eitaa logo
⌈دلـــ💛ــشعر⌋ 🎼
288 دنبال‌کننده
286 عکس
16 ویدیو
1 فایل
﹛﷽﹜ مجموعه کانال سوپردلــ❤ــ دلکتاب @Super_books در روبیکا هر روز فعالیت داریم، مجموعه سوپر دل رو با همین اسم و آیدی ها میتونید تو روبیکا پیدا کنید🍀 ادمین ایتا : @Raham0098
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد ...! ✍☘:{@Super_poems}
غزل جدید: گفتم فراق را به صبوری دوا کنم صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟ بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور گر بوسه بر لبش بگذارم چه‌ها کنم گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد کی قول داده‌ام که بخواهم وفا کنم؟ بیم فراق دارم و باید به شوق وصل شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ... اشکی نمانده‌است که جاری کنم ز چشم جانی نمانده‌است که دیگر فدا کنم ای عشق، من که عقل خود از دست داده‌ام، دیوانه‌ام مگر که تو را هم رها کنم؟ زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم ‌ ✍☘:{@Super_poems}
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟ ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟ گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران، من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟ موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟ زاهد دلسنگ را از گوشه‌ی محراب خود ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟ پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود حال، تنها بنده‌ی عشقم، رهایی بیش از این؟ 📕ایما/ ✍☘:{@Super_poems}
📝 تو در دل منی و دیگران نمی‌دانند تو آتشی و من آتشفشان خاموشم ✍☘:{@Super_poems}
📝 تو در دل منی و دیگران نمی‌دانند تو آتشی و من آتشفشان خاموشم ✍☘:{@Super_poems}
✨ چرا زبان بگشایم؟ که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر ✍☘:{@Super_poems}
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هروقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟ سودایِ غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم، ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم، گاهی از ایشان و گاه از چشمِ تو با رقیبان بر سرِ جانم رقابت داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی 📕ایما/ ✍☘:{@Super_poems}
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن با من دم از هوای کس دیگری بزن پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه من هم سری بزن ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن سرباز نیمه جان! به صف لشکری بزن درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ای روزگار سیلی محکم‌تری بزن ! شاید که جام بشکنم و توبه‌ای کنم ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن 📕ایما/ ✍☘:{@Super_poems}
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریه‌ی بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم ‌ ✍☘:{@Super_poems}
✨ آتش بزن به خاطره‌هایی که در قفس پرواز را به یاد کبوتر می‌آورد... ✍☘:{@Super_poems}
بی من خوشی، وگرنه از آنِ تو می‌شدم جان می‌سپردم آخر و جانِ تو می‌شدم ‌ گفتم که مُردَم از غم و گفتی به حرف نیست! ای کاش من حریف زبان تو می‌شدم... ‌ معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش هم‌عصر شاعران زمانِ تو می‌شدم ‌ ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق تا کی اسیر سود و زیانِ تو می‌شدم؟ ‌ پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی ای مرگ داشتم نگرانِ تو می‌شدم ‌ 📕سالیان ✍☘:{@Super_poems}
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟ خاطرم هست رقیبان پر از کینه‌ی من همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟ همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ از کنارآمدگان با لب دریا چه خبر؟ زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه خبر؟ باز دیروز به من وعده‌ی فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده‌ی فردا چه خبر؟ ✍☘:{@Super_poems}
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟ خاطرم هست رقیبان پر از کینه‌ی من همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟ همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ از کنارآمدگان با لب دریا چه خبر؟ زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه خبر؟ باز دیروز به من وعده‌ی فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده‌ی فردا چه خبر؟ ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ اسکار غم‌انگیزترین توصیف دوست داشتن هم میرسه به اونجایی که میگه : "هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم..." ✍☘:{@ansooyesheer}
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد… مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌ بازی‌‌های دریا داستان دارد ! عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد ! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد … 📕ایما ✍☘:{@Super_poems}
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم ‌ 📕سالیان/ ✍☘:{@Super_poems}
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد… مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌ بازی‌‌های دریا داستان دارد ! عاشق شدن تنها به پیراهن دریدن نیست دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ ست، فردا داستان دارد ! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد … 📕ایما/ ✍☘:{@Super_poems}
✨ خلاف عامه‌ی مردم به عشق پابندم به سنگ‌های شکیبای رودخانه قسم ✍☘:{@Super_poems}
رفتی؛ که با قرار خداحافظی کنم نومید و ناگوار خداحافظی کنم ‌ این عادت من است که با خاطرات تو روزی هزار بار خداحافظی کنم... ‌ دستی به قلب شیشه‌ایَت می‌کشی که من ناچار چون غبار خداحافظی کنم ‌ بر من تبر زدند و شکستند و سخت بود این‌گونه با بهار خداحافظی کنم... ‌ بازآ که با شنیدن سین سلام تو با خلق روزگار خداحافظی کنم! ‌ ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ غم‌انگیزترین تعریف عشق و علاقه رو گفته: "زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه…" ✍☘:{@Super_poems}
💭 گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می‌لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می‌توانم... بشنو و باور مکن ✍☘:{@Super_poems}
✨ عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی! ✍☘:{@Super_poems}
تنها ستاره‌ی شب تارم، شبت بخیر! تار است بی تو لیل و نهارم، شبت بخیر ای سر به شانه‌‌‌های رقیبان گذاشته کی سر به شانه‌ات بگذارم؟ شبت بخیر... تو در کنار کیستی امشب که سالهاست غیر از غم تو نیست کنارم، شبت بخیر بسیار زخم بر دل خونم زدی و آه تا صبح می‌شود بشمارم... شبت بخیر هرچند بی‌تو تاب نمی‌آورم، برو هرچند بی‌تو خواب ندارم، شبت بخیر رفتی اگرچه وقت خداحافظی نبود دیگر نشد بهانه بیارم، شبت بخیر... ✍☘:{@Super_poems}
حال مرا مپرس که من ناخوشم، بدم این روزها به تلخ‌زبانی زبانزدم ‌ تو با یقین به رفتن خود فکر می‌کنی من نیز بین ماندن و ماندن مرددم! ‌ حق داشتی گذر کنی از من، که سال‌هاست یک ایستگاه خالی بی رفت و آمدم‌ ‌ از پا نشستم و نفسم یاری‌ام نکرد از هوش رفتم و نرسیدم به مقصدم ‌ گفتم که عاشقت شده‌ام، دورتر شدی ای کاش لال بودم و حرفی نمی‌زدم... ‌ 📕سالیان / ✍☘:{@Super_poems}
بیدل بی‌همزبان! چه بر تو گذشته‌ست؟ پیر به ظاهر جوان! چه بر تو گذشته‌ست؟ ‌ در شب طوفان بگو چه بر سرت آمد؟ ای گل بی‌باغبان چه بر تو گذشته ست؟ ‌ شیفته‌اش بودی و فریفته‌ات کرد ملعبه‌ی این و آن، چه بر تو گذشته‌ست؟‌ ‌ صاعقه‌ی عشق آتشت زد و سوزاند سوخته‌ی ناگهان! چه بر تو گذشته‌ست؟ ‌ از تو که در راه مانده‌ای چه بگویم؟ گم شده‌ی کاروان! چه بر تو گذشته‌ست؟ ‌ آه که از های‌وهوی تو خبری نیست ای دل دیوانه، هان! چه بر تو گذشته‌ست؟ ‌ 📕سالیان ✍☘:{@Super_poems}