eitaa logo
روشنگری مذهبی
76 دنبال‌کننده
163 عکس
37 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت‌۱۷) با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟ نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن. وقتی به اوج قله نگریستم شخصی را دیدم که در گردنش غل و زنجیر آویخته اند و دو مرد زشت رو و قوی هیکل سر زنجیر را به دست گرفته اند. آن شخص در حالیکه مرتب از تشنگی می‌نالید به این سو و آن سو نگاه می‌کرد. پس از دیدن ما با عجله به طرفمان حرکت کرد؛ من از ترس خودم را به نیک رساندم و آهسته پرسیدم: این شخص کیست؟ نیک گفت: صاحب ناله یکی از سرشناسان برهوت است که در دشت عذاب معذب است. آن شخص همانطور که به ما نزدیک می‌شد دست‌هایش را مانند گدایی به سمت ما دراز کرده بود و طلب آب می‌کرد. وقتی به چند قدمی نیک رسید، مامورانش با کشیدن زنجیر از نزدیک شدن او به ما جلوگیری کردند، او در حالی که اشک می‌ریخت با التماس از نیک درخواست یک قطره💧 آب کرد، اما نیک امتناع ورزید. او همچنان التماس می‌کرد.. . نیک از او پرسید: مگر تو از داشتن دوستت نیک محرومی؟ سر به زیر افکند و گفت: چه دوستی، چه نیکی، دوست من گناه من است که در همان لحظات اول مرا به دست این ماموران عذاب سپرد و رفت. . حال باید تا روز قیامت از این تشنگی عذاب آور رنج ببرم و در قل و زنجیر محبوس باشم. نیک با کنایه گفت: پس دعا کن هر چه زودتر روز قیامت بر پا شود تا از این عذاب رهایی یابی. .او به ناگاه سر بلند کرد و با تمام قوی فریاد برآورد: نه، نه، نه، ما اهالی دشت عذاب هرگزنمی خواهیم قیامت برپا شود، عذاب اندک برزخ ما را به ستوه آورده تا چه رسد به عذاب جهنم که...🔥 اما ماموران با گرزهای آتشینی که همراه داشتند به جان او افتادند. آن شخص ناگهان از جا پرید و در حالیکه صدای شتری می‌داد که داغ شده باشد، شروع به جست و خیز کرد. آتش🔥 از پیکرش زبانه می‌کشید و صدایش زمین را می‌لرزاند... همان طور که مسیر را می‌پیمودیم، جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم. نیک خندید و گفت: گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا، بزرگ و عجیب بود که البته سختی‌هایی که در دنیا دیدی و صبر کردی زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست. هر چند یادآوری بلاها و سختی‌های دنیا برایم طاقت فرسا بود اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم. رشته کوهی که در دامنه آن حرکت می‌کردیم سر بر دامن کوهی بلند داشت که به آسمان آتشین ختم می‌شد و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود. ✍ادامه دارد... @soalahkam
✨﷽✨ @soalahkam عليها السلام 🌿🍃 💖🌸🔸1- اولين ويژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا امام صادق عليه السلام از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) روايت مى كنند كه : خداوند عز و جل فاطمه عليها السلام را از نور خود خلق كرد قبل از آنكه آدم را بيافريند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پيامبر (صلى الله عليه وآله ) دستور مى دهد كه چهل روز در خلوت ، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى كند و بعد از اتمام اين مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد. 💖🌸🔸2- يكى ديگر از ويژگيهاى منحصر به فرد صديقه طاهره عليها السلام ، تكلم كردن او در رحم با مادر عزيزش بود كه او را در سختيهاى تسلى مى داد. 💖🌸🔸3- سومين ويژگى آن حضرت اينكه : به هنگام تولدش برترين زنان قابله اش بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مكه را روشن كرد و او را با آب كوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود كه خدايى جز الله نيست و پدرم پيامبر خدا و شوهرم جانشين او و فرزندانم امامان بعد از او هستند. هم چنين در روايت آمده است كه حورالعين و بهشتيان يكديگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن ميلاد گرفتند. 💖🌸🔸4- رشد و نمو آن حضرت : امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه عليها السلام رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى كه در هر روز به اندازه يك هفته و در هر هفته به اندازه يك ماه و در هر ماه به اندازه يك سال كودكان هم سن خود رشد مى نمود. 