eitaa logo
هنر استراتژیک | نیلوفر تفلیسی
151 دنبال‌کننده
655 عکس
15 ویدیو
53 فایل
نیلوفرر تفلیسی موضوعات کانال: ۱-هنر استراتژیک ۲-برداشتی از جلسات کلبه کرامت و‌... ۳-نوشته‌ها و تحقیقات ایراندخت
مشاهده در ایتا
دانلود
پیتزایی که خیلی خمیر بود لیکوریس پیتزا Licorice Pizza در حوالی اسکار ۲۰۲۲ وقتی فیلم "" نمایش داده شد، آنقدر آشفتگی و پراکنده گویی و بی ربطی در بخش های مختلف آن برجسته بود که این ضرب المثل ایرانی برایش خیلی کاربردی به نظر می رسید؛ حکایت آن کسی که با دگمه ای وارد یک خیاطی شد و درخواست کرد که : "آقا این دگمه، کُتش گم شده، می شود یک کُت به آن بدوزید!" در آن فیلم کویینتین تارانتینو بنا به سفارشی که گرفته بود، پس از نیم قرن، قضیه قتل فجیع (همسر ) به دست را یک جور ماستمالی کرده و دروغ جلوه می داد. و برای همین یک فقره قصه کوتاه 10 دقیقه ای، در فیلم 2 ساعت و 40 دقیقه، تصاویر بی ربط از به اصطلاح اواخر دهه 60 گنجاند که هر بخش از آن قابل حذف بود و هیچ ضرری هم متوجه فیلم نمی کرد!! حالا "" نیز در جدیدترین فیلمش یعنی ""، برای یک سفارش دیگر (مانند آنچه تارانتینو دریافت کرد) گویا برخی خاطرات دوران کودکی اش از دره سن فرناندو را به همراه بعضی خاطرات دوستان دیگرش از دهه هفتاد آن منطقه، روی هم ریخته و بازهم فیلمی که می توانست در نهایت 10 تا 15 دقیقه طول بکشد را با یک مشت تصاویر و ماجراهای بی ربط، به یک اثر طویل دو ساعت و ربعی بدل ساخته است. گویا هنوز این معیار در سینمایی و به خصوص مراسم پا برجاست که هر چه زمان فیلم ها طولانی تر باشد، شانس شان برای دریافت جایزه بیشتر است! اما پال تامس اندرسن براساس کدام سفارش این قدر پراکنده سازی و زیاده گویی انجام داده که اساسا با هیچ یک از نقاط کارنامه قابل تامل فیلمسازی اش نمی خواند، ولو در یک فیلم سفارشی دیگر به نام "مرشد" (2012) که تبلیغی برای برخی فرقه های انحرافی و عرفان های جعلی بود. یا آثار مهم دیگرش مثل (1999)، Punch-Drunk Love (2002)، Phantom Thread (2017) و به خصوص فیلم "خون به پا خواهد شد" (2007) که همگی از انسجام و قوت روایت و ساختار قابل تاملی برخوردار بودند. واقعا کدام سفارش باعث شده که اندرسن گزیده کار و سخت گیر تا این حد در فرم و محتوای فیلمش شلختگی نشان دهد؟ "استیفن سیلور"، فیلمساز و نویسنده نشریات متعدد اسراییلی در وب سایت "آژانس تلگرافیک یهود" به تاریخ 27 دسامبر 2021 در بررسی فیلم "لیکوریس پیتزا" نوشت: "... بالاخره فیلم "لیکوریس پیتزا" لحظه ای که فرهنگ عمومی شروع می کند زنان یهودی را زیبا ببیند، ثبت کرد..." بقیه در کامنت های خودم :
کارخانه تولید حماقت به بالا نگاه نکن Don’t Look Up در حوالی اسکار 2022 "آدام مک کی" پس از دو فیلم The Big Short (2015) و معاون (2018) که به ترتیب سیستم اقتصادی و سیستم سیاسی آمریکا را هجو می کرد، این بار در فیلم "به بالا نگاه نکن" به مضحکه رسانه ها و مردمی می پردازد. فیلم "به بالا نگاه نکن" یک اثر ظاهرا آخرالزمانی است با یک دوجین بازیگر که البته موضوع و پرداخت سینمایی فیلم بر حضور همه آنها برتری دارد. فیلمی که بسیار ساده تر، سرحال تر و بامزه تر از دو فیلم قبلی مک کی است. یک استاد ستاره شناسی به نام دکتر رندال میندی () و دانشجوی رشته دکترای نجوم به نام کیت دیبیاسکی () ردّ یک ستاره دنباله دار را می گیرند که حدود 6 ماه دیگر با کره زمین برخورد خواهد کرد. آنها ابتدا این موضوع مهم را به اطلاع (جینی اورلین با بازی مریل استریپ) و سپس رسانه ها و مردم می رسانند. اما با بی اعتنایی کنایه آمیزی نسبت به فاجعه یاد شده مواجه شده که آن را در میان شوخی و بازی های روزمره پنهان می سازد. "آدام مک کی" اگرچه دو فیلم قبلی به خصوص The Big Short با آن همه تئوری های اقتصادی و مالی و سرمایه ای را با قصه ای جذاب و شخصیت های جذاب تر و استفاده از تمهیدات بصری و روایی نوآورانه به آثاری روان و قابل فهم برای عموم بدل ساخته بود اما این بار ماجرای آخرالزمانی یک ستاره دنباله دار را با بهره گیری از تئوری "کارخانه تولید حماقت"به یک کمدی تلخ و طنز تراژیک بدل نموده که به هیچ وجه کسالت و خستگی برای مخاطبش به دنبال نمی آورد. به نظر می آید فیلم "به بالا نگاه نکن" از سوی حزب جمهوری خواه و به خصوص باند سفارش داده شده و احتمالا یکی از هوادارانش، روی آن سرمایه گذاری کرده است. گنجاندن نماد کاریکاتوری در وجود مشمئز کننده رییس جمهور اورلین و نمایشی ویران کننده و مضحکه آمیز از رسانه های مجازی و کانال های تلویزیونی از جمله نشانه های این ادعاست. و بالاخره حضور تم اصلی فصل جوایز و مراسم یعنی طرحی نو برای غرب و دنیای جدید که می تواند طرح و برنامه و همان "سفینه نوح" پیتر ایشرول و موسسه "بَش" باشد که سرانجام پس از 22740 سال، بازماندگان نابودی کره زمین را به سیاره ای قابل زیست انتقال داده و برایشان زندگی تازه ای رقم می زند اما از سوی دیگر بنا به غلبه سویه طنز فیلم، درانداختن طرح نو از سوی فردی گمنام برای غرب جدید را می توان در وجود جیسون اورلین دید که در نمای انتهایی فیلم، آخرین مرد بازمانده در روی کره زمین معرفی می شود! ✅@saeed_mostaghaci
بیش از صد سال تحقیر یک ملت نگاهی به فیلم های فصل جوایز - 9 نگاهی به فیلم در جبهه غرب خبری نیست All Quiet on the Western Front اقتباسی دیگر از رمان معروف "اریش ماریا رمارک" (که خود به عنوان یک سرباز در جنگ جهانی اول حضور داشت) در سال 1929 که یک سال بعد توسط لوییس مایلستون به تصویر کشیده شد و جوایز اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را هم گرفت. درست مانند امسال که دومین اقتباس سینمایی از رمان یاد شده به کارگردانی "ادوارد برگر" پس از گذشت بیش از 90 سال، بازهم در 9 رشته از جمله بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه و ... نامزد دریافت جایزه شده است. قابل ذکر اینکه نسخه سال 1979 دلبرت مان از رمان فوق، یک فیلم تلویزیونی بود. نسخه جدید فیلم "" مانند فیلم لوییس مایلستون در سال 1930 که برخلاف آثاری مانند "بالها" (ویلیام ولمن- 1927) یا "خلبان آزمایشی" (ویکتور فلیمینگ- 1938) و یا "گروهبان یورک" (هاوارد هاکس-1942) و انبوهی دیگر از آثار جنگی که تصاویری قهرمانانه از جبهه غرب بر پرده می بردند، هیچ نشانی از قهرمانی و افتخار نداشت، این بار هم فیلمی است از زاویه و درون جبهه آلمان ها درباره جنگ جهانی اول که اساسا هیچگونه قهرمانی را در این جبهه نشان نداده و تنها کلکسیونی از درد و رنج و مرگ و جنگی بیهوده و سیاهی و تاریکی و نکبت را به نمایش گذارده است. در حالی که سه سال پیش، فیلم "1917" سام مندس درباره جنگ جهانی اول (که جوایز بسیاری را هم در فصل جوایز از آن خود نمود) یا در همان سال فیلم "میدوی" رولند امریش و یا در سالهای دیگر آثار مختلف جنگی که از زاویه و درون جبهه غربی ها جلوی دوربین رفته اند، به جز افتخار و نبرد قهرمانانه و دلاوری و ... تصویر دیگر ارائه نکرده اند. از جمله فیلم "تاپ گان : ماوریک" که امسال در کنار همین فیلم "در جبهه غرب خبری نیست" نامزد دریافت چندین جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شده و یک عملیات تروریستی و تجاوزکارانه را به گونه ای قهرمانانه جلوه می دهد! اما فیلم "در جبهه غرب خبری نیست"، شروع غافلگیر کننده ای دارد؛ پهنه ای وسیع از اجساد سربازان، حرکت دوربین درون کانالی که بقیه سربازها در آن موضع گیری کرده و آماده حمله هستند و سپس فرمان حمله که سربازان در فضایی گرفته و باران خورده و مملو از آب و گل و انفجار و گلوله و اجساد بر زمین افتاده به سمت جلو حرکت می کنند و سربازی به نام هاینریش که مدام صدایش می کنند و مانند دیگران نفس نفس زنان به جلو می دود را در کادر خود می گیرد. بقیه در کامنت های خودم: