eitaa logo
سید محمد صالح هاشمی 🇵🇸🇮🇷
810 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
26 فایل
🖋️سیدمحمدصالح هاشمی 🌐مربی فضای مجازی 📒لیسانس حوزوی 💡مشاورمذهبی 👶مربی کودک 🌐روبیکا https://rubika.ir/sydhashemii 🌐سروش https://splus.ir/sydhashemii 🌐گپ https://gap.im/sydhashemii 🌐هورسا👇 https://www.hoorsa.com/sydhashemii
مشاهده در ایتا
دانلود
. •••••●◉✿ لبـخـنـد ✿◉●•••••• ☘روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، به طرف آسمان نگاه مي كرد، تبسمي نمود. شخصي به حضرت گفت: 🤔يا رسول الله ما ديديم به سوي آسمان نگاه كردي و لبخندي بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ 🌹رسول خدا فرمود: - آري! به آسمان نگاه مي كردم، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزي بنده با ايماني را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مي شد، بنويسند؛ ولي او را در محل نماز خود نيافتند. 🍂او در بستر بيماري افتاده بود. 🕊فرشتگان به سوي آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند: 📝ما طبق معمول براي نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم. ولي او را در محل نمازش نيافتيم، زيرا در بستر بيماري آرميده بود. 🔆خداوند به آن فرشتگان فرمود: 🌱تا او در بستر بيماري است، پاداشي را كه هر روز براي او هنگامي كه در محل نماز و عبادتش بود، مي نوشتيد، بنويسيد. بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيماري است، برايش در نظر بگيرم 📗بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۸۳. ••••●◉✿ ✿◉●•••• .
. •••••●◉✿ ازدواج دونور ✿◉●•••••• 🔅على عليه السلام به سوى خانه نبوّت رهسپار شد و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفت و گفت: «سلام بر شما اى رسول خدا». 🌹پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «سلام بر تو، بنشين». 🔸پس على عليه السلام نشست و چشمان خود را به زمين دوخت.گويا كه حاجتى داشت امّا از بيان آن شرم مى‌كرد. 🍃رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود: «به نظرم حاجتى دارى. بگو حاجت تو چيست‌؟ تو هر حاجتى داشته باشى برآورده خواهد شد». 🔸على عليه السلام فرمود: «پدر و مادرم به فدايت. شما در حالى كه كودكى بيش نبودم به علت عدم استطاعت مالى خانواده‌ام با مهربانى و بزرگوارى مرا از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد گرفته و كفالت نموديد. پس، از غذاى خود به من خورانديد و مرا به آداب خود پرورديد. در نتيجه شما نزد من از ابوطالب و فاطمه بنت اسد در نيكى و مهربانى، برتر هستيد و خداوند تعالى مرا به وسيله شما و به دست شما هدايت فرمود. ✨به خدا قسم، اى رسول خدا شما در دنيا و آخرت، ذخيره و پس‌انداز من هستيد. ☘اى رسول خدا! دوست مى‌دارم كه خداوند بازوى مرا به وسيله شما محكم نمايد و خانه‌اى و همسرى داشته باشم كه در كنار او آرامش بيابم. اينك براى خواستگارى آمده‌ام و با اشتياق تمام دختر شما، فاطمه را خواستگارى مى‌نمايم. 🌺اى رسول خدا! آيا شما مرا با فاطمه تزويج مى‌نماييد؟!» ☀️صورت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از شدّت خوشحالى و سرور، درخشيدن گرفت. سپس به روى على عليه السلام تبسم نمود و فرمود: «آيا چيزى دارى كه وسيله ازدواج شما را فراهم كنم‌؟» 🔸على عليه السلام فرمود: «پدر و مادرم به فدايت، به خدا قسم هيچ چيز در زندگى من از شما مخفى نيست. من به جز شمشير و زره و شتر آبكشى چيز ديگرى ندارم». 🔅پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «به شمشيرت نياز دارى تا در راه خدا جهاد نمايى و دشمنان حق را نابود سازى و شتر آبكش نيز وسيله امرار معاش توست كه با آن نخلستان را آبيارى كنى و زاد و توشه سفر خود را بر آن حمل نمايى، امّا زره تو من با همين، تو را تزويج مى‌كنم و با آن از تو راضى مى‌شوم». 🔸اميرالمؤمنين عليه السلام زره خويش را به ٤٨٠ درهم فروخت و آن درهم‌ها را نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آورد. حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و سلم مشتى از آن درهم‌ها را به بلال داد و فرمودند: «با اين‌ها عطر تهيه كن». همچنين او را مأمور كرد تا جهيزيه فاطمه عليها السلام را خريدارى نمايد. 💰پس تختى با روانداز و يك پشتى كه از پشم و ليف خرما پر شده بود، خريدارى كرد 📗سیره دحلانیه هماش حلبیه، جلد۲، صفحات ۱۰ و۱۱ ••••●◉✿ ✿◉●•••• .
. ••●◉✿ آدم وسواس، عاقل نيست ✿◉●•• 🌸••بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ••🌸 ✍يكي از مسلمانان، در وضو گرفتن، وسوسه داشت، چندين با اعضاء وضو را مي شست، ولي به دلش نمي چسبيد و آن را نادرست مي خواند و تكرار مي كرد. 💬عبدالله بن سنان مي گويد: به حضور امام صادق (علیه السلام) رفتم و از او ياد كردم، گفتم: با اينكه او يك مرد عاقل است، در وضو وسوسه مي كند. 🌸امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اين چه عقلي است كه در او وجود دارد، با اينكه از شيطان پيروي مي كند؟) ⁉️گفتم: چگونه از شيطان پيروي مي كند؟ 🔅فرمود: از او بپرس، اين وسوسه كاري از كجا به او روي مي آورد؟، خود او جواب خواهد داد كه: (از كار شيطان است) ✅چرا كه او مي داند وسوسه و تزلزل درا اراده، از القائات شيطان است، زيرا خداوند (در قران در سوره ناس آيه ۵؛۴) مي فرمايد: 🔸(من شر الوسواس الخناس - الذي يوسوس في صدور الناس)🔸 (پناه مي برم از شر وسوسه هاي شيطان مرموز، كه در سينه هاي انسانها وسوسه مي كند) - ولي هنگام عمل بر اثر ضعف اراده، قادر بر جلوگيري از اطاعت شيطان نيست). ••••●◉✿ ✿◉●•••• .
