eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
281 عکس
138 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مناجات امام زمان عجل الله فرجه الشریف گریز حضرت علی اکبر علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم يَا أَيُّهَا الْعَزِيز، مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّر، وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاه، فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْل، وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا، إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين (۱) به سوی ما بنما دلبرا نظر، گاهی به غمزه ای دل دیوانه را ببر، گاهی عنایتی، نظری، گوشه چشمی ای آقا به این گدای نشسته به پشت در، گاهی 🔺آقای من، یوسف فاطمه... نگویمت که همیشه حزین هجرانم ولی صدا زدمت با دو چشم تر، گاهی 🔺اگه گدای دَرِ این خونه هستی و میخوای آقا دَر رو به روت باز کنه، به نام مادرش صداش بزن: 🌀یابن الزهرا، یابن الزهرا... نگویمت که مقیمم همیشه در کویت نهاده ام به درِ خانه ی تو سر، گاهی فدای سوز قنوت نماز نافله ات چه می شود که ببینم تو را سحرگاهی؟ 🔺مرحوم فشندی تهرانی، میگه رفتم مسجد مقدس جمکران، بعد اینکه اعمال رو انجام دادم و نمازمو خوندم، از مسجد اومدم بیرون از دور دیدم یه سیدی داره میاد به سمت مسجد. با خودم گفتم این بنده خدا توی این هوای گرم، تازه از راه رسیده و حتماً تشنه ست. جرعه آبی بهش میدم، میگم برا فرج مهدی زهرا دعا کنه. میگه وقتی به این سید نزدیک شدم، آب رو بهش دادم، گفتم آقاسید بفرما، نوش جانت، برا فرج امام زمان دعا کن. دیدم بعد از اینکه آب رو میل کرد، فرمود: اگه شیعیان به اندازه آب خوردنی، فرج ما رو می خواستن، دعا می کردن و فرج ما می رسید... میگه تا به خودم اومدم دیدم کسی دور و برم نیست، فهمیدم ایشون امام زمان بودن (۳) برا ما هم شاید اینطور شده باشه، چه بسا توی همین روضه ها و جمکران رفتن ها و زیارت ها... آقا رو دیدیم و نشناختیم. خودم می دونم گیرم کجاست... بَدم... 🔺آره آقاجان...خودم دارم اعتراف می کنم بَدم اگر چه ولی، بهر مادرت زهرا کشیده ام به خدا ناله از جگر، گاهی (۴) 🔺منو ببخش آقا، درسته اونجوری که میخواستی هنوز نشدم، درسته گاهی اوقات با لغزش و گناهام شما رو ناراحت می کنم ولی امید دارم ایشالا یه روز، اونی بشم که شما میخوای... یه اعتراف دیگه هم می خوام انجام بدم اونم اینه که هر موقع اسم مادرت میاد، دلم می شکنه و صدای آه و نالم بلند میشه. کدوم مادر؟ همون مادری که امام صادق می فرماد: حال و روز مادر ما روزای آخری اینجوری بود... لَزِمَتِ الفِراش و نَحَلَ جسمها و ذابَ لَحْمُها و صارَت کَالْخیال (۵) می دونی یعنی چی... یعنی کاری با مادر سادات کردن که دیگه زمین گیر شد، و نمی تونست راه بره. وقتی می خواست بلند بشه از دیوار کمک می گرفت... اما یه روز برا دلخوشی اميرالمؤمنين و بچه هاش بلند شد تا کارای خونه رو انجام بده. به اسماء گفت آب گرم کن میخوام بچه هامو استحمام کنم. یکی یکی بچه ها رو تر و خشک کرو موهاشونو شونه زد براشون غذا و نون درست کرد بچه ها خوشحال شدن که خب الحمدلله حال مادر بهتر شده اما بمیرم برا اون لحظه ای که گفت اسماء لحظاتی استراحت می کنم منو صدا بزن اگه جواب ندادم علیمو صدا بزن. اسماء میگه بعد لحظاتی بی بی رو صدا زدم اما جوابی نشنیدم. اومدم بالای سرش نگاه کردم دیدم دختر رسول الله جان در بدن نداره یهو حسنین وارد منزل شدن ایشالا چشمت روز بد نبینه ایشالا نری خونه ببینی روی مادرت یه پارچه سفید انداختن. تا چشم این آقازاده به بی بی افتاد خودشون انداختن رو بدن مادر. شروع کردن گریه کردن امام حسن هی بدن مادر رو حرکت میداد و می گفت: يَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي مادر قبل از روح از بدنم جدا بشه باهام حرف بزن دیدن امام حسین اومد پائین پای مادر. پاها رو بوسید. با یه سوزی گفت: يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْن كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوت (۶) مادر جان من حسینتم قبل از اینکه قلبم از حرکت وایسته و بمیرم باهام حرف بزن... نمی دونم اینجا به ابی عبدالله بیشتر سخت گذشت یا کربلا اون موقعی که دیدن خودشو سریع رسوند بالای بدن جوانش هی صدا می زد ولدی علی... علی جان پاشو با من حرف بزن پاشو یه باز دیگه بگو بابا پاشو ببین دشمن داره به گریه های بابای پیرت می خنده. هر کاری کرد آروم نشد یهو دیدن وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه... صورت گذاشت روی صوت غرق به خون علیش عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء (۷) 🌀ناله بزن یاحسین... 