eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
در کوی خرابات، کسی را که نیاز است هشیاری و مستیش همه عین نماز است اسرار خرابات بجز مست نداند هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟ تا مستی رندان خرابات بدیدم دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
پرتو حقست آن ؛ معشوق نیست خالقست آن ،گوییا مخلوق نیست سلام یارانِ جان سال روز میلاد خجسته ی بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) برتمامی دوستان ؛ بخصوص بانوان تماشا گه راز تهنیت باد🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
"به احترام تمام ِمادران" بریده‌ای از کتاب شریف تذکرةالاولیاء عطار نیشابوری «بایزید می‌گوید: دویست سال به‌بوستان برگذرد تا چون ما گلی در رسد. و شیخ ابوسعید ابوالخیر رحمةالله علیه می‌گوید: هژده هزار عالم از بایزید پر می‌بینم و بایزید در میانه نبینم. یعنی "آنچه بایزید است در حق محو است." جد وی گبر بود، و از بزرگان بسطام یکی پدر وی بود. واقعه با او همراه بوده است از شکم مادر. چنانکه مادرش نقل کند: هرگاه که لقمه به شبهت در دهان نهادمی، تو در شکم من در طپیدن آمدی، و قرار نگرفتی تا بارانداختمی. و مصداق این سخن آن است که از شیخ پرسیدند: که مرد را در این طریق چه بهتر؟ گفت: دولت مادر زاد. گفتند: اگر نبود؟ گفت: تنی توانا. گفتند: اگر نبود؟ گفت گوشی شنوا، گفتند اگر نبود؟ گفت: دلی دانا. گفتند: اگر نبود؟ گفت: چشمی بینا. گفتند: اگر نبود؟ گفت: مرگ مفاجا. نقل است که چون مادرش به دبیرستان فرستاد، چون به سوره‌ی لقمان رسید، و به این آیت رسید "ان اشکرلی و لوالدیک" (خدای می‌گوید مرا خدمت کن و شکر گوی، و مادر و پدر را خدمت کن و شکر گوی) استاد معنی این آیت می‌گفت بایزید که آن بشنید بر دل او کار کرد. لوح بنهاد و گفت: استاد مرا دستوری ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم. استاد دستوری داد. بایزید به خانه آمد. مادر گفت: یا طیفور به چه آمدی؟ مگر هدیه ای آورده اند، یا عذری افتادست؟ گفت: نه ، که به آیتی رسیدم که حق می‌فرماید، ما را به خدمت خویش و خدمت تو.... من در دو خانه کدخدایی نتوانم کرد. این آیت بر جان من آمده است. یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم، و یا در کار خدایم کن تا همه با وی باشم. مادر گفت: "ای پسر تو را در کار خدای کردم و حق خویشتن به تو بخشیدم. برو و خدا را باش" https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"دلداررفت و دیده به حیرت دچارماند" همواره؛بعد از عروج عزیزان نوعی حیرت به جا می‌ماند، بس که درکِ نیستی‌ای که ناگهان پیش آمده، و نیز رضا دادن به آن و باور کردنش دشوار است . روزمادر گرامی باد 🌺🍃🌺🍃🌺 روح مادران آسمانی شاد🙏❤️ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نخستین درس عشق " درخواستِ عشق نکن" "نشردهنده ی عشق باش" عشق ؛ مالکیت نیست که تو برای من باشی و من ، برای تو ... عشق ؛ یک همراهی زیباست ، اوج همدلی دو روح !✋🕊 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چو مهر، گر که نمیتافت زن بکوه وجود نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان فرشته بود زن، آن ساعتی که چهره نمود فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان همیشه دختر امروز، مادر فرداست ز مادرست میسر، بزرگی پسران بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان چه زن، چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا که داشت میوه‌ای از باغ علم، در دامان زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان هزار دفتر معنی، بما سپرد فلک تمام را بدریدیم، بهر یک عنوان اعتصامی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای در درون جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگان جوهر دریای کنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گلستان سعدی باب ششم (در ضعف و پیری) وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم دل آزرده به كنجی نشست و گريان همی گفت: مگر خردی فراموش كردی كه درشتی می كنی. 🔸چه خوش گفت زالى به فرزند خويش 🔹چو ديدش پلنگ افكن و پيل تن 🔸گر از عهد خرديت ياد آمدى 🔹كه بيچاره بودى در آغوش من 🔸نكردى در اين روز بر من جفا 🔹كه تو شير مردى و من پيرزن https://eitaa.com/TAMASHAGAH