. •••●◉✿ لـوطـى عـظيـم ✿◉●••• ▪️السلام علیک یا عبدالصالح▪️ ✍(لوطى عظيم) به حرم مطّهر (حضرت ابوالفضل (علیه السلام) ) رفت و پنجه طلا را از ضريح دزديد و عرض كرد: ❣يا اباالفضل تو با فتوتى و دست و دل بازى، از تو نمى ترسم. 💎 پنجه طلا را خواست در بازار كربلا بفروشد، ترسيد او را دستگير كنند، برگشت و متحير ماند كه چه كند. بار دوم به بازار آمد، باز جرأ ت فروش پنجه را پيدا نكرد. 💡بار سوم كه به بازار رفت مردى به او گفت: دنبال چه ميگردى؟ 🔻(لوطى) جوابى نداد و داستان را مخفى و پوشيده نگه داشت. 🗣دو باره آن مرد گفت: دنبال چه ميگردى؟ باز جوابى نداد. 🌱آن مرد او را به مغازه اش دعوت كرد، و به او ناهار داد و پذيرايى كرد و بعد چنين گفت: 🍃پنجه را به من بده، و به من گفته اند هر قدر لازم دارى به تو بدهم و بعد در صندوقها را باز كرد و مبلغ زيادى را در اختيار (لوطى) گذاشت. 👌(لوطى عظيم) گفت: چه خوب است كه آدم با اهل فتوّت و جوانمرد سر و كار داشته باشد. 😞سپس از كرده هاى خود پشيمان و نادم شد و توبه كرد. •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •◉✿ طلبه جوان و دختر فرارى ✿◉• 😡شب در منزل خانوادگى شاه عباس بزرگ نزاعى زنانه رخ داد. 🌹به اين جهت يكى از دختران شاه عباس قهر كرد و از حرمسرا خارج شد و چون مدرسۀ علميه اى در پشت حرمسرا بود وارد مدرسه گرديد و به اطاق يكى از طلاب - كه نصف شب روشن بود - وارد شد. 🌱طلبۀ صاحب اتاق جوانى فقير بود موسوم به «مير محمد باقر» او در آن وقت شب مختصر شامى تهيه ديده و رختخواب مندرس خود را در كنج اتاق پهن كرده و در برابر شمعى مشغول مطالعه بود. 👣دختر همين كه وارد اتاق شد در را بست و با انگشت به محمدباقر اشاره كرد كه ساكت باش! 😳طلبه بيچاره چون ديد كه يك شاه وارد اتاق شد در بهت عجيبى فرو رفت. 🙇♀دختر پس از ورود گفت: آقا ميرزا! شام چه دارى‌؟ 🍵طلبه آنچه حاضر كرده بود آورد و بعد گفت: رختخواب كجاست. 👈محمد باقر اشاره به كنج اتاق كرد و دختر به طرف رختخواب رفت و خوابيد و تأكيد كرد كه نبايد در را باز كنى و به كسى وجود مرا اطلاع دهى! 🌙محمد باقر اطاعت كرد او خفت و اين با دلهره و حيرت به مطالعه خويش ادامه داد. 🗣 از آن طرف چون به شاه خبر دادند كه شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است دستور داد تا قراولان و خدمه و فراشان تمام زاوياى شهر را بگردند و او ا پيدا كنند مبادا شب هنگام شاهزاده خانم جاى نامناسبى برود و حادثه غيرمنتظره‌اى رخ نمايد. 💂ولى مأمورين هر چه گشتند از آن گمشده اثرى نيافتند. ☀️صبح شد، دختر از خواب بلند شده و از اطاق خارج گرديد. در اين موقع مأمورين شاه دختر را به همراه مير محمد باقر - كه از ترس نزديك بود قالب تهى كند - به حضور شاه عباس بردند و گزارش دادند ⟪كه شاهزاده خانم امشب تا صبح در اتاق اين بود⟫ 😠شاه عباس فوق العاده خشمناك شد و از طلبه پرسيد كه چرا شاهزاده خانم را در اتاق تا صبح نگه داشته‌اى و به ما اطلاع نداده‌اى‌؟ 🔪اوگفت: قربان! تهديد كرد كه اگر به كسى اطلاع دهم مرا به دست جلاد خواهد سپرد. 🔬شاه عباس دستور داد تا تحقيق نمايند و ببينند كه آيا اين جوان در اين زمينه مرتكب خطائى شده يا نه و چون معلوم شد، هيچ گونه خطائى از وى صادر نشده قلبش آسوده گرديد. 🤔 امّا با تعجب از محمد باقر پرسيد: كه چطور توانستى در مقابل نفس امّاره ات مقاومت نمائى!؟ محمد باقر ده انگشت خود را به شاه عباس نشان داد و شاه با كمال حيرت ديد كه كليه انگشتان سوخته و تمام گوشت هايش له شده است. ⁉️شاه علت را پرسيد، طلبه گفت: چون شاهزاده خانم به خواب رفت، مرا وسوسه كرد ولى هر بار كه نفس وسوسه كرد، يكى از انگشتان خود را بروى شعله سوزان شمع گذاشتم تا طعم عذاب جهنم را بچشم و مرا وسوسه نكند بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس امّاره مبارزه كردم و به فضل الهى اگر چه انگشتانم سوخته و مجروح شد. 👹ولى شيطان نتواست مرا از راه راست منحرف كند و ايمان و شخصيتم را بسوزاند. اى پادشاه! من در اين مبارزۀ سخت و بى امان، به مدد خداوند بر نفس امّاره غالب شدم. ☘شاه عباس فوق العاده از تقوى و پرهيزگارى او خوشش آمد و دستور داد تا همين شاهزاده خانم را به عقد مير محمد باقر درآوردند و او را لقب «مير داماد» داده و مقامش را گرامى داشت. •••●◉✿ ✿◉●••• .