📚منابع: (۱) آیه ۸۸ سوره مبارکه یوسف (۲) بحارالأنوار | ج۵۳ | ص۱۷۵ (۳) شیفتگان حضرت مهدی | احمدقاضی زاهدی (۴) شاعر ناشناس (۵) موسوعة الکبری عن فاطمة الزهرا | ج۱۰ | ص۳۰ (۶) بحارالأنوار | ج۴۳ | ص۱۸۶ (۷) لهوف سیدبن طاوس | ص۱۱۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز حضرت علی اصغر علیه السلام السَّلامُ عَلَيْكِ یا فاطمةُ الزهرا (۱) زبان چگونه گشایم به مدح تو مادر که بی وضو نتوان خواند سوره کوثر زبان وحی، تو را پاره تن خود خواند زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟ خدا به خواجه لولاک داده بود ای کاش هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر شکوه عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد چنان که همسر تو در رکوع انگشتر 🔺امشب با تموم وجودت بگو: أَنا سائِلُکُم... ببین گدای در خونتون اومده! امشب کمکمون کن. نذار دست خالی از اینجا بریم بی بی جان. خدا گواه که چون فاطمه نمی‌خواهیم حکومتی که نباشد در آن علی رهبر حجاب، روی زمین طفل بی‌پناهی بود تو مادرانه گرفتی‌ش تا ابد در بر میان کوچه که افتاد دشمنت از پا در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر (۲) 🔺 آخ بمیرم، فکر کردن کار زهرا رو بین در و دیوار تمام کردن. اما دیدن بی بی چادر به کمر بست، یاعلی گفت و اومد وسط میدون. چی دید مگه؟! یه وقت دید إِجتَمَعُوا علیه (۳) وَ أَلقَوا فی عُنُقِهِ حَبلاً أَسوَدَ (۴) طناب سیاهی به گردن خیبر شکن انداختن، دارن کشان کشان علی شو می برن. لذا حضرت زهرا فرمود: إستحقروا اباالحسن بَعدَ رسولِ الله... (۵) بعد پیغمبر با این کارشون میخواستن مولا رو از چشم همه بندازن. حالا زهرایی که از نامحرم و نابینا رو می گیره، وقتی این صحنه رو دید، نوشتن: حَالَت فاطِمَه، بَینَهُم وَ بَینَ بَعلِهَا مادر سادات بین امیرالمومنین و مهاجمین حائل شد گفت: به خدا قسم اجازه نمیدم پسرعموم رو با زور ببرید. (۶) دیدن هرکاری می کنن نمی تونن فاطمه رو از امیرالمؤمنین رها کنن. نانجیب صدا زد: قنفذ، چرا بیکار وایستادی! گفت: چه کنم امیر؟ علی بزنم یا فاطمه رو؟ گفت: تو فاطمه رو بزن علی خودش می میره چه کرد قنفذ؟! آماده ای بگم نالشو بزنی... فَضَرَبَها قُنفذٌ بالسَّوطِ عَلَی عَضدها ظَهرِها وَ جَنْبَیْها (۷) اونقد با تازیانه، به پشت و پهلوهای مادر سادات زدن، مادر ما بی رمق شد و رو زمین افتاد. مدینه نامرد اینجور صدا زد: قنفذ چرا بی کار نشستی، کربلا هم یه نانجیبی صدا زد: حرمله چرا بی کار نشستی؟ گفت: پدر رو بزنم یا پسر رو؟ سیدبن طاووس میگه: هنوز صحبت ابی عبدالله تموم نشده بود. یه وقت ببینه علی اصغر داره توو بغلش دست و پا می زنه. فَذُبِحَ الطفل، مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن (۸) 🌀ناله بزن یا حسین... 📚منابع: (۱) فرازی از زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها (۲) آقای سیدحمیدرضا برقعی (۳) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲ (۴) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲ (۵) داستان فضايل و كمالات فاطمه | ص۲۶۲ (۶) عوالم العلوم و المعارف | ج۱۱ | ص۵۷۲ (۷) الاحتجاج علی اهل اللجاج |ج۱ | ص۸۲ (۸) معالی السبطین | ج۱ | ص۴۲۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🙏با تشکر از دوست عزیزم 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 علیه السلام 🔺شروع با مدح و مناجات حضرت گریز حضرت زهرا سلام الله علیها السلام علیک یا اباالحسن، یاعلی ابن موسی الرضا (۱) وقتی به طوس جا به کنار تو می کنم احساس وصل حق به جوار تو می کنم در بین خلق از همه با آبروترم چون کسب آبرو ز غبار تو می کنم یک حج به نامۀ عملم ثبت می شود با هر قدم که رو به دیار تو می کنم 🔺یه عده این ایام، مثه پیاده روی اربعین، به عشق زیارت آقا، پابرهنه میرن مشهدالرضا... ما هم از همینجا دلمون رو روانه حرمش می کنیم. میگیم آقاجان، دلمون برا زیارتت تنگ شده. بطلب بیایم کنار اون مضجع شریف، اونجا عرض ادب کنیم. 🔻بریم یه سر حرم... موقع بی کسیام، تنهائیام یه نفر هست که برام همه کسه کاری به هیچکی ندارم به خدا یه امام رضا دارم برام بسه غیر ذکر یا امام رضا که من دیگه ذکری رو بلد نیستم آقا نکنه یه وقت جوابمو ندی دیگه اینقدم که بد نیستم آقا 🔸هرجا از دست خودم خسته شدم آرومم کرده صفای حرمت دوباره دلم برات پر می کشه قربون کبوترای حرمت (۲) 🔻بلدی بخونی... قربون کبوترای حرمت، امام رضا قربون اون همه لطف و کرمت، امام رضا تو که آخر گره رو وا می کنی، امام رضا پس چرا امروز و فردا می کنی، امام رضا 🔺آقا ما رو از در خونت هم برونی باز میایم جلو باب الجوادت، انقد قسمت میدیم تا دل رئوفت به رحم بیاد آقاجان... بر یازده امام چو دلتنگ می شوم می آیم و طوف مزار تو می کنم (۳) 🔺دیدید یکی میخواد بره زیارت، بره مسافرت، از زیر قرآن زدش می کنن، آب پشت سرش می ریزن، میگن ان شاءالله سالم بری سالم برگردی... من بمیرم برا اون آقایی که اهل و عیال و خونوادش رو جمع کرد، فرموده باشن برام گریه کنید... چرا آقاجان؟ آخه اِنّى لا اَرجِعُ اِلیکُم اَبدا (۴) معصومه جان، دیدار به قیامت برادرا خواهرا... وقت رفتن زشهر پیغمبر گفت باید به غربتم گریید دیگر این شهر را نمی بینم بر غم بی نهایتم گریید گریه بر من رواست معصومه این مسافر که بر نمی گردد دیدن قبر مادرم زهرا روزی من دگر نمی گردد رفت و دور از مزار پیغمبر در غریبی ز زهر کین جان داد کنج حجره به خود می پیچید همچو مادر به روی خاک افتاد (۵) 🔺چه زهری مگه به آقا دادن، برخلاف زهری که به امام حسن علیه السلام دادن، این زهر آقا رو از پا انداخت... از آثار زهر اینه: بدن تحلیل میره، سیستم ایمنی بدن مختل میشه، آدم احساس ضعف و تشنگی می کنه... بمیرم برا غربتت آقاجان شاید می گفت: کاش جوادم کنارم بود به من یه خورده آب میداد، آخه داره جگرم می سوزه... به اباصلت گفت: اگه دیدی برگشتم عبا به سر کشیدم، دَر حجره رو ببند، کسی رو راه نده. آخ افتاد رو خاک حجره، نمی دونم حال آقا چطور بود اما شاید گفته باشه: کاش برادرا و خواهرام دور و برم بودن، کاش جوادم کنارم بود، سر منو به بالین می گرفت. شاید خدا دعای امام رضا علیه السلام رو مستجاب کرد. اباصلت میگه دیدم، جوانی وارد حجره دیدم، سوال کردم: آقا جان شما کی هستی؟ از کجا تشریف آوردید، من که درهای حجره رو بسته بودم؟! فرموده باشن: اباصلت، اَنا حُجةَ الله علیک... همون خدایی که منو از مدینه تا به اینجا آورده، از درهای بسته هم گذر میده (۶) آی اونایی که کارشون به دَر بسته خورده، بسم الله. آخ اومد سر بابا رو به بالین گرفت، چقدر خوشحال شد اون لحظه امام رضا علیه السلام نمی دونم اما دلا رو یه جای دیگه ببرم اینجا یه آقازاده اومد داخل حجره، وضع و اوضاع بابا رو اینجور دید من دو تا آقازاده دیگه سراغ دارم، وقتی اومدن توی خونه گفتن: اسماء مادر ما کجاست؟! یهو دیدن یه بدنی وسط حجره و اتاق هست یه پارچه ای سفیدی هم رووش پهنه... ایشالا هیچ وقت این صحنه رو نبینی، ببری خونه ببینی کار عزیزت تمامه اومدن شروع کردن التماس کردن... هی داد می زدن میگن: يَاأُمَّاهْ...كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ... هی می گفتن: مادر ما رو داری کجا تنها میذاری میری؟! وقتی هم خبر شهادت هم به باباشون رسوندن، میگن خیبرشکن با صورت زمین افتاد! فَوَقَعَ عَلِيٌّ عَلَى وَجْهِه مولا از حال رفتن، وقتی به هوش آوردنش... شروع کرد گریه کردن، هی می گفت: بِمَنِ الْعَزَاء... (۷) غم و غصه ات رو کجا ببرم و بعد تو با کی درد و دل کنم زهرا جان... هرجا هستی به نیت فرج امام زمان رفع گرفتاریااا سلامتی رهبرممون... صدا بزن: أَغیثینی یا مولاتی 🌀 یا زهرا... 📚منابع: (۱) فرازی از دعای توسل (۲) ناشناس (۳) آقای غلامرضا سازگار (۴) جلال العیون | ج۲ | ص۷۲۹ (۵) ناشناس (۶) عیون اخبار الرضا | ج۲ | ص۲۴۳ (۷) بحار الأنوار | ج‏۴۳ | ص۱۸۶ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🙏 با تشکر از دوستان پژوهش موسسه علیه السلام 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت السلام علیکِ یا بنتَ الحسین (۱) تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند آمنه‌ست و امینه، ولی حسین نام تو را سکینه‌ی خود کرده انتخاب درباره‌ی مقام بلند تو گفته‌اند؛ ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دو عالم از سر اَرج و بها تو را شد "فخرة‌ُ النساء" لقب از "سیدُ الشباب" از آن زمان که راویه‌ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب "بس کن که ناله‌ات جگرم را کباب کرد!" این حرف را شنیده‌ای از فاطمه به‌ خواب 🔺توو یکی از شبهای اسارت، حضرت سکینه سلام الله علیها در عالم رؤیا دید، درهای آسمان باز شد و هودجی (محملی) نازل شد که زنان با عظمتی درش بودن، یکی از اون زنها حضرت زهرا سلام الله علیها بود، با خودش گفت: الان میرم و ظلم و ستمی که در حق ما شده رو به حضرت میگم. تا به حضرت زهرا سلام الله علیها رسید گفت: یا أُمَّتَاهْ جَحَدُوا وَ اللَّهِ حَقَّنَا... مادر جان، به خدا قسم که حق ما رو پايمال کردن یا أُمَّتَاهْ اسْتَبَاحُوا وَ اللَّهِ حَرِیمَنَا... مادر جان، به خدا قسم حرمت ما رو شکستن با یه بغضی هم گفت: یَا أُمَّتَاهْ قَتَلُوا وَ اللَّهِ الْحُسَیْنَ أَبَانَا... یعنی مادر جان، به خدا قسم پدرم حسین رو کشتن اینجا بود که بی بی فرمود: سکینه جان... "بس کن که ناله‌ات جگرم را کباب کرد!" فَقَدْ أَقْرَحْتِ كَبِدِی وَ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی با این حرفها بند دلم رو پاره کردی عزیز حسینم... (۲) رویش سیاه باد و دو دستش بریده باد هرکس که دست‌های تو را بسته با طناب ای روضه‌خوان واقعه‌ی کربلا بگو با اشک خود چگونه به‌پا کردی انقلاب (۳) 🔺وقتی ابی عبدالله اومد با اهل حرم وداع کنه، تا نوبت رسید به این نازدانه، دیدن داره گریه می کنه و میگه بابا ما رو کجا میخوای تنها میذاری بری، ما رو میخوای به کی بسپاری بری؟! حالا که داری میری یَا اَبَتَاه! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا... ما رو به مدینه برگردون (۴) تا اینو گفت، ولوله ای توی زنای حرم به پا شد همه شروع کردن گریه کردن امام حسین علیه السلام این دختر رو در آغوش کشید و نوازشش کرد. فرمود عزیز بابا: لاتُحْرِقِى‏ قَلْبِى‏ بِدَمْعِک با اشکهات دل بابا رو آتیش نزن (۵) میخوام بگم اینجا ابی عبدالله برای وداع پیش قدم شد و این نازدانه رو در آغوش گرفت و گریه کرد، اما بمیرم عصر یازدهم قضیه برعکس شد! دیدن حضرت سکینه سلام الله علیها پیکر بی سر بابا رو در آغوش گرفت اِعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْن اومد با بابا وداع کنه، تا شروع کرد گریه کردن، آخ بمیرم نوشتن: فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْه (۶) یه عده جمع شدن این دختر رو کشان کشان از بدن بابا جدا کردن و بردن... نمی دونم دلش رو داری اینم بگم یا نه! ⚠️ 》اگه جلسه کشش نداره و حق روضه ادا نمیشه همینجا ناله یا حسین بگیرید. اینجا یه دختر رو اینجوری از امامش جدا کردن، مدینه هم همینجور شد، هرچی سعی کردن زهرا رو از امامش جدا کنن، دیدن دست از امامش بر نمیداره، یا صاحب الزمان معذرت میخوام... برا اینکه جداش کنن، این کار رو کردن: فَضَرَبَها قُنفذ بالسَّوط، عَلَی عَضدها و ظَهرِها وَ جَنْبَیْها (۷) اونقد با تازیانه، به دست و پشت و پهلوهای مادر سادات زدن، دیدن بی رمق شد و رو زمین افتاد... 🌀 هر چقدر ناله داری صدا بزن، یازهرا... 📚منابع: (۱) سلام به حضرت (۲) مُثیر الأحزان | ص۱۰۴ (۳) آقای مجتبی خرسندی (۴) بحارالانوار| ج۴۵ | ص۴۷ (۵) مناقب آل ابی طالب | ج۴ | ص۱۰۹ (۶) اللهوف ابن طاووس | ص۱۸۰ (۷) الاحتجاج علی اهل اللجاج | ج۱ | ص۸۲ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 علیه السلام 🔺شروع با مناجات امام زمان عجل الله فرجه الشریف گریز دختر امام حسین سلام الله علیها اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ نُورِکَ وَسِراجِکَ، وَوَلِیِّ وَلِیِّکَ، وَوَصِیِّ وَصِیِّکَ، وَحُجَّتِکَ عَلَىٰ خَلْقِک (۱) یابن الحسن فدای تو و دیدۀ ترت خون جای اشک می چکد از چشم اطهرت داغی نشسته بر جگر داغدار تو در خون نشسته است دل درد پرورت بهر تسلی دل درد آشنای تو صف بسته اند خیل ملائک برابرت 🔺امشب اگه ما هم اینجا اومدیم، میخوایم بگیم یا صاحب الزمان، آجرک الله، نشه تنهایی برای برای بابای غریبت ناله بزنی...ببین ما هم مثل شما لباس عزا به تن کردیم، ظاهرمون رو شبیه شما کردیم تا باهاتون مواسات کنیم. برامون دعا کن باطنمون هم اونجوری باشه که شما می پسندی... 🔻دیگه اومدی امشب چی بگی؟ (صحبت کلامی) ما را شریک درد و غم خود حساب کن ما دل شکسته ایم ز احوال مضطرت ای سرو سرفراز جهان، سرو سربلند از ماتم پدر چه رسیده ست بر سرت دلتنگ سامرای تو هستیم و چون نسیم ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت 🔺نمی دونم تا اسم حرم آقا اومد چه حالی شدی، اصلا تا حالا توفیق شده بری سامرا... امشب بخواه برامون بنویسن ان شاءالله به زودی بیایم توی حرم، اونجا برا آقامون عرض ادب کنیم. خدا رو چه دیدی یهو دیدی چشممون به جمال آقا روشن شد. همون جایی که میگن وقتی سیدابن طاووس داشت از سرداب سامرا پائین می رفت، متوجه شد پرده ها از جلوی چشماش کنار رفته و امام زمان ارواحناء فداه گوشه سرداب مشغول عبادت هستن و برای همه دارن دعا می کنن. می فرماین: اللَّهُمَّ إِنَّ شِیعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِیَّةِ طِینَتِنَا... خدایا شیعیان ما، دوستان ما از طینت ما هستن وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنُوباً کَثِیرَه...گناهانی مرتکب شدن، دچار لغزش ها شدن، به خاطر من مهدی از تقصیراتشون بگذر.