eitaa logo
سیاهه‌ها | هادی سیاوش‌کیا
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
89 ویدیو
0 فایل
▪️"سیاهه‌های سپید"▫️ 〰️ قلم‌رُوِ یک همه‌کارهٔ هیچ‌کاره 〰️ @H_Siavashkia📫 تلگرام: https://t.me/Siaahee
مشاهده در ایتا
دانلود
از خون جوانان وطن... @Siaahe
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کج رفتاری ای چرخ...
زمان‌بر بودنش ما را غافل کرده است وگرنه پیری عجیب‌ترین و دردناک‌ترین اتفاق زندگی بشر است. @Siaahe
حالا که فکر می‌کنم دردناک‌ترین نیست.
من چون هنوز متن کامل لایحهٔ عفاف و حجاب را نخوانده‌ام، چیزی سیاهه‌ نکردم. بر شما که آن را شستید و بر بند انداختید آفرین که حتماً متن را خوانده‌اید. چه؟! نخوانده‌اید؟!! شکسته نفسی می‌کنید، مزاح می‌فرمایید، دور از جنابتان است. اصلاً امکان ندارد. نفرمایید. @Siaahe
ما امام ندیده‌ها، گناه داریم... @Siaahe
▫️من تا قبل از خواندن هویّت و خودباوری یک زن ایرانی را این چنین عمیق نچشیده بودم. خاطرات شیرین یک دختر دانشجوی ایرانی در فرانسه. این کتاب را بدون گذاشتن و یک نفس خواهید خواند. ▪️ولی طرح جلدش زیاد قشنگ نیست. @Siaahe
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعاً چرا من در راهنمایی و دبیرستان مشتری پیگیر برنامهٔ گلبرگ بودم و عاشق این آهنگ؟! @Siaahe
هرکس بد ما به خلق گوید خاک بر سرش @Siaahe
اینا که با هم دوستن... 😐 @Siaahe
یه کلاغِ رو سیام، خوش به حالِ کبوترات... @Siaahe
، اونیه که توی باخت کنار تیمشه، وگرنه طرفدارهای
پیروزی
که بسیارند... 💙🖤💙🖤💙 @Siaahe
من هِی نمی‌خوام پز سبزواری بودنم رو بدم، از همه‌جا تعریف می‌باره... 😎😁 @Siaahe
تعطیل کرده‌ایم، تعجیل با خودت... @Siaahe
این مطلب در حال نوشته شدن است...
▫️نحوهٔ خواندن نماز روزهای یکشنبهٔ ماه ذی‌القعده فرمود: کسی می‌خواهد کند؟ 🤲 امسال پُر یکشنبه ترین ماه ذی القعده (۵) را داریم. @Siaahe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ▫️یک▫️ «آغاز» از حالا تا چهل روز دیگر، با خودم قرار گذاشته‎ام که روزنوشت بنویسم؛ لااقل دویست کلمه. چشمۀ نوشتنم دارد خشک می‎شود. طوری که دیگر مجبورم برای چند سطری تا سرچشمه به تکاپو بیافتم. این روزنوشت‎نویسی چشمه را خروشان خواهد کرد؛ این را اساتید کتابت می‌گویند. اگر عمری بود و نِتی، ان شاء الله، روزی بدون روزنوشت نخواهد بود. می‎دانم که گاه خودسانسوری خواهم کرد. همۀ جوانب زندگی من، عمومی نیست. حتّی برای نزدیک‎ترین کسانم. بعضی چیزها فقط باید بین من و خدا بماند. خداوندی که ستّار است و امید دارم که در «یوم تبلی السرائر» نیز همچون تمامی این سال‎ها کریم‎الصفح باشد. چند روز پیش از استادمان شنیدم که خداوند وقتی توبه بنده‎ای را بپذیرد، کاری می‎کند که حتّی اولیا خویش، گناهش را از یاد ببرند تا مبادا در بهشت کنار ایشان، اندک خجلتی از دانستن آن‎ها بکشد. و بالاتر این‎که از یاد خود او نیز می‎برد که معصیتی کرده... این حرف سعدی را به یاد میاورم که: خداوند می‎بیند و می‎پوشد، و همسایه نمی‎بیند و می‎خروشد. از بی‎معرفتی من، و بزرگی امام بزرگوار «ره»، نتوانستم چیزی درباره‎شان سیاهه کنم و آن مطلب فوق، همچنان «در حال نوشته شدن» باقی ماند و نمی‎دانم روزی تکمیل می‌شود یا نه. دویست کلمه شد. @Siaahe
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده/٣٢) @Siaahe
بعضی‌ها آن‌قدر به امام ارادت دارند که صحیفه‌اش را می‌بوسند و می‌گذارند کنار... @Siaahe
کدام گزینه دربارۀ علّت مخالفت علوم پزشکی با گسترش طب اسلامی و انجام آزمایشات اثربخشی داروهای آن‎، درست است؟ الف) زیرا پزشکان مهربان، برای سلامت مردم نگرانند و سلامتی مردم را با مراجعه به طب اسلامی در خطر می‎بینند و هیچ نفعی در بیماری و تشدید بیماری مردم ندارند. ▫️ ب) چون نمی‎خواهند آبروی طبیبان طب اسلامی برود و پیش مردم رسوا شوند. آن‎ها طبیبان طب اسلامی را دوست دارند. ▫️ ج) زیرا نمی‌خواهند که مردم با مراجعه به طب اسلامی و جواب نگرفتن، اعتقادشان را به دین از دست بدهند. آن‎ها برای دین خدا نگرانند. ▫️ د) چون نمی‎خواهند تلخی حسّ «متأسّفم» گفتن را با کسی قسمت کنند. ▫️ @Siaahe
آبادسازی یک گوشهٔ گم جهان... @Siaahe
▫️دو▫️ «پیرمرد و زهرا» امروز رفتم برای محاسبۀ خمس ابوی متعلّقه (همان پدر خانم خودمان) به دفتر آقا، پیرمردی حدوداً هشتاد ساله را دیدم که همراه زنی حدوداً پنجاه ساله و دختربچّۀ پررویِ شیرینی پنج-شش ساله آمده بودند برای مخمّس کردن اموالشان. بنده آدم فضولی نیستم امّا کنجکاو چرا. و این‎که آنجا لاجرم می‎شنیدی همه چه می‌گویند. چیزهایی را که از مکالمه آن‎ها فهمیدم، برایتان سیاهه می‎کنم: . آن خانم، همسرش بود. که حدود نُه سال بود ازدواج کرده بودند. همسر قبلی پیرمرد به رحمت خدا رفته است. . آن دختربچّه، بچّۀ او بود... ماشاء الله لاقوّة الّا بالله العلی العظیم. لعنت به زندگی‎های روغن تراریخته‎ای ما... . تا به حال خمس نداده بود و حالا به اصرار خانم آمده بودند که قبل از رفتن به حج مالشان را پاک کنند. . از آن زحمتکشان روزگار بود (هست و باشد ان شاء الله) که با کار، به ثروت رسیده‎اند و الان تا بخواهی مایملک و زمین دارند. . می‎خواست مسجدی بین‎راهی بسازد. . فامیلش کهن‎سال بود. . اسم دخترش زهرا بود. . خودش شمالی و همسرش قمی بود. . امشب مهمان داشتند. . یکسالی است که ناراحتی پا پیدا کرده است و به سختی راه می‎رود. . امید به زندگی بالایی داشت. می‌گفت وقتی پایم خوب شد دوباره می‎روم سر زمین و کلّش را آباد می‎کنم. این بود روزنوشت امروز. @Siaahe
کتاب‌ها چقدر گرون شده. ولی یه کتابخون هیچ وقت از خوندن دست نمی‌کشه... بیاین توی این کانال پی دی اف بخونیم: