امروز تذکّری دادم. اینبار نه برای حجاب.
_ ببخشید خانوم، کار کنید! #گدایی نکنید!
و او که تا چند لحظه قبل، به خواهش و ادب، دست دراز کرده بود، اخم کرد و تقریباً بلند گفت:
«برو گمشو... عوضی»
🚩 پ.ن: به تجربه، فقیر نبودن گدایان برای من ثابت شده است.
#تذکّر_زبانی
#گدا_فقیر_نیست
@Siaahe
یکی از دوستان گفت: شاید فکر بد کرده... 🤐😬🙄
نمیدونم 🤷♂️
@Siaahe
+ آقا ببخشید شما چاقو دارید؟
_ نه
+ پس لطفاً به خانمتون بفرمایید حجاب رو رعایت کنن!
@Siaahe
چرا من هرچی سیگار میکشم آرومم نمیکنه؟!
به خاطر اینکه سیگارِ عنبرنساراست که نیس؟
@Siaahe
وقتی کم ميارن کلّ پیامهاشونو حذف میکنن. یکی بعداً بیاد توی گروه، فکر میکنه من دیوونم... 😅
@Siaahe
[HajAmirKermanshahi]Moharam1402-Khanevade (1).mp3
15.86M
چقدر قشنگه این مداحی ❤️
#حاج_امیرکرمانشاهی
@Siaahe
هدایت شده از ماهبندان | محمدرضا شهبازی
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله
از اجرای برنامه پاورقی کنارهگیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصهش اینکه قرار نیست بسیجی فحشخور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاحورزیها و رشیدپورها و آخوندیها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن.
قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علیوردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن.
ما زورمون به هیچکس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه. بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانههای مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن.
امیدوارم خدا عاقبت همهمون رو ختم به خیر کنه.
﷽
▫️یک▫️
«چرا»
دوباره شروع کردن سختتر است و من، مرد سختترها.
***
ـ زبانبستهها را ببر به چرا؛ به چراگاه؛ هرروز؛ یکبار نه؛ هرروز. چراست که به کمال میرساندشان.
ترشی، شوری، تلخی، تندی، شیرینی... تندی و تلخی داریم؟
چرا به سیبزمینی میگویند سیبزمینی؟ شبیه سیب نیست که. چرا به آدمهای بیتفاوت میگویند سیبزمینی؟ چون بیرگ است و بیتفاوتها هم، رگ غیرت ندارند. خب مگر دیگر میوهها و صیفیجات با رگ اند؟!
بخاری که با بخار کار نمیکند و بخار ندارد... آدم بیبخار به آدمی میگویند که عُرضه ندارد. عرضه چرا بخار دارد؟
و خیلی چراهای دیگر.
و چراهای دیگری در اصل زندگی؛
چرا آفریده شدهایم؟
چرا اینجا؟
چرا حالا؟
چرا با این قیافه؟
چیزهایی که شاید جوابشان، در جستجوی آنها بودن است. چیزی که یادمان رفته و مشغول خورد و خواب شدهایم.
پدری را فرض کنید که پسر را برای خریدی به بازار میفرستد و خُردهپولی بیش میدهد که برای خودش بستنی هم بخرد. پسرک، تمام روز را مشغول انتخاب بستنی میشود و آخرِ شب که بازار را بستند، بستنی نخریده است و تازه یاد سفارش پدر میافتد...
ما نیز مشغول شدهایم در این بازارِ دنیا، به انتخاب بستنیمان.
و بازار را دارند میبندند.
#روزنوشت
#چلّهٔ_نوشتن
#دویست_کلمهای
@Siaahe
﷽
▫️دو▫️
«آمریکا... آمریکا...»
سوسیستخممرغ (البته با سوسیسِ غیرِ کارخانهایِ سالم) چه اختراعی خوبی است. خدا خیر دهد کاشفش را.
هرچه یاد این میافتم که ظریف گفت که آمریکا میتواند با یک بمب، کلّ سیستم دفاعی ما را از کار بیاندازد، و عدّهای برایش کف و سوت زدند، بیشتر دچار تحیّر و شرم نیابتی میشوم...
چه سریال بدی بود «رهایم کن» از هر لحاظ... پایانش که ... بگذریم.
در انتظار «اوپنهایمر» نولانم و میدانم که این بشر با هنرش کاری کرده که آمریکا و مخترعِ بمب اتم را محقّ بدانیم و آخر فیلم بگوییم که «خدا خیر دهد شیطان بزرگ را، اصلاً باید این کار را میکرد.» و سینمای ما را دریاب، که درماندهایم در روایت دفاعِ مقدّسمان...
باورم نمیشود که چطور بعضیها که شاید ادّعای حزب اللهی بودنشان هم بشود فیلم بدون سانسور میبینند.
_ ای آقا... کمی تَر باش! ... صحنهاش را که نمیبینیم. مستحضرید که، سانسور، داستان را تغییر میدهد...
آری، تو میتوانی که صحنه را کامل نبینی و جلو بزنی و صدا را هم نشنوی. باشد، برداشت صحنۀ تنکامۀ فیلم، داستان را تغییر میدهد و تو دنبال داستانی. بله، چقدر شما روشنفکری...
و انصاف این است که بگویم، این گزاره (تغییر داستان با سانسور) را من، تا حدودی، دربارۀ دوبله و سانسور «صداوسیما» قبول دارم؛ امّا بازهم تغییری جزیی است و بیتأثیر در روند کلّی داستان. ولی به ضرس قاطع در مورد سانسورهای سکوهای رسانهای دیگر، مثل گپفیلم و فیلیمو، قبول نمیکنم. چراکه واضحاً صحنۀ مستهجن را حذف میکند و تویِ مخاطب میفهمی و اگر هم دیالوگ یا اتّفاقی دخیل در داستان در آن سکانس رخ دهد با زوم و فیلترها به تو میرساند...
رها کنم این وعظِ بیخطاب را که نفس، مکّارتر از این حرفهاست و هرکه خوب میداند دارد چه میکند. که آدمی، همه را شاید بتواند گول بزند، امّا خودش را هرگز.
#روزنوشت
#چلّهٔ_نوشتن
#دویست_کلمهای
@Siaahe
سالروز غمبار ورود اهل بیت علیهم السلام به شهر شام، به قلب داغدار حضرت حجّت (عج) و محبّان ایشان تسلیت باد.
@Siaahe
«با رسیدن کاروان اسرا به شام، دمشق غرق در شادی و سرور شد. ساکنان شهر به مانند اعیاد بر در و دیوار شهر پردههای دیبا آویخته بودند و به یکدیگر تبریک میگفتند و زنانشان دف میزدند و بر طبل میکوبیدند...»
📖 مقتل الحسین خوارزمی
@Siaahe
مصیبات این چندروز، تا شهادت بیبی رقیه سلام الله علیها، کم از عاشورا نیست...
یا امّ المصائب...
@Siaahe
Karimi-Shab3Moharram1393[05].mp3
7.08M
«عمو کجاست؟»
از ٢:١٣ شروع مداحی
#حاج_محمود
@Siaahe
🚩یا رقیه خاتون🚩
نیمهشب، بالأخره پیکر رقیه خاتون را دفن کردند. امّ كلثوم، از همه بیتاب تر بود. با ناله و زاری به دور خرابه مىگشت. هرچه او را تسلّى مىدادند آرام نمىشد. از علّت اين بىقرارى پرسيدند.
_ دیشب، از خواب پریدم، دیدم كه رقیه به شدّت گريه مىكند و آرام نمىگيرد. پرسیدم چه شده عمّه جانم؟ گفت: عمّه جان! مگر اينها ما را مسلمان مىدانند؟ چرا به ما آب و نان مىدهند؟
📖 ربانی خلخالی، علی، ستاره درخشان شام، ص۲۰۸.
#روضه
#حضرت_رقیه
@Siaahe