. 📝راهـنمـاے ☝️دسـتـرسـے 🏃 سـریـع بـه ✍فـعـالیتـهـاے کـانـال 『۱』 مرحله اول لمس کلمه که هشتگ # دارد 『۲』 مرحله دوم بعداز لمس هشتگ این گزینه∧ رالمس نمایید 『۳』 مرحله سوم با این گزینه∧ به سمت بالا مطالب قبلی با این هشتگ را می بینید وبااین علامت ∨برمی گردید به مطلب قبل ✅به ها توجه داشته باشید . •••••••◈▩▩◈▩▩◈▩▩◈••••••• •••••••◈▩▩◈▩▩◈▩▩◈••••••• •••••••◈▩▩◈▩▩◈▩▩◈••••••• ..
. •◉✿ بـــرخويـشتـن بـدي نـكـن! ✿◉• بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم ✍شخصي به اباذر نوشت: به من چيزي از علم بياموز! 🔻 اباذر در جواب گفت: دامنه علم گسترده تر است ولي اگر مي تواني بدي نكن بر كس كه دوستش مي داري. 🗣مرد گفت: اين چه سخني است كه مي فرمايي آيا تاكنون ديده ايد كسي در حق محبوبش بدي كند؟ 🔻اباذر پاسخ داد: آري! جانت براي تو از همه چيز محبوب تر است. هنگامي كه گناه مي كني بر خويشتن بدي كرده اي. 📗داستانهای بحارالانوار •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •◉✿ دختری که زنده زنده بامادرش دفن شد وموهای سرش سفیدشد ✿◉• حضرت استاد علاّمۀ طباطبائى مُدّ ظلُّه العالى نقل كردند از مرحوم آية الحقّ‌ عارف عظيم الشَّأن آقاى حاج ميرزا على آقا قاضى رضوانُ‌ الله عَليه كه ميفرموده است: 🍂در نجف أشرف در نزديكى منزل ما،مادر يكى از دخترهاى أفندى‌ها (سنی های عثمانی) فوت كرد. 😭اين دختر در مرگ مادر بسيار ضجّه ميكرد و جدّاً متألّم و ناراحت بود و با تشييع كنندگان تا قبر مادر آمد و آن‌قدر ناله كرد كه تمام جمعيّت مشيّعين را منقلب نمود. ☑️ تا وقتى كه قبر را آماده كردند و خواستند مادر را در قبر گذارند فرياد ميزد كه من از مادرم جدا نمى‌شوم؛هر چه خواستند او را آرام كنند مفيد واقع نشد. 🔻ديدند اگر بخواهند اجباراً دختر را جداكنند،بدون شكّ‌ جان خواهد سپرد. 😞بالأخره بنا شد مادر را در قبر بخوابانند و دختر هم پهلوى بدن مادر در قبر بماند،ولى روى قبر را از خاك انباشته نكنند و فقط‍‌ روى آنرا از تخته‌اى بپوشانند و سوراخى هم بگذارند تا دختر نميرد و هر وقت خواست از آن دريچه و سوراخ بيرون آيد. 🌙دختر در شب اوّل قبر،پهلوى مادر خوابيد؛فردا آمدند و سرپوش را برداشتند كه ببينند بر سر دختر چه آمده است،ديدند تمام موهاى سرش سفيد شده است. 🤔گفتند:چرا اين‌طور شده است‌؟ ⚫️گفت:هنگام شب،من كه پهلوى مادرم خوابيده بودم،ديدم دو نفر از ملائكه آمدند و در دو طرف ايستادند و يك شخص محترمى هم آمد و در وسط‍‌ ايستاد. 🔅آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد او شدند و او جواب ميداد؛سؤال از توحيد نمودند جواب داد:خداى من واحد است،و سؤال از نبوّت كردند جواب داد:پيغمبر من محمّد بن عبد الله است. ⁉️سؤال كردند:امامت كيست‌؟ آن مرد محترم كه در وسط‍‌ ايستاده بود گفت: لَسْتُ‌ لَهُ‌ بِإمامٍ‌ ؛من امام او نيستم. 🔥 در اينحال آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش به آسمان زبانه مى‌كشيد. من از وحشت و دهشت اين واقعه به اين حال كه مى‌بينيد درآمده‌ام. ✨مرحوم قاضى رضوانُ‌ الله عَليه ميفرمود: چون تمام طائفۀ دختر،سنّى مذهب بودند و اين واقعه طبق عقائد شيعه واقع شد،آن دختر شيعه شد و تمام طائفۀ او كه از أفندى‌ها بودند همگى به بركت اين دختر شيعه شدند. اي. •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •••••••°◉✿ شڪــــار ✿◉°••••••• 🐑آقا محمد خان قاجار عادت داشت هر ماه میرفت شکار، شکار چی؟ شکار روباه، اما نه شکار با تفنگ، نه تیروکمان، بلکه اونقدر دنبال این حیوان میرفت تا این حیوان خسته میشد و یک تور میانداخت رو روباه و اون رو شکار می کرد. 🔔بعد از شکار هم یک زنگوله به گردن اون می بست و رهاش میکرد. ⁉️وقتی ازش پرسیدن چرا اینکارو با این حیوون زبون بسته می کنی؟ میگفت : به دو دلیل ❶ از این به بعد روباه سمت هرشکاری بره اون شکار صدای زنگوله رو میشنوه و فرار میکنه و در نهایت روباه از گرسنگی میمیره ❷ اگر از گرسنگی هم نمیره قطعا از تنهایی خواهد مرد، چون دیگر روباها و همچنین جفتش کنارش نمیمونن و از صدای زنگوله میترسن و فرار میکنن، در اصل این نوع کشتن و قتل روباه بدتر از قتل یکباره اونه ... 👈عزیزان من، اگر در تلگرام، اینستاگرام، واتساپ و هر فضای مجازی دیگری مطلبی دریافت کردی مبنی بر قضاوت نادرست درباره ی شخص یا قومیت، یا ملتی و اون پیام رو به دیگران ارسال کردی، در حقیقت اون شخص یا اشخاص رو به بدترین شکل کُشتی ... 💠چون تو به یاری دیگران زنگوله ای از تهمت و اتهام و غم و درد روحی و روانی به گردن اون شخص یا اشخاص میبندی ... 📵کسانی رو میشناسم که از همین قضاوت ها و تهمت های نادرست خودکشی کردند، چون تحمل بار این تهمت ها رو نداشتند ...آیا خبر داری تا همین حالا چقدر انسان رو کُشتی؟ روحا و حتی قتل واقعی؟؟؟!!! ✅⟪پس هرگزززززززز در موقعیتی که خود در آن نبوده ای کسی را قضاوت نکن...⟫ ✍دکتر‌محمود‌انوشه ✅ نـشـر ایـن و بسیارضروری و صـدقـہ جـاریـہ مـی بـاشـدچراڪه شاید در یک نفر مؤثر واقع بشوید •••●◉✿ ✿◉●••• .
