مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هرکه را در طلبت همت او قاصر نیست
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روحفزایی چو لبت ماهر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
سر پیوند تو تنها نه دل #حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
#حافظ
✍☘:{@Super_poems}
محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاریست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداریست
فدای سرخی لبهایت هرآنچه خون جگر خوردم
دلِ شکستهی عاشق را چه احتیاج به دلداریست
کسی حقیقت مستی را نشان نداد به ما، افسوس!
شراب خوردن ما بیهم فقط فرار ز هُشیاری است
ز دل بریدن و دل بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو میبینم؛ نه اشتیاق نه بیزاریست
چو کوه دید غرض دریاست؛ به رود اجازهی رفتن داد
ز دوست دست کشیدن گاه، غرور نیست؛ فداکاریست
#فاضل_نظری
📕اکنون/ #زمان_در_شیشهی_الکل
✍☘:{@Super_poems}
سبکبال ترین موجوداتی که آفریدی
پرندگان نیستند
زنان رنجیده اند
و قسم به زن
به لحظه ای که می تواند
سبکبال تر از سنجاقکی
از یک برکه دور شود
#رویا_شاهحسینزاده
✍☘:{@Super_poems}
مرد بیکار
روزی زِ سر صبح برفتم زِ پی کار
خورشید فرو رفت و بِشد موقع افطار
پیدا نشد آن روز مرا صاحب کاری
از بخت بدی که نَبُوَد هیچ مرا یار
گفتم دِلَکَم غصه نخور کار زیاد است
آخر شَوی از غصه این کار تو بیمار
گفتم به خودم خسته شدم زود بخوابم
فردا بروم من به سُراغش سر بازار
فردا شد و این بار من از بخت نَنالم
چون بنده شدم منشی یک دکتر اَبصار
دکتر که نگو صورت او ماه شبی بود
ان روز شد از لُعبت او قلب گرفتار
گفتم که به او راز دل خویش بگویم
تا عشق و جنونش بدهد کمتَرَم آزار
گفتم غم دل پاسخش اینگونه شنیدم
من هم چُو تو دنبال یکی یار وفادار
گفتم ز پدر نیز بگو اهل کجایی
دُردانه ام و دختر یک تاجر پولدار
این شهرک مسکونی و آن نصف خیابان
نِصفش ز پدر باشد و آن نیم ز تُجار
گشتیم شرفیاب به پیش پدر او
بِگرفت به آغوش و بفرموده به حُضار
مِنبَعد همه کاره ی من حضرت داماد
من پیر شدم کار شده نیز تَلَنبار
یک هفته گذشت تا که من و دختر و عاقد
رفتیم پس از محضر و از عقد به تالار
القصه برقصیدن و خندیدن و نوشیدن ازان سور
من نیز کمی رقص و کمی چرخش پَرگار
یک روز سر سفره نِگارم به دهانم
بنهاده یکی لقمه اسپاگِت ِ فِر دار
از شیطنت بچه همسایه پریدم
از خواب و بدیدم به دهانم کش شلوار
ان دُخترکُ و پارتی و آن تاجر پولدار
جز خواب نبود ست برای من بیکار
ناگاه زنم داد زد ای مَردک الاف
برخیز که ظهر است و درِ خانه طلبکار
از شدت شیرینی آن خواب که دیدم
هرگز دل من نیست بر این زیستن اصرار
😂😂😂😂😂😂😂
#احمد_صحرایی
#شاعر_دلشعری
✍☘:{@Super_poems}
✨
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
#مولانا
✍☘:{@Super_poems}
📝
دی خوب بودی در نظر، امروز از آن هم خوب تر!
خوبند خوبان دگر، اما نه این مقدارها...!
#هلالی_جغتایی
✍☘:{@Super_poems}
✨
شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را...
#سعدی
✍☘:{@Super_poems}
دردهایی هست که مال همه است
و من آن دردها را هرگز پنهان نمیکنم؛
اما دردِ قلب، مال هیچکس نیست بهجز صاحبِ قلب!
#نادر_ابراهیمی
✍☘:{@Super_poems}
آرزو میکنم
که خنده ات
تنها به عادت مرسوم "عکس گرفتن"
نبوده باشد...!
و تو خندیده باشی در آن لحظه
از ته دل...
چرا که خنده ی تو
جهان را زیبا میکند...
#یغما_گلرویی
✍☘:{@Super_poems}
من و تو
از آن
تبار ِ مُنقرضیم
که نگاهش
به چشم ِ تو رسیده
و بُغضش
به گلوی من...
#حسین_منزوی
✍☘:{@Super_poems}
چشمهساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشتهیی در پیراهن
از انسانی که تویی
قصهها میتوانم کرد
غمِ نان اگر بگذارد...
#احمد_شاملو
✍☘:{@Super_poems}
💭
سخن تلخ مگو ای لبِ تو حلوایی
سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی
هرچه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوشاست
گوهر دیده و دل، جانی و جانافزایی
#مولانا
✍☘:{@Super_poems}
📝
در خم زلفش دلم از بیقراری شد خلاص
خانهی تاریک، عاقل میکند دیوانه را
#رفیع_مشهدی
✍☘:{@Super_poems}
✨
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند هیچش الا هوسِ قمار دیگر...
#مولانا
✍☘:{@Super_poems}
📝
چو مستم کردهای مستور منشین
چو نوشم دادهای زهرم منوشان
#حافظ
✍☘:{@Super_poems}
📝
در بزمِ ما به باده و جام احتیاج نیست
ما را بس است مستیِ ذکر مدام دوست
#صائب_تبریزی
✍☘:{@Super_poems}
✨
اگر تو فارغی از حالِ دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
#سعدی
✍☘:{@Super_poems}
💭
من عاشقِ عشق و عشقْ هم عاشق من
تَنْ عاشقِ جان آمد و جانْ عاشقِ تن
گَهْ من آرم دو دست اَنْدَر گردن
گه او کَشَدم چو دلربایانْ گردن
#مولانا
✍☘:{@Super_poems}
📝
آشیانِ منِ بیچاره اگر سوخت چه باک؟!
فکرِ ویران شدنِ خانهی صیاد کنید..
#ملکالشعرا_بهار
✍☘:{@Super_poems}
نام تو اول بغض بود و بعد از آن اشک
اول دلم پس دیدگانم از تو پر شد
چون شیشه میگرداند عشق، از روز اول
تا روز آخر، استکانم از تو پر شد
در باغ خواهشهای تن روییدی اما
آنقدر بالیدی که جانم از تو پر شد
پیش گل سرخ تو، برگ زرد من کیست؟
آه ای بهاری که خزانم از تو پر شد
با هرچه و هرکس تو را تکرار کردم
تا فصل فصل داستانم از تو پر شد
آیینهها در پیش خورشیدت نشاندم
و آنقدر ماندم تا جهانم از تو پر شد
#حسین_منزوی
✍☘:{@Super_poems}