💖🌸🔸5- ازدواج آسمانى : عقد او در آسمانها بسته شد، پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على عليه السلام فرمود: كه يا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش كرده و گفتند: او را به مرد فقيرى دادى ، به آنان گفتم : من او را به همسرى على عليه السلام در نياوردم ، بلكه خداوند واسطه اين ازدواج بود، همانا خداوند مى فرمايد: اگر على عليه السلام را نيافريده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمين از آدم تا كنون كفو و همتايى نبود. 💖🌸🔸6- مهريه آسمانى : از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در مورد مهريه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهريه اش در آسمان خمس زمين است و هر كس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش كينه داشته باشد. تا روز قيامت به صورت حرام بر آن راه برفته است . 💖🌸🔸7- او اولين زن طاهره بود. فاطمه زهرا عليها السلام از همه آلودگيها و پليديها پاك بود و هرگز خون حيض و نفاس نديد و تا زنده بود خداوند زنان ديگر را بر على عليه السلام حرام كرده بود. 💖🌸🔸8- عصمت فاطمه عليها السلام : او تنها زن معصوم اسلام است كه آيه قرآن درباره او و اهل بيت عليه السلام نازل شده است . انما يريد الله اليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا(احزاب ۳۳) در معصوم بودن او همين بس كه خداوند بواسطه خشم او خشمگين و به واسطه رضاى او راضى مى شود. 💖🌸🔸9- فرشتگان خدمتكار فاطمه عليها السلام : روايت شده است كه آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گريه مى كرد و مشاهده كه فرشتگان گهواره اش را حركت مى دادند و يا اينكه آسياى دستى آن حضرت را مى چرخانند. 💖🌸🔸10- محدثه بود: يعنى با فرشتگان صحبت مى كرد. بعد از رحلت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى كردند و مصحف را بر او نازل كردند. امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه زهراء عليها السلام را محدثه ناميده اند، زيرا كه فرشتگان آسمان فرود آمده و با ايشان گفتگو كردند همانگونه كه مريم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء عليها السلام گفتند: اى فاطمه ! خدا تو را انتخاب كرده و پاك نموده و بر زنان عالم و برترى بخشيده است . 💖🌸🔸11- اولين شخصى كه بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله ) وارد بهشت مى شود. 💖🌸🔸12- پنهانى بودن قبرش بعد از 1400 سال . اين از ويژگيهاى خاص آن حضرت مى باشد. 📚فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam ◈۰۰〖شرایط دوست واقعی〗۰۰◈ ✅ امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: کسی که تمام شرایط را داشته باشد رفیق کامل است و الا به همان اندازه درجه دوستی او کم می شود، و اگر هیچ یک از آنها را نداشته باشد اساساً نام دوست نمی توان بر او گذاشت. ⓵ ظاهر و باطنش یکسان باشد. ( آنچه نسبت به تو ابراز می دارد در دل نیز همان باشد ) ⓶ خوبی تو را خوبی خودش بداند و بدی تو را بدی خود، ( آبروی تو را آبروی خود بداند )؛ ⓷ اگر در وضع مالی او بهبودی حاصل شد و به ثروتی دست یافت یا به مقامی رسید، با تو تغییر روش ندهد؛ ⓸ به اندازه توانایی و قدرتش از مساعدت و همراهی با تو مضایقه نکند؛ ⓹  تو را در روز گرفتاری و بدبختی به دست فراموشی نسپارد و تنهایت نگذارد 📚 وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۱۴۶ 🌎‍ @soalahkam
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ۱۸) 🔵نور ایمان ✅رشته کوهی که در دامنه آن حرکت می‌کردیم سر بر دامن کوهی بلند داشت که به آسمان آتشین ختم می‌شد و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود. . با دلهره و اضطراب خود را به نیک رساندم و گفتم دوست من ظاهراً به بن بست برخوردیم، راه عبورمان بسته است، نیک همان‌طور که می‌رفت گفت: ناراحت نباش و با من بیا، در قسمت‌هایی از این کوه غارهای کوتاه و یا درازی وجود دارد که باید از یکی از آن‌ها عبور کنیم تا به قدرت ایمان خود پی ببری. با تعجب پرسیدم: قدرت ایمان؟! گفت: آری. گفتم: چگونه؟ گفت: بدان که در روز قیامت، هر کس به اندازه ایمانش سعادتمند می‌شود و در اینجا ذره‌ای از سنجش قدرت ایمان رخ می‌دهد که در هر صورت دیدنی است نه گفتنی. چیزی نگذشت که غاری تنگ و تاریک و بی روزنه پدیدار گشت، چون وارد غار شدیم از تاریکی🌑 بیش از حد آن به وحشت افتادم. پس از چند قدم از حرکت ایستادم و به نیک گفتم :راه رفتن در این تاریکی، وحشت آور و غیرممکن است. به راستی اگر گناه در این تاریکی به سراغم آید و مرا از پا درآورد چه؟ نیک نزدیکتر آمد و گفت: از آمدن گناه آسوده خاطر باش زیرا ضربه‌ای که بر او فرود آوردم باعث شد به این زودی‌ها به ما نرسد به خصوص که هر لحظه ضعیف‌تر نیز می‌شود. از اینکه برای مدتی از شر گناه راحت شدیم خوشحال بودم اما فکر تاریکی مسیر دوباره مرا به خود آورد به همین جهت از نیک پرسیدم: در این تاریکی چگونه پیش خواهیم رفت؟ نیک گفت: اکنون به واسطه قدرت ایمانت نوری پدیدار خواهد شد که چراغ راهمان می‌باشد. چندی نگذشت که از صورت نیک نوری درخشید که تا شعاع چند متری را روشن می‌کرد. .با خوشحالی تمام همگام با نیک حرکت را آغاز کردم. گاه به گودال‌های عمیقی می‌رسیدم که تنها در پرتو نور ایمانم می‌توانستم از کنار آن‌ها به سلامت بگذرم. هنوز راه زيادي نپيموده بوديم که در دل تاريکي ضجه و فريادهايي به گوشم رسيد. وقتي دقت کردم صداي چند نفري را شنيدم که التماس کنان از ما مي‌خواستند که نور ايمان را به سمت آنها هم بگیریم.. ادامه دارد... @soalahkam
@soalahkam موضوع: سلام علیکم -بسم الله الرحمن الرحیم- باگرامیداشت دهه فجر انقلابی گری شاخصه هایی دارد که برخی بیان میشود: 1-دشمن شناسی و عدم تبعیت از دشمن واستکبار ستیزی: باید دشمن را شناخت، نقشه‌ی او را فهمید، از تبعیت دشمن سر باز زد؛ این شاخص چهارم، این عدم تبعیت را قرآن، جهاد کبیر نام نهاده است. (فرقان آیه ۵۲)فَلا تُطِعِ الكافِرينَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا كَبيرًا:از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن [= قرآن‌] با آنان جهاد بزرگی بنما! در سوره نساء آیه 141 «و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» بر مقابله و مبارزه با استکبار تأکید شده است چرا که خداوند نمی پذیرد که کافران بر مومنان تسلط داشته باشند و راه دستیابی به این امر هم از راه مبارزه با استکبار محقق خواهد شد. 2- ساده زیستی ونفی اشرافیت: امام خمینی فرمودند:«اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را ازمیدان به در نکند خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید..(صحیفه نور، ج19ص11) قرآن می فرماید: (‏ وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً ‏) ( اسراء : 16): هرگاه بخواهيم شهر و دياري را نابود گردانيم ، افراد اشراف و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چيره‌ مي‌گردانيم . 3-ناامید نشدن : لاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ؛ از رحمت ‏خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏ خدا نومید نمی‌‏شود».(87 یوسف) امام خامنه ای فرمودند: بعضی سعی می‌کنند جامعه و جوان‌های ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایده ندارد! نمیشود! نمی‌رسیم! ... شاخص دوم این است که هرگز منصرف نشویم از رسیدن به آن اهداف بلند و آرمان‌های بلند. تسلیم نشویم در مقابل فشارها. 4- پایبندی به استقلال کشور: استقلال سیاسی معنایش این است که ما در زمینه‌ی سیاسی فریب [دشمن را] نخوریم... استقلال فرهنگی که از همه مهم‌تر است در این است که سبک زندگی را سبک زندگی اسلامی ایرانی انتخاب بکنیم... استقلال اقتصادی هضم نشدن در هاضمه‌ی اقتصاد جامعه جهانی است. خداوند ما را جزء انقلابیون واقعی قرار دهد به برکت صلوات برمحمد و آل محمد @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ۱۹) هنوز راه زيادي نپيموده بوديم که در دل تاريکي ضجه و فريادهايي به گوشم رسيد. وقتي دقت کردم صداي چند نفري را شنيدم که التماس کنان از ما مي‌خواستند که نور ايمان را به طرف آن‌ها هم بگيريم تا در پرتو نور ما حرکت کنند. . نيک همان‌طور که جلو مي‌رفت مرا صدا زد و گفت: گوش به حرفشان نده، اين‌ها باقي مانده منافقين و کافران هستند که تا اينجا پيش آمده‌اند اما دريغ از يک نور ضعيف که بتوانند در پرتو آن حرکت کنند و سرانجام نيز در يکي از همين چاه‌هاي وحشتناک غار سقوط خواهند کرد. چون با اصرار آن‌ها روبرو شديم نيک ايستاد و خطاب به آن‌ها گفت: اگر محتاج نور ايمانيد برگرديد به دنيا و از آنجا بياوريد. يکي از آن ميان رو به من کرد و گفت: هان اي بنده خدا! مگر ما با هم در يک دين نبوديم، مگر ما و شما روزه نمي‌گرفتيم و نماز نمي‌خوانديم؟ ‌چرا حالا ما را به بازگشتن به آن سراي جواب مي‌دهيد که مي‌داني امکانش نيست؟! در حالي که از خشم دندان‌هايم را به هم مي ساييدم، پاسخ دادم: بله با ما بوديد اما براي ريشه کن کردن دين ما و نه ياري آن، همواره براي ضربه زدن به دين و آيين اسلام در کمين نشسته بوديد و اکنون دريافتيد که از فريب خوردگان بوده‌ايد... حرف‌هايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشده‌اند. نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن. وقتي گوش سپردم صداي آن‌ها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آن‌ها خطاب به گروهي ديگر مي‌گفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن مي‌شديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم. آن‌ها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ مي‌خواستيد ايمان بياوريد. ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که مي‌گفت: مگر نمي‌بينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند: خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن. هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آن‌ها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت. پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاه‌هاي عميق سقوط کرد... ادامه دارد.. @soalahkam
✨﷽✨ @soalahkam 🔴اثرات لقمه حرام در زندگی ! ✍حضرت رسول خدا (ص)فرمایند: نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است. حضرت امام صادق علیه السلام : هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد. كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. حضرت امام هادى علیه السلام: به راستى كه حرام، افزايش نمى ‏يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود. ⇦حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون‌ شکمهای‌ شما از حرام‌ پر شده‌ کلام‌ حق‌ در شما اثر ندارد... 📚 الكافي (ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۱۲۵ @soalahkam
@soalahkam ✅ سعی کنید حتما این کار رو انجام بدید و تک تک کاندیداها رو با سوالات جدی به چالش بکشید 🔷در مورد این موارد میتونید ازشون سوال کنید 💢 بگید نظرشون راجع به مذاکره با اروپایی ها برای رونق اقتصادی چیه؟ 💢 نظرشون راجع به نحوه انتقام سردار سلیمانی توسط مسئولین سیاسی چیه؟ 💢 برنامه و طرحشون برای بهبود معیشت و اقتصاد دقیقا چیه؟ با ریز جزئیات. 💢 برنامشون برای جلوگیری از لابیگری در مجلس چیه؟ 💢 برنامشون برای مهار دیکتاتوری دولتی ها چیه، در سیاست خارجه چه تفکری دارن؟ 🇮🇷 @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت ۲۰) سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم . هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست. هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود. سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد. اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است. چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است. زیر لب زمزمه کردم: الهی اهدنا الصراط المستقیم... آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم. همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند. . پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت: این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است. هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود. در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد. لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ... از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد. هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم. شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد. نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو. با تعجب پرسیدم:چرا؟ نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند. در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند. 🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم. چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم. نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن. زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند. در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند... شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد... بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما.... ادامه‌ دارد... @soalahkam
@soalahkam 🌹طبقات مردم نزد شیطان 🌹 ✍شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم. حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند. شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند: 1 - عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند. 2 - دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم. 3 - دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم. 📚کشکول ممتاز، ص 426. 💌 @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت 21) بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم. چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد. از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند... به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید. از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم. نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد . وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند. صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود.. با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد. نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم . هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم.. چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند. با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد.... ادامه دارد... @soalahkam
🌀نقش وراثتی و تربیتی مادر بر فرزند! @soalahkam 🏴 🎤 🔻فرزندان، اگرچه ازنظر حقوقی، به پدر نسبت بیشتری دارند ولی واقعاً به مادران شبیه‌ترند. «محمد حنفیه» و «حضرت عباس»، هر دو، فرزندان امیرالمؤمنین هستند، هر دو هم اتفاقاً «علمدار» هستند یکی در جمل و دیگری در کربلا، امیرالمؤمنین به فرزندش محمد حنیفه می‌فرماید: «محمد این پرچم را بگیر و پیش برو» محمد مکثی می‌کند و می‌گوید: «پدر! مگر نمی‌بینید از آسمان تیر می‌بارد!» حضرت می‌فرماید: «تو به مادرت رفته‌ای! أدركك عرق من أمك‏»(شرح نهج البلاغه، ج1، ص243) این ترس از امیرالمومنین نیست. 🔻اما در کربلا، اباعبدالله الحسین (ع) علمداری دارد که دستانش جدا شد ولی دست از امام و عَلَمش نکشید، وقتی غنائم جنگی را نزد یزید آوردند، دیدند یزید به نقطه ایی چشم دوخته، از روى تعجب سه بار برخاست و نشست، گفتند: «چه شده یزید این‌طور نگاه می‌کنی؟ یزید گفت:«ببینید حسین چه علمداری داشته؟ تمام عَلَم، پر از تیر است جز جایی که دست عباس آنجاست، معلوم می‌شود تا آخرین لحظه علمدار دست از علم نکشیده است؛ «انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله»(سوگنامه آل محمد، محمدی اشتهاردی، ص 300) 🔻این تفاوت زمین تا آسمان، بین دو فرزند امیرالمؤمنین به خاطر مادری شجاع به نام «» است. مادرها چه از حیث «وراثتی» چه از حیث «تربیتی» به‌شدت در شکل‌دهی شخصیت فرزندانشان اثرگذارترند. 🔻«مادران» مانند نقاش‌ها، «شاکله و شمایل شخصیتی» فرزندشان را با رفتارشان، صبر و بی‌صبری‌شان ترسیم می‌کنند. مادری که در رفتارش صبر ببارد، بچه را صبور بار می‌آورد. 🔻👌در خانه‌‌ای که «پدر» توسط «رفتار مادر» «محترم» و «مطاع» باشد و «مادر» توسط «رفتار و گفتار محبت‌آمیز پدر» «محبوب» باشد، فرزندان آمادگی پذیرش «ولایت» را بیشتر دارند. چراکه فرزندان مزه «محبت» و «اطاعت توأم بامحبت» را چشیده‌اند که دو عنصر اصلی «ولایت مداری» است. @soalahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soalahkam 🌸 ارواح در عالم برزخ (قسمت 22) مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد. حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزی نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت. سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدت‌هاست در اين غار راه مي‌پيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم. گفتم: اين‌ها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره مي‌پيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس، افسوس.. هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چاله‌ها فرو غلطيد. گفتم: آخر چه مي‌شود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد. وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد. وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟ نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود. من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد. از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسان‌تر عبور کنم. مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشن‌تر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟ گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي. آنگاه ادامه داد: براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نمي‌تواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد... با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نمي‌شناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟! نيک همان‌طور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت مي‌کردي مسير کوتاه‌تري نصيبت مي‌شد... سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم.. ادامه دارد... @soalahkam
دهه فجر بر فجرآفرینان مبارک باد صورت اعمال همیشه شبیه به هم است، ظاهر عمل از‏‎ ‎‏یک فاجر فاسد ظاهر بشود یا کافر ظاهر بشود و از یک مؤمن موحد یا از یک ولی خدا،‏‎ ‎‏ظاهر یکی است. شمشیری که ابن ملجم می کشد و بهترین خلق الله را شهید می کند با‏‎ ‎‏شمشیری که بهترین خلق الله می کشد و عدوالله را اعدام می کند در صورت یکی است؛‏‎ ‎‏شمشیر است و قدرت عمل است و کشتن آن طرف یا شهید کردن آن طرف. اما آنچه که‏‎ ‎‏ممتاز می کند این دو عمل را از هم و همۀ اعمال صادره از بشر به واسطۀ او ممتاز می شود،‏‎ ‎‏آن عبارت از غایات اعمال است، انگیزه های اعمال است. این شمشیر برای چه کشیده‏‎ ‎‏شد و برای چه زده شد؟ این ندا برای چی بلند شد و برای چی ختم شد؟ اگر شمشیر برای‏‎ ‎‏خدا بلند بشود و برای خدا به پایین بیاید، این انگیزه، انگیزۀ الهی است، ارزشمند است؛ انقلابات در دنیا زیاد واقع شده است و یک حکومت رفته است، حکومت دیگر‏‎ ‎‏آمده است، یک رژیم رفته، رژیم دیگر آمده است، ولی انقلاباتی که آمده است باید‏‎ ‎‏دید انگیزۀ انقلاب چه بوده است و برای چه چیز انقلاب واقع شده و ثمرۀ این انقلاب‏‎ ‎‏چی هست و چه بوده. انقلاب فرانسه، شوروی، سایر انقلاباتی که در عالم واقع شده‏‎ ‎‏است، یک انقلاباتی بوده است و یک رژیمها تغییر کردند به رژیمی دیگر، حکومت‏‎ ‎‏تغییر کرده به حکومت دیگر، اما انگیزه انگیزۀ مادی بوده است، انگیزۀ دنیایی بوده است.‏‎ ‎‏آن وقتی که روسیه قیام می کند و رژیم سابق را از بین می برد، انگیزه اش این بوده است که‏‎ ‎‏این دنیا دست من باشد نه دست او. الان هم که همۀ رژیمهای دنیا در سر کار هستند، اینها‏‎ ‎‏اعمالشان امیال دنیایی است. یَاْکُلُونَ کَما تَاْکُلُ الاَْنْعامْ؛‏‎[1]‎‏ مثل همان حیواناتی که با هم‏‎ ‎‏جنگ می کنند و یکی دیگری را از بین می برد، انگیزه یک انگیزۀ طبیعی است، یک‏‎ ‎‏انگیزۀ دنیایی است. این دنیا را او می خواهد برای خودش حفظ کند، آن هم می خواهد‏‎ ‎‏برای خودش. قدرت را او برای خودش می خواهد، آن هم برای خودش می خواهد. اما‏‎ ‎‏انگیزۀ انبیا در انقلاباتشان، در قیامشان دنیا نبوده است، اگر دنیا را اصلاح کردند تبع بوده‏‎ ‎‏است، انگیزه الهی بوده است، برای خدا بوده و برای معارف الهی و برای بسط عدالت‏‎ ‎‏الهی در جامعه. آن انگیزه است که این انقلابات را از هم جدا می کند.‏ @soalahkam حاکمیت اسلام انگیزۀ اصلی در انقلاب ایران‏ ‏‏     ‏‏ما این انقلابی که کردیم و ملت ما کرد، این را به حسب آن طوری که از اول ندای او‏‎ ‎‏بلند شد و الان هم این ندا بلند است، این انقلاب برای اسلام بوده است نه برای کشور، نه‏‎ ‎‏برای ملت، نه برای به دست آوردن یک حکومت؛ برای اینکه اسلام را از شرّ ابرقدرتها و‏‎ ‎‏جنایتکارهای خارجی و از شرّ سلیقه های کج داخلی و داخل اسلامی نجات بدهد. این‏ انگیزه، انگیزه ای است که اگر در جوانهای ما ملاحظه بفرمایید، در عموم ملت ملاحظه‏‎ ‎‏بفرمایید، البته استثنا دارد، در همه جا استثنا هست، در زمان رسول الله هم استثنا بود،‏‎ ‎‏همیشه این استثناها هست، اما وقتی که وجهۀ عمومی مردم را در این حرکتهایی که دارند،‏‎ ‎‏در این شور و شوقی که دارند و رو به مرگ می روند با شور و شوق، از هر کدام بپرسید که‏‎ ‎‏تو چرا داری می روی به جبهه، می گوید: برای خدا، برای اسلام، برای خدا، برای امر‏‎ ‎‏خداست. اما اگر فرض کنید که از یک سرباز روسی بپرسند که تو برای جبهه می روی چه‏‎ ‎‏بکنی؟ او می گوید: می خواهم این کشور را به دست بیاورم، می خواهم قدرت خودم را‏‎ ‎‏توسعه بدهم.‏ ما باید فکر این معنا باشیم که ما تلخیها و شیرینیها‏‎ ‎‏داشتیم. اما تلخیهایی که داشتیم برای این است که، ما معارفمان ناقص است. شما ملاحظه‏‎ ‎‏کنید که بهترین خلق الله در عصر خودش، حضرت سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ و بهترین‏‎ ‎‏جوانان بنی هاشم و اصحاب او شهید شدند و از این دنیا رفتند با شهادت، لکن وقتی که‏‎ ‎‏در آن مجلس پلید یزید صحبت می شود، حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ قسم می خورد‏‎ ‎‏که‏‏ ما رَاَیْنا اِلاّ جَمیلاً؛‏‎[2]‎‏ رفتن یک انسان کامل، شهادت یک انسان کامل در نظر اولیای خدا‏‎ ‎‏جمیل است، نه برای اینکه جنگ کرده و کشته شده، برای اینکه جنگ برای خدا بوده‏‎ ‎‏است، قیام برای خدا بوده است.  وقتی انگیزه برای‏‎ ‎‏اسلام شد، دیگر لذت دارد نه غم، منتها ما چون ناقص هستیم و نرسیدیم به آن مقامی که‏‎ ‎‏باید برسیم، از این جهت تلخی داریم. لکن وقتی انگیزه را ملاحظه کنیم و غایات اعمال را ملاحظه کنیم و اگر‏‎ ‎‏بفهمیم این مقاصدی که انبیا داشتند و آن کارهایی که انبیا کردند و آن کارهایی که در‏‎ ‎‏صدر اسلام واقع شده است چه جور بوده است، شهادت برای ما سهل می شود؛ یعنی، خوف از‏‎ ‎‏بین می رود، تلخی مبدّل به لذت می شود، ناگواری مبدل به گوارایی می شود. آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی
که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توی خیابان راه برویم؛ در هر کاری که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، یعنی از حقوق مردم، یعنی از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. وظیفۀآحاد مردم در قبال مسئولین هم، اعتماد کردن به مسئولین و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولین و همراه بودن با آنها معنایش این نیست که ما به مسئولین تذکر ندهیم؛ آنجائی که لازم است از آنها انتقادی بشود، انتقاد نکنیم؛ نه، اما با هم باشیم. یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولین کشور است؛ این ترفند دشمن است. پس وظیفۀعمومی برای همه - از صدر تا ذیل - حضور در عرصۀانقلاب و عرصۀدفاع از کشور است در مقابل جبهۀدشمن؛ . امام خامنه ای. دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است.  تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطۀ«غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود و پادشاهان احساس می کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطۀعطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیرِ اسلامِ مردم را عَلَیه دشمنان اسلامِ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. @soalahkam