(۲) این صحنه و این دعا و عبادت، دل آدم رو می بره به اون زمانی که توی همین سامرا وجود نازنین امام حسن عسکری علیه السلام زهر دادن. همون امامی که ۲۸ سال بیشتر نداشتن اما کاری باهاش کردن که مثل مادرشون زمین گیر شدن و نمی تونستن کاری انجام بدن. (۳) لذا به خادمشون فرمودن: برو پسرم، عزیزدلم رو صدا بزن. خادم میگه وارد حجره شدم، دیدم آقا مشغول نماز و عبادته و داره برای باباش دعا می کنه. قربون نماز و دعا خوندنت بشم آقاجان... السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُت (۴) تا شنید پدرشون صداش زده، خودش رو سریع رسوندن و سر بابا رو به بالین گرفتن. ایشالا دم جون دادن ما هم بیاد، سر ما رو به بالین بگیره. دید با اون بی رمقی امام حسن عسکری فرمودن: يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِه، اِسْقِنِي الْمَاء فَإِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي (۵) مهدی جان دم آخری کمی آب بهم بده آخه جگرم داره از تشنگی می سوزه... قربان آن امام، که در آخرین نفس سیراب گشته است به دست مطهرت (۶) 🔺شیخ طوسی توی کتاب الغیبه می نویسه: بدن و دستای حضرت از شدت زهر به لرزش افتاده بود. وقتی کاسه رو توو دست گرفت که آب بخوره، این ظرف هی به لب و دندان حضرت می خورد. میخوام بگم آقا جان، اینجا شما هرجوری بود پدر رو سیراب کردی، من یه کودک دیگه هم سراغ دارم که می خواست پدر رو سیراب کنه اما دیر رسید. ابن شهر آشوب میگه بعد از حمله به خیام سیدالشهدا علیه السلام، همه زنها و بچه ها شروع کردن به فرار کردن، دیدن دختری هم در حال فرار هست اما دامنش داره آتیش می گیره، میگن سواری رفت دنبالش، اول آتیش دامنش رو خاموش کرد، بعد ظرف آبی بهش داد تا کمی آروم بشه و گریه نکنه و اما دیدن این دختر آب رو نمی خوره هی داره میگه بگو قتلگاه کدوم طرفه؟ گفت: واسه چی می پرسی، گفت آخه پدرم وقتی که داشت به میدان می رفت خیلی تشنه بود... (۷) 🌀 هر جا هستی از سویدای دل، ناله بزن یا حسین... 📚منابع: (۱) فراز مربوط به امام زمان در زیارت نامه حضرت معصومه سلام الله علیها (۲) بحارالانوار | ج۵۳ |ص۳۰۲ (۳) بحارالانوار | ج٨٢ | ص ۴١ | ح۳۰ (۴) فرازی از زیارت آل یاسین (۵) بحارالانوار | ج۵۲ |ص۱ (۶) آقای سیدهاشم وفایی (۷) مناقب ابن شهرآشوب | ج۴ | ص۱۱۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🙏 با تشکر از برادر عزیزم 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مناجات و مدح حضرت گریز حضرت زهرا سلام الله علیها السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطمةُ المعصومه یا بِنتَ وَلِیِّ الله (۱) هرچند که آلوده ترین غرق گناهم با اینکه به درگاه تو پرونده سیاهم عمری است اگر غرق غم و سوزم و آهم داده است مرا حضرت معصومه پناهم او آمد و اقبال به قم یار شد اینجا او آمد و صدیقه حرم‌دار شد اینجا 🔺پدر حضرت آیت الله مرعشی ۴۰ روز به قصد دیدن قبر مادرشون حضرت زهرا سلام الله علیها بیتوته کردن، روز چهلم محضر امیرالمومین علیه السلام مشرف شدن؛ حضرت فرمود سید مرعشی میخوای قبر زهرامُ ببینی«علیک بکریمة اهل البیت علیهم السلام» (۲) الحمدلله... او آمد و صدیقه حرم‌دار شد اینجا آن زن که ملائک همگی هست غلامش از شهر نبی آمده دنبال امامش رو سوی خراسان صلوات است و سلامش ماندن به ره رهبر دین است مرامش آخر غم دیدار رضا بر جگرش ماند رویای رسیدن، به دل پر شررش ماند تصویر رضا در دل چشمان ترش ماند بس روضه‌ی ناگفته به آه سحرش ماند بیمار شد و بهر عیادت همه بودند اینجا همه دور و بر یک فاطمه بودند 🔺بی‌بی جان قریب ۱۷ روز مهمان اهل قم بودید؛ با چه عزت و احترامی سادات اهل قم از خانم پذیرایی کردن، گفتن دختر رسول خداست، دختر فاطمه زهرا علیها السلام ست، احترامش واجبه... توو این ۱۷ روز یه نامحرم هم حتی از محله‌ای که خانم شرف حضور داشتن رد نشد... اینطوری احترامشُ نگه داشتن... اما این فاطمه کجا فاطمه‌‌ی مدینه کجا!! این فاطمه را نیست دگر غصه مسمار آن فاطمه افتاد میان در و دیوار این فاطمه را بود در این خاک طرفدار آن فاطمه شد بین چهل مرد گرفتار این فاطمه را خیل محارم به حرم برد آن فاطمه از دشمن این خانه لگد خورد (۳) 🔺«و رَکَلَ البابَ برِجلِهِ و رَدَّهُ عَلیَّ و انا حامِلٌ» یه جوری لگد زد «فَسَقَطّتُ لِوَجهی» با صورت بی‌بی خورد زمین... اینجا بود که ناله بلند کرد «یا فضةُ خُذینی»...(۴) 🌀ناله بزن یا زهرا... 📚منابع: (۱) فرازی از زیارت‌ حضرت معصومه سلام الله علیها (۲) کرامات معصومیه علیها السلام | ص۱۲۷ (۳) شاعر ناشناس (۴) بحارالانوار | ج۳۰ | ص۳۴۷ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | آقای 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز حضرت زهرا سلام الله علیها السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطمةُ المعصومه السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّهِ، وَحَشَرَنا فِی زُمْرَتِکُمْ، وَأَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ، وَسَقَانا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ (۱) اگر چه بال پریدن به آسمان داری فرشته ای و به روی زمین مکان داری نه از فرشته هم انگار برتری بانو چرا که دختر موسی ابن جعفری بانو رسیده از حرمت بی شمار رحمت ها اگر به پای تو افتاده اند بهجت ها دَرِ بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست نوشته اند حریم تو مرقد زهراست 🔺چهل شب بیتوته کرد آسیدمحمود مرعشی توی حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام شبی توو عالم مکاشفه بهش گفتن «سید محمود چه می خواهی؟» عرض کرد: «می خوام بدونم قبر مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها کجاست تا ایشون رو زیارت کنم؟ فرمودن: «ما نمی توانم بر خلاف وصیت حضرت، قبرش رو معلوم کنیم» ولی اگه میخوای عظمت و جلال حصرت زهرا سلام الله علیها رو درک کنی، علیکَ بکریمةِ اهلِ البیت... برو قم، زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها، کأنّه به زیارت مادر سادات رفتی (۲) بی بی جان، ممنونیم که به ما اجازه دادی زائر و مجاورت باشیم... دَرِ بهشت گمانم که نه، بهشت اینجاست نوشته اند حریم تو مرقد زهراست چراغ های حریمت ستاره و ماه است چقدر گوشه ی هر صحن آیت الله است «نشسته ایم و به لب إشفعی لنا داریم اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم» قرار بود قرار دل رضا باشی چگونه میشود آخر از و جدا باشی قرار بود بیایی ولی توانت رفت به شوق وصل، به زهر فراغ جانت رفت غریب می روی و هیچکس کنارت نیست تمام زندگیت، هستی ات بهارت نیست (۳) 🔺آدم لحظات آخر عمرش که میشه، همه میان دور و برش، همه میان به عیادتش. اون لحظه، لحظه سخت و سنگینی هست برا همه. روزای آخر هم سادات نوبت به نوبت کنار بستر بی بی بودن و مثه شمع دور حضرت می چرخیدن، با این حال شاید حضرت چشمش به دَر بود ببینه کی اون عزیزی که باید بیاد، خودشو می رسونه. همون آقایی که اگه بیاد دیگه غم و غصه ای برا محتضر نمی مونه ولی اگه نیاد انگار دنیا رو سر آدم خراب میشه، ولو اینکه همه دور و برش باشن. باز احساس می کنه تنهاست و هیچکی کنارش نیست. من بمیرم برا این خواهرِ چشم به راه... هرچی منتظر موند دید خبری نشد و آخر این داغ به دلش موند. یه حرف ذوقی بزنم. شاید اگه امام رضا نتونست بیاد، دلش خوش بود سادات بنی الزهرا و زنها هستن کنار این خانم کمکش کنن... اما موقع تدفین دیگه کار، کار مردونه هست و نیاز مردها بیان کمک برای خاکسپاری حضرت معصومه هم مونده بودن چیکار کنن و کی حضرت رو به خاک بسپاره... تا اینکه دیدن دو سوار موقع خاک سپاری حضرت سریع خودشون رو رسوندن (۴) به قطع باید آقا امام رضا و جوادالائمه بوده باشن می دونی چرا؟ چون هم کار تدفین مردونه هست. هم مردها باید مَحرم باشن... اصلاً معصومه رو باید معصوم به خاک بسپاره. گرفتی چی میخوام بگم؟ کجا بریم؟ من بمیرم برا مَحرم خونه فاطمه که نه زنها بودن برای کمک تغسیل و تشییع، نه مردهای مَحرمی بودن برای تدفین. آخه وقتی امیرالمؤمنین اومد حضرت زهرا رو به خاک بسپاره، دید دست تنهاست و مَحرمی که توان یاری داشته باشه و این بدن رو به مولا کمک کنه تا به خاک بسپاره، نیست یه لحظه ببینه از داخل قبر دست‌های شبیه دست پیغمبر اومد به کمک که علی جان تا حالا تو همیشه یار و یاورم بودی، حالا بذار من کمکت کنم... لذا مولا اینجا عرض داشت یا رسول الله... لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَه... (۵) 🌀 هر جا هستی از سویدای دل، ناله بزن یا زهرا... 📚منابع: (۱) فراز زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها (۲) کرامات معصومیه علیها السلام | ص۱۲۷ (۳) آقای سید حجت بحرالعلومی طباطبایی (۴) بحارالانوار | ج۴۸ | ص ۲۹۰ (۵) امالی شیخ مفید | ص ۲۸۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🙏 با تشکر از دوستان عزیزم حجت الاسلام فرحناک و حجت الاسلام شاملو 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز حضرت عباس علیه السلام السَّلَامُ علیکِ یا زَوْجَةَ امیرِالمؤمنین (۱) یاسیدتی یا أَمَّ البنین سلام اللّه علیها با نور استجابت و ایمان عجین شدی وقتی که با ولی خدا همنشین شدی عِطر بهشت در نفست موج می‌زند حالا دگر تو بانوی خُلد برین شدی زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود تو آمدی و این همه شورآفرین شدی بی‌شک برای مادری زینب و حسین شایسته‌ای که فاطمهٔ دومین شدی... با خود دوباره خاطره‌ها را مرور کن از روزهای خوب مدینه عبور کن تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت مانند چشم ابری تو آسمان گرفت 🔻مگه چی شده؟ مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید: مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید یک شهر چشم منتظر و اشکِ بی‌امان برگشته است از سفر عشق کاروان 🔺بالاخره چشم انتظاریش به سر رسید. وقتی قافله رسید هرکی دنبال گمشده اش بود. همه هم فکر کردن ام البنین اومده سراغ بچه هاش رو بگیره دید از دور داره بشیر یه چیزی رو درباره حسینش میگه... نگفت از عباس و بچه هام چه خبر؟ فرمود: بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه بشیر عرضه داشت بی بی جان سرت سلامت عثمان و جعفرت به شهادت رسیدن... گفت: بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه بشیر دوباره گفت خدا صبرت بده عبدالله و عباست رو به شهادت رسوندن گفت بشیر: قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی بند دلم رو پاره کردی بنده خدا اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراء کُلُّهُمْ فَداءُ لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن (۲) فدای تو مادر بشم که همه زندگیت، همه بچه هات رو فدای حسین کردی... (اگه خواستید اینو می تونید بعدش بگید: ما هم اومدیم به شما اقتدا کنیم بگیم بِأبى أَنْتُمْ وَ اُمّى وَ أهْلى وَ مالى وَ اُسْرَتى (۳) یا اباعبدالله....) 🔻بی بی جان... هرکس نشسته گوشه‌ای و روضه‌خوان شده اما سکینه با دل تو همزبان شده هم‌ناله با دو چشم ترت، حرف می‌زند از جای خالی پسرت حرف می‌زند: 🔻چی میگه؟ ام البنین مادرجان... یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو یادش بخیر زمزمه‌های عمو عمو یادش بخیر مشک و عَلَم در دو دست او آرامش تمام حرم در دو دست او 🔺مادرجان، برای اینکه ما نترسیم و نگران نباشیم عمو از ما و خیمه ها مواظبت می کردم. اون شبها بیدار بود تا ما راحت در امنیت و آسایش بخوابیم. (۴) (یاد کنیم از همه شهدا خاصه حاج قاسم سلیمانی) داغ تو تازه‌تر شده با حرف‌های او وقتش شده تو روضه بخوانی برای او رو می‌کنی به او که فدایت سکینه جان جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان شاید نگاه توست به قدّ خمیده‌ام یا این‌که شرم می‌کنی از اشک دیده‌ام دیگر شکسته قامت ام‌البنین، بخوان از روضه‌های ماه من ای نازنین، بخوان نام‌آوران به شوکت او بُرده‌اند رشک در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟ آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه (۵) 🔺امشب تو هم مثل این مادر شهید، آه بکش... گفت: شنیدم پسرم میخواست برا دلخوشی حسین و بچه های حسین بره آب بیاره اما نذاشتن شنیدم چهارهزار تیرانداز مأمور کردن نذارن جرعه ای آب به خیمه ها برسونه میخوام بگم آره مادر.... همه اینایی که شنیدی درسته اما شنیدن کی بود مانند دیدن وقتی دیدن عباست با وجود اینکه تیر خورده و زخمی شده، باز هم داره رجز می خونه که «إنی اُحامی ابداً عن دینی» من از حمایت دین و امامم دست بر نمی دارم اومدن دستاشو از حمایت امامش کوتاه کردن، تا دیگه نتونه کاری انجام بده... دیدن با این حال مشک رو به دهان گرفته و داره به سمت خیمه ها میره (۶) اینجا بود که یه ضربه کاری رو زدن جوری که دیگه نتونست قدم از قدم برداره... 🔻مگه چه کردن؟ همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت درست وقت نزولش همه نگاه شدند رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت (۷) 🔺تا زمین خورد نمی دونم چطور ابی عبدالله خودشو رسوند بالای پیکر برادر یه نگاه متحریانه ای به این بدن انداخت... همه داغ و مصیبت ها برا ابی عبدالله تازه شد گفت داداش: مگه ما چقدر از هم دور بودیم که این همه بلا سرت آوردن آخه دید فرقش مثه اميرالمؤمنين شکسته شده دستش مثه مادر مجروح شده بدنش مثل امام حسن پر تیره... اینجا بود که دیگه طاقت نیاورد و صدای گریه و ناله‌ش بلند شد گفت داداش: اَلْآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي... (۸) 🌀 تسلای دل امام زمان، ناله بزن یاحسین... 📚منابع: (۱) فرازی از زیارت نامه مأثور حضرت (۲) موسوعة الامام الحسين عليه‌السلام | ج۹ | ص۵۵۲ (۳) زیارت جامعه کبیره (۴) معالی السبطین | ج۱ | ص۴۴۳ (۵) آقای یوسف رحیمی (۶) بحار الأنوار | ج‏۴۵ | ص۴۱ (۷) آقای علی اکبر لطیفیان (۸) بحار الأنوار | ج‏۴۵ | ص۴۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها السَّلَامُ علیکِ یا بنتَ أَمیرِالمُؤمنین یا أُمَ کُلثوم سلام اللّه علیها (۱) چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی صدف باشی و بی‌اندازه فکر گوهرت باشی خودت می‌خواستی تحت‌الشعاع خواهرت باشی «نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب» مدینه از حسن هم یک نفر مظلوم‌تر دارد همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد «برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد علی می‌خواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد» قسم بر غربت تاریخ؛ این ترفند ممکن نیست دروغ محضشان کافی‌ست؛ این پیوند ممکن نیست علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست به تیغ خشمگین مرتضی سوگند؛ ممکن نیست «فلانی را بگو شهر نبی دروازه‌ای دارد نمی‌داند مگر که هر کسی اندازه‌ای دارد» در این مکتب که حفظ شأن کعبه می‌شود لازم تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنی‌هاشم برادرزاده‌هایت از ادب پیش تو چون خادم حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم «چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود» 🔺امشب می دونی برا چه کسی میخوای گریه کنی؟ همون بانوی مظلومه ای که حتی بین محبین و شیعیان هم غریبه و کم ازش یاد می کنن. بی بی جان شنیدم شما هم مثل حضرت زینب همه جا پا به پای حسینت بودی. شنیدم توی این ایام اسارت شما هم مثل خواهرت بچه ها رو آروم می کردی و جای بچه ها تازیانه می خوردی. آخ بمیرم شما هم مثل بی بی زینب سرِ روی نیزه ها دیدی... حرف از سر و اسارت شد، اجازه بدید از زبان شعر برا شما روضه بخونم. بی بی جان: شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها «گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را» بمیرم، در شلوغی‌های شام آنچه نباید، شد خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد همین‌جا بود که حال عروس مادرت بد شد نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد 🔺مگه چی شد پشت این دروازه... بزارید براتون بگم. همینکه کاروان رسید به شام بماند از اینکه چند روزی جلوی این درب نگهشون داشتن. بعد که خواستن وارد شهرشون کنن، حضرت ام کلثوم فرمودن: ما رو از مسیری وارد کنید که ازدحام نباشه، لااقل خلوت تر باشه. آخه ما ناموس رسول اللهیم، ما خانواده حیائیم. فدای این همه حجب و حیای شما بشم بی بی‌ جان. از دختر فاطمه و ناموس علی که اینجور عفیفه باشن، غیر از این انتظار نمیره... آخه تا قبل کربلا کسی سایه این مخدرات رو هم ندیده بود... اما خدا لعنت کنه شمر رو. تا دید دختر فاطمه چی براش مهمه و واسه چی نگران و مضطربه، گفت: حالا که اینجوریه از یه جایی شما رو وارد شهر می کنیم که از همه جا شلوغ تر باشه. زبان حال بگم، گفت داداش: کارَت کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن سر تو همکلام شد یا الله... امام زمان معذرت میخوام. اگه جمله عمه جانتون نبود نمی گفتم. بی بی می فرماد: فَقَدْ خُزِینَا مِنْ کَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَال... آخ بمیرم؛ یعنی اینقدر توی این مسیر نامحرما به ما نگاه کردن که خیلی اذیت شدیم. لذا بهشون گفت که این سرها رو از جمع زنها جلوتر ببرید تا مردم کمتر به ما نگاه کنن. (۳) میخوام بگم بی بی جان فرمودی ما رو جایی که شلوغه رد نکنید. چون خاصیت بازار و گذر، شلوغی و ازدحامه. اما اینجا اولین جایی نبود که ازدحام شد. دلها رو روانه ی اون خونه ای کنیم که فاطمه و بچه هاش تووش بودن. نه تنها ازدحام کردن، نه تنها حرف مادر سادات که گفت برگردید این خونه خونه دختر رسول الله‌ست، بلکه شروع کردن هیزم آوردن. بی بی خودش می فرماد: فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا... (۴) بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد (۵) 🌀 همه شهدا خاصه شهدای گلزار شهدای کرمان فیض ببرن. با تموم وجودت ناله بزن: رَحِمَ الله مَن نادی، یا زهرا... 📚منابع: (۱) سلام به حضرت (۲) مجید تال (۳) مثیرالأحزان | ص۹۷ (۴) بحارالانوار | ج۳۰ | ص ۳۴۸ (۵) مرضیه نعیم امینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📜 سلام الله علیها 🔺شروع با مدح حضرت گریز امام حسین علیه السلام السَّلامُ عَلَيْكِ یا زَوجةَ رسولِ الله یا أُمَّ المُؤمنین (۱) همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم ای یاور دیرینه ام کوه غرورم شد پشت گرمی ام همیشه همت تو ترویج دین آغاز شد با ثروت تو سرمایه اصلی آئین پیمبر مال حلالت بوده و شمشیر حیدر تو اولین زن در دیار مسلمینی منصوب حق بر نام أم المؤمنینی تو حامی زحمت کش دین خدائی تنها پرستار مناجات حرائی در مهربانی و وفا غوغا تو هستی الگوی همسرداری زهرا تو هستی حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی در هر نوائی أشهد خود را بخوانی دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته گرد غریبی بر سر و رویت نشسته هی پلک های بسته را وا میکنی تو رخسار زهرا را تماشا می کنی تو تو واسطه کردی به سویم دخترت را تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را بر آبرویت حق در رحمت گشوده از آسمان، بهرت کفن نازل نموده (۲) 📚منابع: (۱) فرازی از زیارت نامه حضرت (۲) آقای قاسم نعمتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖋 | 🎁 | نثار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |