برخورد میشه.
یکم به اوضاع ارزش زن در غرب نگاه کنیم...
چرا بیشتر کسانی که مسلمان میشن و به اسلام روی میارن، خانم هستند؟
ارزش زن در غرب و نتایج بی حجابی همینه..
اسلام به زن ارزش و امنیت می دهد. چیزی که متأسفانه هنوز ایرانی غرب زده به آن نرسیده است😔
📌زنان و دختران غرب به خیابان امده اند و فریاد میزنند 👈زن کالا نیست🗣 (بس که‌مثل کالا باهاشون‌رفتارکردن😑💔) ➕همین فریاد را ۱۴۰۰سال پیش اسلام به تمام بشریت اعلام کرده است.
با انگشت به این بسیجی هامون اشاره کردن گفتند : هیز تویی، هرزه تویی ولی خدایی نجابتشو ببینید بین این‌همه خانومه با حجاب و بی حجاب وایساده سرشو انداخته پایین . . .
وقت اذانِ🙂 التماس دعا دارم ازتون:) و اینکه طاعات و عبادات شما عزیزان قبول باشه انشالله🤲
فاطمیہ تمام شد.. فاطمہ بعد از تو خاک بر سر دنیا💔
هدایت شده از ⌟حافظان‌ِامنیت⌜
a-madar-deltangam.mp3
12.01M
ضربِ‌ درو پهلوۍ زهراۍِ من کاش بجاۍِ تو ، مرا میزدند . .💔! - اینک علی(؏) ماند و یک دنیا خاطره... 🖤 @solimani_sardar
هدایت شده از آواي‌خـــــیال
_آقا یہ کمکی کنید ما هم بشیم 1 کا😂 ۵۳ تا مونده ها... _همسایه های با مرام یه دستی برسونین (: _هدیه اش هم هرچیزی که بخواین تا جایی که امکان داشته باشه حتما میدم🙂 _با عشق به اقا یه یا علی بگین خانوادمون ۱۰۰۰ تایی بشه✨🌺 •|@eltiiam_313|• رفقاے التیامی
هدایت شده از چه غلطایی نباید کرد؟
پا به پا کردم و جان کَندم و آخر گفتم:"دوستت دارم" وگفتی: نظر لطف شماست. 💔
شـمیم‌وصــٰال•
ولی من به اونایی که مشهد زندگی میکنند عمیقاً حسودیم میشه:)
وقتی میرم حرم مخصوصا از طرف شما و کل اعضا زیارت امین الله میخونم💛🌿
و قسم به لحظه لفت دادن های پی در پی حااااجی چرا میرید..؟ 🚶🏿‍♂💔