. 🌺سلــام علیـــکــم 🍃ازاینکه رو انتخاب کردید وباماهمراه شدیدخوشحالیم وممنونیم ✅ 🌱 🔻شنبه👇 🔻یکشنبه👇 🔻دوشنبه👇 یا درس 🔻سه شنبه👇 و 🔻چهارشنبه👇 یا ویا یا 🔻پنجشنبه👇 و 🔻جمعه👇 🗣حرف های خودمانی ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ ❶ البته اینها برنامه های کاربردی می باشد که ان شاء الله هرروز براساس اونچیزی که مشخص کردم فعالیت دارم اگرتوفیق بشه ودرکنارش برنامه های جانبی ونسبتا ضروری دیگه هم داریم مثل ویا هیس ها فریاد نمیزنند و..... میباشدو و ها متناسب با موضوعات کاربردی ویا بصورت فعالیت نسبتاکاربردی قرارداده میشود ❷ توجه داشته باشید بنده چون تنها فعالیت انجام میدم وممکن به علت مشغله هایی که گاهی برام ایجاد میشه بعضی روزها فعالیت درکانال انجام نشه لذا صبوری بخرج بدید ودراین فرصت فعالیتهای قبلی روببینید ومطالعه داشته باشیدوان شاء الله ساعت فعالیت غالباصبح یا شب ها میباشد ❸ ممکن است موضوعات مشخص شده برای اون روز درباره همه آنها فعالیت انجام نشه چون تلاشم اینه که حجم فعالیتها کم باشه ولی محتوافعالیتها وتوجه به فعالیتها بیشتر بشه ❹از ها غافل نشید ورو هشتگ ها بزنید تاسریع وآسان به فعالیت موردنظرتون برسید 💬ممنونم ازصبوریتون ⏲امیدوارم درثانیه ثانیه زندگیتون ☘پرباشه ازنگاه خداوشادی وموفقیت 🌼التـــماس دعــای فـــرج eitaa.com/joinchat/4102225932C4a49065089
. ••••••°◉✿رفاقت با سه كس ممنوع ✿◉°•••••• بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم ✍هر گاه علي عليه السلام به منبر مي رفت، مي فرمود: 🔸مسلمان بايد از رفاقت و دوستي سه كس اجتناب كند؛ ❶ . آدم بي باك و هرزه (در گفتار و رفتار). ❷ . احمق (كم عقل). ❸ . دروغگو. ⁉️چـــراازدوست هرزه واحمق ودرغگوبایداجتناب کـرد؟؟؟ 🔅زيرا آدم بي باك و هرزه، كارهايش را به تو آرايش مي دهد و مي خواهد كه تو هم مانند او باشي، چنين شخصي هرگز به درد دين و آخرت تو نمي خورد، دوستي با او جفا و سخت دلي و رفت و آمدنش بر تو، ننگ و عار است. 🔅و اما احمق، هرگز خير و خوبي از او به تو نمي رسد. هنگام مشكلات اميدي به او نيست، اگر چه در حل آن تلاش كند و چه بسا اراده كند بر تو خيري رساند (ولي به واسطه حماقتش) به تو ضرر مي زند. پس مرگ او بهتر از زندگي اوست و سكوت او بهتر از سخن گفتنش و دوري از وي بهتر از نزديكي با او مي باشد. 🔅و اما دروغگو، هيچگاه زندگي با او بر تو گوارا نيست، سخنان تو را نزد ديگران مي برد و گفته آنان را نزد تو مي آورد، هرگاه صحبتي را تمام كند سخن ديگري را شروع مي كند، ممكن است گاهي راست هم بگويد ولي مردم باور نكنند، مي كوشد مردم را به يكديگر دشمن سازد، در سينه شان كينه بروياند. ✅ پس از خدا بترسيد و مواظب خويشتن باشيدو ببينيد كه با چگونه افرادي رفاقت مي كنيد و طرح دوستي مي ريزيد. •••●◉✿ ✿◉●••• .
. 👓 ⁉️ ▪️ 💬 ⁉️آیا فاطمه زهراسلام الله علیها امام زمان خود را میشناخت یا نمیشناخت؟ ✍احوالت مرحوم عالمه امینی نقل است که روزی عده ای از علمای اهل سنت ایشان را برای صرف شام دعوت میکنند. 🍲به علت اصرار زیادِ ایشان، علامه دعوت را میپذیرند و شرط میگذارند که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد، آنها نیز میپذیرند. 🍽پس از صرف شام یکی از بین آن جمع ۱۱-۲۱ نفره علما میخواهد بحث را شروع کند که علامه میفرماید: قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد، اما باز میگویند: پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد؛ و این در حالی بوده که هر یک از علمای حاضر در جلسه، حافظ هزاران حدیث بودند. ☘هر یک از آنان حدیثی نقل میکند تا اینکه نوبت به علامه امینی میرسد. 💠علامه به آنها میفرماید: شرطم برای گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. ✅ همه قبول میکنند. پس عالمه میفرماید: قال رسول الله صلی الله علیه وآ له وسلم :مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة. 🔅سپس از تک تک حضارِ در جلسه، در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار میگیرند و همه حدیث را تأیید میکننددر این موقع میفرمایند: حال که همه حدیث را تأیید کردید یک سؤال از شما دارم، 🤔 آیا فاطمه زهرا سلام الله علیها امام زمان خود را میشناخت یا نمیشناخت؟ اگر میشناخت، امام زمان او چه کسی بود؟ 🔘تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک میکنند. ☑️چرا که نه میتوانستند بگویند حضرت کافر از دنیا رفته و نه میتوانستند بگویند امامش غیر امیرالمؤمنین است .
