eitaa logo
تماشاگه راز
293 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نقش توام در چشم ای نام توام بر لب ای جای توام در دل پس ! کجا تو پنهانی؟ برگرفته از کتابِ
🌼🍃 ای از دل و جان لطیفتر قالب تو بسیار رهست از شکر تا لب تو عمریست که آفتاب و مه میگردند روزان و شبان در آرزوی شب تو شبتون زیبا وآرام....
سخن با خود توانم گفتن! یا هرکه خود را دیدم در او، با او سخن توانم گفتن! 📕
این مردمان به نِفاقْ خوش‌دل می‌شوند، و به راستی غمگین می‌شوند. او را گفتم: "تو مرد بزرگی، و در عصر یگانه‌ ای" خوش‌دل شُد و دست من گرفت و گفت: "مُشتاق بودم و مُقَصِر بودم". و پارسال به او راستی گفتم،خَصْمِ من شُد و دشمن شُد. عجب نیست این؟! با مردمان به نفاق می‌باید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی،به کوه و بیابان برون می‌باید رفت. که میان خَلْق راه نیست.
وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ نمل /۴۰ شکر ِ شاکران از مشکور ِ ازلی به خودشان بازگردد نه به حق !چرا که حق تعالی از شکر ِ شاکر و صبر ِ صابر و معرفت ِ عارف و طاعت ِ اطاعت گر و اسلام ِ مسلمان و کفر ِ کافر منزه است ... ✨فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ✨ روزبهــــــــان بقلی شیرازی 📚عرایس البیان فی حقایق القرآن
بُدم بی عشق گمراهی درآمد عشق ناگاهی بُدم کوهی، شدم کاهی برای اسب سلطان را جان بدون عشق، نيل به هيچ كمالی ميسر نمی شود. بدون عشق نه دينی هست و نه آيينی و نه مذهبی و نه ايمانی و نه فضيلتی و نه كمالی و نه هنری و نه اخلاصی. زيرا همه اينها بدون عشق, جز صورتی خشك و بی حاصل نخواهند بود. دکتر حسین
اگر عشق آخرین بهانهٔ بی‌دلیلِ ما نیست پس آمده‌ایم اینجا چه خاکی بر سرمان بریزیم...؟ چقدر شعر بخوانیم هی بی‌شفایِ درد؟! درد داری مگر -بی‌وضو- پا به این همه واژه گذاشته‌ای...چه کنی؟ لااقل حرفی بزن...! این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها/انتشارات نگاه/ ۱۳۹۴
از فصلها ، فصل گل بابونه را دوست دارم و سپس تو را و دوباره تو را و همواره تو را‌ !
نقل است که زمستانی در بازار نیشابور می رفت ، غلامی دید با پیراهنِ تنها که از سرما می لرزید. گفت: "چرا با خواجه نگویی که از برای تو جُبّه ای سازد؟" گفت: "چه گویم؟ او خود می داند و می بیند". عبدالله را وقت ، خوش شد. نعره ای بزد و بیهوش بیفتاد. پس گفت: "طریقت از این غلام آموزید".
معرفی کتاب مطرب عشق ♥️ این داستان برداشتی است از زندگی عارفانه زنی که با دل پر شور و سر سودایی یک قرن پیش از پیدایش نخستین صوفیان بزرگ مانند بایزید بسطامی ،شبلی و حلاج، نکته های دقیق وعمیق درتصوف به زبان آورده وجایگاه قابل توجهی درمیان عرفای مسلمان یافته بود چنانکه اورا "مادرنیکی ها"و"تاج سر مردان"لقب داده اند. این نوشته براساس برخی نکات نقل شده از "رابعه عدویه "می باشدوالبته طبیعت داستان به خیال وذهن نویسنده امروزی نیز مجالی داده است .