دل هایی را که خداوند اراده آن را دارد
که در آنها تـجـلی کند
نمی پسندد که در آن دلها
غیری، جای داشته باشد
چون یوسف در دل یعقوب مکانی یافته بود
خداوند هم به دست غیرتش
یوسف را از او گرفت
و به صیقل اندوه و درد
دلش را جلا داد
شیخ صدرالدین قونوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃🌼
چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
یا خلوتی برآور یا برقعی فرو هل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری
هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری
عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری
حضرت سعدی
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
درود و سلام بر جانان همراه
لحظه های عصرنوشتان
سرشار از عشق و شیدایی
روزگارتان اباد ...💐✋
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
عشق در همه ساريست و ناگزير بر همه اشياست ميل خلق جمله عالم تا ابد گر بدانند و اگرنه، سوى تست
محبوب يا در آينه صورت رخ نمايد،
يا در آينه معنى،
يا وراى صورت و معنى،
اگر جمال را بر نظر محب
در كسوت صورت جلوه دهد،
محب از شهود لذت تواند يافت
و از ملاحظه قوت تواند گرفت،
«رايت ربى فى احسن صورة»
(پیامبر فرمود:خداوند را در
زيباترين صورت مشاهده كردم)با او گويد،
«فاينما تولوا فثم وجه الله»
(به هر سو رو کنید، خدا آنجاست)
«الله نور السماوات و الأرض» با او در ميان نهد،
جهان را بلندى و پستى تويى
ندانم چه اى هر چه هستى تويى
در چشم من آييد و درو نگريد تا معلوم كنيد
كه عاشق چرا گفت:
يارى دارم، كه جسم و جان صورت اوست
چه جسم و چه جان؟ جمله جهان صورت اوست
هر صورت خوب و معنى پاكيزه
كاندر نظر من آيد، آن صورت اوست
و گر جلال او از درون پرده معنى تاختن آرد،
محب نه لذت شهود يابد و
نه ذوق وجود بشناسد،
اينجا فناى «من لم يكن»
و بقاى «من لم يزل» با وى نمايد....
لمعات
#لمعه_هشتم
#شیخ_فخرالدین_عراقی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفتند: اين چيست؟
گفت : خاک کوی محبوب را
از اشک چشم نَمی،می زنم
تا ميان من و او روزی غباری نخيزد!
عزيز من!
در اين راه که قدم در او نهاده ای
هيچ غباری تيره تر از تَن خاکی تو نيست.
#سلک_السلوک
#سید_ضیاء_الدین_نخشبی
ز تن بگذر برو در عالم جان
که حالی جان رسد آنجا به جانان
#کنز_الحقایق
#شیخ_محمود_شبستری
بگذار دستت رازِ دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دستِ "عشق" با ماست ...🌹
حسین منزوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار
خوی من کی خوش شود بیروی خوبت ای نگار
بیتو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار
حضرت عشق مولانــــا
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نقلست که سیدی بود که
او را ناصری گفتندی
قصد حج کرد چون به بغداد رسید
به زیارت جـنـیـد رفت و سلام کرد
جـنـیـد پرسید که سید از کجاست گفت:
از گیلان؛ گفت: از فرزندان کیستی گفت:
از فرزندان "امیرالمؤمنین علی"
گفت: پدر تو دو شمشیر میزد
یکی با کافران و یکی با نفس
ای سید که فرزند اویی
از این دو کدام کار فرمایی؟
سید چون این بشنید بسیار بگریست
و پیش جنید غلتید گفت:
ای شیخ حج من اینجا بود
مرا بخدای راهنمای .
گفت: این سینه تو
حرم خاص خدای است
تا توانی هیچ نامحرم
در حرم خاص راه مده
#تذکره_الاولیاء
https://eitaa.com/TAMASHAGAH