. •••●◉▪️جواب توسل به سلام الله علیها•••●◉▪️ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم ✍خانواده ای ترک زبان و حنفی مذهب به محله ما آمده بودند که از عزاداری‌های حسینی بدشان می‌آمد. 🔹در میان آنان خانمی بود به نام وزیره که ده سال از ازدواجش می‌گذشت، ولی هنوز بچه دار نشده بود. 🗣 اهل محل به او گفتند: چرا به حضرت‌ام البنین علیهاالسلام متوسل نمی شوی؟ 🔻گفت: این کار سودی ندارد. 🔻به او گفتند: هر کس از غذای سفره‌ام البنین علیهاالسلام بخورد و او را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند دعایش را می‌پذیرد. تو نیز چنین کن، شاید خداوند دختری به تو عطا کند و به مبارکی‌ علیهاالسلام، نام او را فاطمه بگذاری. او گفت: می‌پذیرم به شرط آن که این مطلب میان من و شما باشد و شوهر و خانواده‌ام از آن آگاه نشوند. 😔فردا وزیره با نگرانی و هراس، در حالی که صورت خود را با مقنعه ای پوشانده بود، به مجلس روضه ای در منزل حاجیّه امّ عبدالامیر آمد. 🍁 نخستین مرحله از ذکر مصیبت‌ام البنین علیهاالسلام پایان یافته بود و ناله و گریه زن‌ها بلند بود. با دیدن حالت گریه زنان، دل وزیره نیز شکست و غم هایش افزونی یافت. روضه خوان پس از شرحی درباره فضایل‌ام البنین علیهاالسلام، برای بهبودی بیماران دعا کرد. 🌹 آن گاه سفره‌ علیهاالسلام پهن شد. وزیره، کمی از خوراکی‌ها را برداشت و در حالی که اشک هایش جاری بود، از منزل خارج شد. او و شوهرش آن غذای متبرک را خوردند. 📆یک ماه پس از این رویداد، رنگ چهره وزیره به زردی می‌گرایید، به گونه ای که کارهایش را به سختی انجام می‌داد. 🔬شوهرش او را نزد پزشک برد. پزشک می‌گوید: ناراحتی‌های او نشانه بارداری است. دوران بارداری گذشت و او دختری به دنیا آورد؛ دختری که مانند شمعی به خانه تاریک آنان روشنی بخشید. وزیره می‌خواست برای تبرک به نام‌ام البنین علیهاالسلام نام نوزاد را فاطمه بگذارد، ولی خویشاوندان شوهرش مخالفت کردند و نام نوزاد را بشری گذاشتند و وزیره به خاطر سوگندی که یاد کرده بود، کفّاره پرداخت. [۱] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱]:کتاب ام البنین علیهاالسلام ؛ نماد از خود گذشتگی، ص ۴۲ با گزینش. •••●◉▪️ ▪️◉●••• .
سلـــام ✍امیدوارم حال شما خوب باشد، چون با این حال بدی که دارم دوست ندارم کسی حالش بد باشد. 😞 شاید بیشتر از ۱۰ سال باشد که حالم اکثر اوقات خوب نیست. 💻 حالم از زمانی بد شد که پای کامپیوتر در خانه ی ما باز شد. البته اوایل خیلی خوشحال بودم و دائم با آن ور می رفتم ولی کم کم که پایم به اینترنت باز شد... 🌐کم کم که پای من به اینترنت باز شد... 🔻 بگذارید کمی مقدمه بچینم. نوجوانی بیشتر نبودم، بچه ی نسبتا مومنی بودم ولی نوپا بودم و ضعیف النفس. تک فرزند خانواده و اکثر اوقات تنها در خانه. همیشه شنیده بودم عرفای والا مقام که عمری را در عرفان سپری کرده بودند، برای اینکه به مرتبه های بالاتر برسند، معمولا با گناه میل به جنس مخالف امتحان می شوند اما خدایا من که عارف نبودم، من که به مقاماتی نرسیده بودم، من که نوجوانی معصوم و در اوج سن شهوت بودم... 😔چرا من با زیباترین زنان دنیا در خانه مان تنها شدم؟ 🔻کم کم که با اینترنت آشنا شدم فهمیدم با یک جستجوی ساده می توانم ده ها و صدها زن زیبارو را در خانه ی خودمان ملاقات کنم، فهمیدم که می توانم هر کدام را که می خواهم برهنه ببینم و.... . اما خدایا من که چنین چیزی نخواسته بودم. 🔥به خدا قسم که هیچ وقت با قصد گناه کامپیوتر نخریده بودم ولی چه کنم که بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا. هر بار که گناه می کردم آنقدر گریه و زاری می کردم که خدا می داند ولی هیچ وقت هم نمی توانستم از شر این گناه لعنتی خلاص شوم. مگر کار راحتی بود؟ به خدا که نبود. 🍁 زندگی ام با همین کثافات می گذشت تا اینکه در شهری دیگر دانشگاه قبول شدم و به آنجا رفتم. ☺️ چه قدر خوب بود که خوابگاه اینترنت نداشت. اکثر بچه های خوابگاه از مسئولین طلب اینترنت می کردند ولی من نمی خواستم. تازه داشتم نفس راحت می کشیدم که فشار بچه ها کار خودش را کرد و پای اینترنت به خوابگاه هم باز شد. 😠لعنتی. چه کار باید می کردم؟ 🗣 خدایا چرا هر کجا از این لعنتی فرار می کنم، مرا رها نمی کند؟ خدایا به دادم برس.خدا به دادم نرسید و اوضاعم باز هم خراب شد. بعد ها بدون اینکه بخواهم اینترنت سیمکارتم هم وصل شد و شد آنچه نباید می شد. ایرانسلم رو با یه همراه اول عوض کردم ولی اون هم بعد از مدتی وصل شد و من بعد ها گوشیم را عوض کردم تا قابلیت اتصال به اینترنت را نداشته باشد. 🔻دیگر جایی نبود که اینترنت نداشته باشد و من هر روز بیشتر در کثافات فرو می رفتم بدون اینکه بخواهم. اوایل بعد از گناه خیلی ناراحت می شدم ولی کم کم این لعنتی قلبم را سنگ تر کرد و ناراحتی ام را کمتر. 📚 درس های دانشگاهم به خاطر حال بدم پاس نمی شد، همه اذعان داشتند که من پر از استعدادهای مختلفم ولی در کثافت فرو رفته استعدادهایش شکوفا نمی شود. بارها از خدا طلب مرگ کردم اما بی فایده بود. آخرین بار که در محرم مرتکب این گناه لعنتی شدم، واقعا و از ته دل و با اصرا از خدا مرگم را خواستم، خدا می داند که خیلی اصرار کردم ولی بی فایده بود. 🔞بعد ها که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم خیلی های دیگر هم به درد من مبتلا هستند ولی آن ها هم مثل من کاری از دستشان برنمی آمد. 😭ای لعنت به این زندگی. من از نوجوانی می خواستم راه خدا را پیش بگیرم اما چه به سرم آمد؟ من پر از استعداد بودم، استعدا هنری و فلسفی و مهندسی و... ولی چه به سرم آمد؟ ⚜آقای مومن نسب! من این نامه را به شما نوشتم تا به مسئولینی که به آن ها دسترسی دارید ومتولی اینترنت هستید این پیام را از طرف من و هم دردهایم برسانید که به خدای احد و واحد از قصورهایشان به هر بهانه ای که دارند نخواهیم گذشت وسر پل صراط منتظرشان هستیم تا خداوند میان ما و آن ها حسابرسی کند. 💠بیچاره نوجوان هایی که از اوایل دوران نوجوانی شان در دستانشان یک گوشی پیشرفته با اینترنت پرسرعت دارند و نمی دانند چه عاقبتی پیش رویشان است. خدا لعنت کند کسانی که بدون ملاحظه این شرایط را برای آن ها فراهم کرده اند. 📆الان یک سال از دوران دانشگاه من می گذرد ومن هر روز حالم بدتر می شود، امیدوارم شما حالتان خوب باشد و بتوانید با این روند بد مقابله کنید. 😓راستی خیلی دعا کنید که زودتر بمیرم چون خیلی خسته شده ام. التماس دعای زیاد. یاعلی علیه السلام این داستان است ارزشش روداره که چندثانیه وقتت رو براخوندنش بذاری و دیگه هم براخوندن داریم @repentance یه سری بزنید
. ••••••°◉✿توکل آهو... ✿◉°•••••• 🔸همیشه باید توکل کرد و نا امید نشد🔸 ✍در زمان حضرت موسی خشكسالی پیش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسی رسیدند كه ما از تشنگی تلف می شویم و از خداوند متعال در خواست باران كن. ✨ موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود . 🌹خداوند فرمود: موعد آن نرسیده است. 🔅موسی هم برای آهوان جواب رد آورد. 🐐 تا اینكه یكی از آهوان داوطلب شد كه برای صحبت ومناجات بالای كوه طور رود. 🔻به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید كه باران می آید وگرنه امیدی نیست. آهو به بالای كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد و گفت هنوز موعد نرسیده است. 💠اما در راه برگشت وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد . 🔻 شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال می كنم و توكل می نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. ✅تا آهو به پائین كوه رسید باران شروع به باریدن كرد!... موسی معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توكل او بود. •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •••°◉✿به بهترین شکل زندگی کنیم ✿◉°••• ✍عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید. ♨️کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند. 🔅جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود. 🔻کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ 🔻اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟ 🔸جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن. 🔘زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم... •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •◉✿پاکدامنی و حیای زینب (سلام الله علیها) ✿◉ ✍یحیی مازنی روایت کرده است: 🔸مدتها در مدینه در خدمت حضرت علی (علیه السلام) به سر بردم و خانه ام نزدیک خانه (سلام الله علیها) دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. ✅ به خدا سوگند هیچ گاه چشمم به او نیفتاده صدایی از او به گوشم نرسید. 🔻به هنگامی که می خواست به زیارت جد بزرگوارش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برود، شبانه از خانه بیرون می رفت، در حالی که حسن (علیه السلام) در سمت راست او و حسین (ع) در سمت چپ او و امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیش رویش راه می رفتند. هنگامی که به قبر شریف رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزدیک می شد، حضرت علی (علیه السلام) جلو می رفت و نور چراغ را کم می کرد. یک بار امام حسن (علیه السلام) از پدر بزرگوارش درباره این کار سؤال کرد، حضرت فرمود: می ترسم کسی به خواهرت زینب نگاه کند. ⁉️سوالم ازشماست بانوی محترمه ای که که افتخارچادربه سرکردن راداری شما چقدرشباهت به حجاب سلام الله علیها دارد؟؟؟ 🔰چادر حجاب کامل است وباعث شباهت شمابانوان محترم به سلام الله علیها است •••●◉✿ ✿◉●•••
. •••◉✿بــشــرحــافی✿◉••• ✍ روزی امام از کوچه های بغداد می گذشت. از یک خانه ای صدای عربده و تار و تنبور بلند بود، می زدند و می رقصیدند و صدای پایکوبی می آمد. 🔻 اتفاقا یک خادمه ای از منزل بیرون آمد در حالی که آشغالهایی همراهش بود و گویا می خواست بیرون بریزد تا مامورین شهرداری ببرند. 🔅امام به او فرمود صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ سؤال عجیبی بود. 🏡 گفت: از خانه به این مجللی این را نمی فهمی؟ این خانه «بشر» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است. 🌹فرمود: بله، آزاد است، اگر بنده می بودکه این سر و صداها از خانه اش بلند نبود. حال، چه جمله های دیگری رد و بدل شده است دیگر ننوشته اند، همین قدر نوشته اند که اندکی طول کشید و مکثی شد. آقا رفتند. 🍀بشر متوجه شد که چند دقیقه ای طول کشید. آمد نزد او و گفت: چرا معطل کردی؟ گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. گفت: چه گفت؟ گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد. چه سؤال کرد؟ از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفتم البته که آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است، اگر بنده می بود که این سر و صداها بیرون نمی آمد. ✅ گفت: آن مرد چه نشانه هایی داشت؟ علائم و نشانه ها را که گفت، فهمید که موسی بن جعفر است. 🔻 گفت: کجا رفت؟ از این طرف رفت. پایش لخت بود، به خود فرصت نداد که برود کفشهایش را بپوشد، برای اینکه ممکن است آقا را پیدا نکند. 🔸 پای برهنه بیرون دوید. (همین جمله در او انقلاب ایجاد کرد. ) دوید، خودش را انداخت به دامن امام و عرض کرد: شما چه گفتید؟ امام فرمود: من این را گفتم. فهمید که مقصود چیست. گفت: آقا! من از همین ساعت می خواهم بنده خدا باشم، و واقعا هم راست گفت. از آن ساعت دیگر بنده خدا شد. 📗کتاب  مجموعه آثار شهید مطهری جلد ۱۸ •••●◉✿ ✿◉●•••
. 🌺سلــام علیـــکــم 🍃ازاینکه رو انتخاب کردید وباماهمراه شدیدخوشحالیم وممنونیم ✅ 🌱 🔻شنبه👇 🔻یکشنبه👇 🔻دوشنبه👇 یا درس 🔻سه شنبه👇 و 🔻چهارشنبه👇 یا ویا یا 🔻پنجشنبه👇 و 🔻جمعه👇 🗣حرف های خودمانی ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ ❶ البته اینها برنامه های کاربردی می باشد که ان شاء الله هرروز براساس اونچیزی که مشخص کردم فعالیت دارم اگرتوفیق بشه ودرکنارش برنامه های جانبی ونسبتا ضروری دیگه هم داریم مثل ویا هیس ها فریاد نمیزنند و..... میباشدو و ها متناسب با موضوعات کاربردی ویا بصورت فعالیت نسبتاکاربردی قرارداده میشود ❷ توجه داشته باشید بنده چون تنها فعالیت انجام میدم وممکن به علت مشغله هایی که گاهی برام ایجاد میشه بعضی روزها فعالیت درکانال انجام نشه لذا صبوری بخرج بدید ودراین فرصت فعالیتهای قبلی روببینید ومطالعه داشته باشیدوان شاء الله ساعت فعالیت غالباصبح یا شب ها میباشد ❸ ممکن است موضوعات مشخص شده برای اون روز درباره همه آنها فعالیت انجام نشه چون تلاشم اینه که حجم فعالیتها کم باشه ولی محتوافعالیتها وتوجه به فعالیتها بیشتر بشه ❹از ها غافل نشید ورو هشتگ ها بزنید تاسریع وآسان به فعالیت موردنظرتون برسید 💬ممنونم ازصبوریتون ⏲امیدوارم درثانیه ثانیه زندگیتون ☘پرباشه ازنگاه خداوشادی وموفقیت 🌼التـــماس دعــای فـــرج eitaa.com/joinchat/4102225932C4a49065089
. •••◉✿جایگاه زائرامام حسین علیه السلام✿◉••• ✅سيد بن طاووس قدس سره از محمّد بن احمد بن داوود نقل كرده است كه مى‌گفت: ✍من همسايه‌اى داشتم كه او را على‌بن‌محمّد مى‌گفتند. گفت كه من هر ماه يك مرتبه به زيارت امام حسين عليه السلام مى‌رفتم. چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به كربلا نرفتم، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم، و در مدّت چند روز به كربلا رسيدم، زيارت كردم و نماز خواندم 🔅 و چون به خواب رفتم ديدم كه حضرت امام حسين عليه السلام از قبر بيرون آمده و به من مى‌گويد: ⁉️چرا مرا جفا كردى‌؟ و قبل از اين به من نيكوكار بودى! 😔گفتم اى سيدجسمم ضعيف شده است و پايم بى‌قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم كه آخر عمر من باشد چند روز راه آمده‌ام تا به زيارتت رسيده‌ام و روايتى از شما به من رسيده است مى‌خواهم از شما بشنوم، 🌹 فرمود: بگو! 🔻گفتم كه روايت مى‌كنند كه شما فرموده‌ايد: هر كه به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مى‌كنم. 🌹فرمود: كه بلى من گفته‌ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مى‌آورم 📗بحارلانوار •••●◉✿ ✿◉●•••
. •••◉✿جوان و پرسش گناه کبیره ✿◉••• ✍امام جواد علیه السلام به مسجدالحرام می‌رفت که گروهی از قریش در راه به آن حضرت رسیدند. ☘پس جوانی از ایشان نزد امام رفت و گفت: ای عمو، گناه کبیره چیست؟ 🌹امام فرمود: نوشیدن شراب. ☘جوان برگشت و جواب امام را به آنان گفت. ایشان به جوان گفتند: نزد امام برگرد و پرسش خود را تکرار کن. 🗣 جوان همان پرسش را دوباره از امام پرسید. امام فرمود: ای پسر برادر! نوشیدنِ شراب، شراب خوار را به زِنا، دزدی، کشتن انسان و شرک به خداوند وادار می‌کند. 📗بحار، ج ۷۹، ص ۱۴۰، روایت ۵۰، باب ۸۶ •••●◉✿ ✿◉●••• .
. •••◉✿ قدرت مرتاض هندی ✿◉••• 👌قطار به طرف مقصدی که قبلاً تعیین شده بود در حرکت بود. مأمورین کنترل بلیط قطار درب کوپه‌های قطار را به آهستگی می‌زدند و مطالبه بلیط می‌نمودند. 👤در این هنگام در راهرو قطار به شخصی برخورد کردند که سر و وضع ژولیده ای داشت. از او مطالبه بلیط نمودند. او اظهار کرد که بدون بلیط سوار قطار شده. در اوّلین ایستگاه مأموران او را از قطار خارج نمودند. 🚉پس از آنکه مسافرین در ایستگاه جابه جا شدند، سوت حرکت قطار به صدا درآمد. مسافرین پیاده شده با عجله سوار قطار شدند، امّا در کمال تعجب مشاهده کردند که قطار از حرکت بازمانده است. 😳راننده آماده حرکت شد، امّا با کمال تعجب دید که حرکت نمی نماید. با اینکه قبل از آنکه قطار به ایستگاه برسد عیبی نداشت. مأمورین فنی را احضار نمود. آنها بازدید نمودند. هیچ گونه آثاری از عیب در او نیافتند. همه مأمورین در بهت و حیرت فرو رفته بودند. لوکوموتیو که هیچ گونه عیب فنی ندارد. چه دلیلی دارد که حرکت نمی کند. 🔧یکی از افراد فنی با خود گفت باید عیب را از بیرون پیدا کنیم. از قطار پیاده شد به طرف سالن ایستگاه رفت. مشاهده نمود مرد ژنده پوشی کنار دیوار بیرون سالن نشسته. با چشمان زل زده خود به طرف لوکوموتیو قطار خیره شده. او چون به اعمال خارق العاده جوکیان مرتاض هند آشنایی داشت با خود گفت اگر اشتباه نکنم قطار به حرکت درآمد. 🔥جایی که یک نفر مرتاض پس از ریاضت‌های شیطانی می‌تواند آن چنان قدرت پیدا کند که با نگاه خویش لوکوموتیوی که قدرت سه هزار اسب را دارد از قدرت بیندازد، چرا بندگان صالح خداوند متعال نتوانند از فاصله هزار کیلومتری کسالت مزمن یکی از دوستان خود را با تصرف ولایتی به اذن خدا شفا دهند، که داستان آن در رابطه با مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی بیان شد. •••●◉✿ ✿◉●•••
سید محمد صالح هاشمی 🇵🇸🇮🇷
. 🌺سلــام علیـــکــم 🍃ازاینکه #اصلاح_مسیر_زندگی رو انتخاب کردید وباماهمراه شدیدخوشحالیم وممنونیم
. 🌺سلــام علیـــکــم 🍃ازاینکه رو انتخاب کردید وباماهمراه شدیدخوشحالیم وممنونیم ✅ 🌱 🔻شنبه👇 🔻یکشنبه👇 🔻دوشنبه👇 یا درس 🔻سه شنبه👇 و 🔻چهارشنبه👇 یا ویا یا 🔻پنجشنبه👇 و 🔻جمعه👇 🗣حرف های خودمانی ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ ❶ البته اینها برنامه های کاربردی می باشد که ان شاء الله هرروز براساس اونچیزی که مشخص کردم فعالیت دارم اگرتوفیق بشه ودرکنارش برنامه های جانبی ونسبتا ضروری دیگه هم داریم مثل ویا هیس ها فریاد نمیزنند و..... میباشدو و ها متناسب با موضوعات کاربردی ویا بصورت فعالیت نسبتاکاربردی قرارداده میشود ❷ توجه داشته باشید بنده چون تنها فعالیت انجام میدم وممکن به علت مشغله هایی که گاهی برام ایجاد میشه بعضی روزها فعالیت درکانال انجام نشه لذا صبوری بخرج بدید ودراین فرصت فعالیتهای قبلی روببینید ومطالعه داشته باشیدوان شاء الله ساعت فعالیت غالباصبح یا شب ها میباشد ❸ ممکن است موضوعات مشخص شده برای اون روز درباره همه آنها فعالیت انجام نشه چون تلاشم اینه که حجم فعالیتها کم باشه ولی محتوافعالیتها وتوجه به فعالیتها بیشتر بشه ❹از ها غافل نشید ورو هشتگ ها بزنید تاسریع وآسان به فعالیت موردنظرتون برسید 💬ممنونم ازصبوریتون ⏲امیدوارم درثانیه ثانیه زندگیتون ☘پرباشه ازنگاه خداوشادی وموفقیت 🌼التـــماس دعــای فـــرج eitaa.com/joinchat/4102225932C4a49065089
السلام علیک یابقیه الله . 🌺سلــام علیـــکــم 🍃ازاینکه رو انتخاب کردید وباماهمراه شدیدخوشحالیم وممنونیم ✅ 🌱 🔻شنبه👇 🔻یکشنبه👇 🔻دوشنبه👇 یا درس 🔻سه شنبه👇 و 🔻چهارشنبه👇 یا ویا یا 🔻پنجشنبه👇 و 🔻جمعه👇 🗣حرف های خودمانی ÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷ ❶ البته اینها برنامه های کاربردی می باشد که ان شاء الله هرروز براساس اونچیزی که مشخص کردم فعالیت دارم اگرتوفیق بشه ودرکنارش برنامه های جانبی ونسبتا ضروری دیگه هم داریم مثل ویا هیس ها فریاد نمیزنند و..... میباشدو و ها متناسب با موضوعات کاربردی ویا بصورت فعالیت نسبتاکاربردی قرارداده میشود ❷ توجه داشته باشید بنده چون تنها فعالیت انجام میدم وممکن به علت مشغله هایی که گاهی برام ایجاد میشه بعضی روزها فعالیت درکانال انجام نشه لذا صبوری بخرج بدید ودراین فرصت فعالیتهای قبلی روببینید ومطالعه داشته باشیدوان شاء الله ساعت فعالیت غالباصبح یا شب ها میباشد ❸ ممکن است موضوعات مشخص شده برای اون روز درباره همه آنها فعالیت انجام نشه چون تلاشم اینه که حجم فعالیتها کم باشه ولی محتوافعالیتها وتوجه به فعالیتها بیشتر بشه ❹از ها غافل نشید ورو هشتگ ها بزنید تاسریع وآسان به فعالیت موردنظرتون برسید 💬ممنونم ازصبوریتون ⏲امیدوارم درثانیه ثانیه زندگیتون ☘پرباشه ازنگاه خداوشادی وموفقیت 🌼التـــماس دعــای فـــرج eitaa.com/joinchat/4102225932C4a49065089