عبرت و بيداري از يزدان طلب
نه از كتاب و از مقال و حرف و لب..
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
و من چرا از شهرها
و سرزمینها حرف میزنم؟
تـــــو شهرِ منی!
«چهرهات» وطنِ من است
«صدایت» وطنِ من است...
#نزار_قبانی
@TAMASHAGAH
مڪن منع من بیدل، ز بسیار آمدن سویت
ڪه صدبار آرزویت دارم و یڪبار میآیم...
#خصالی_ڪاشانی
@TAMASHAGAH
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات!
مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم
#سعدی
@TAMASHAGAH
به چه کار آیدت زگل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
معرفی کتاب📚
در باره سعدی کتابها ورساله ها ومقاله های بسیاری نوشته شده است. جمعی از ادیبان
اثار این استاد سخن را از دیدگاهای مختلف بررسی کرده اند.
یکی به عشق سعدی پرداخته است.
دیگری با فصاحتش ساخته است.یا سخنش را با کلام سعدی آراسته
وآن دیگر ی جامعه ی آن زمان را از دیدگاه
سعدی شناخته است.
شاعرا ن از دریای غزل وقصایدش
بهره هابرده اند ونکته ها اندوخته اند
نویسندگان وسخنوران نان سجع گلستان را خورده اند
وروانشناسان به ویژگی روانی ایرانیان پی برده اند .
یکی از آثاری که بگونه ای جامع شخصیت وآثار سعدی را بررسی کرده است.
کتاب آتش پارسی نوشته ی حمید یزدان پرست است
درادامه به بررسی ومعرفی مختصر این کتاب می پردازم
نام کتاب «آتش پارسی - دردوجلد»،
نوشتهی «حمید یزدانپرست»
این کتاب سرگذشت شاعر عالیقدر و برجستهی شعر و ادبیات فارسی، شیخ اجل سعدی شیرازی است.
این اثر به بررسی اندیشه و آثار سعدی میپردازد. در بخشی از متن این کتاب میخوانید:
« سعدی نمایندهی عقلانیت و اعتدال در رفتار، دعوت به تحمل و توکل و خوشبینی است...
او مرهمی بر زخمهای عمیق روح ایرانی در یکی از بدترین و تلخترین ادوار تاریخ بوده است...
ازاینروی، نقش بیبدیلی در بازپروری روح و روان مردم و پی افکندن بنیانهای تعلیمی و تربیتی
به بیانی مفهوم و مقبول برای همگان و کموبیش منطبق با دین و فرهنگ و آیین، داشته است...
(جمله های طولانی مولف گاهی ارزش نگارشی کتاب را کم کرده است)
ضمن آنکه در گسترش و بالندگی زبان فارسی نیز تاثیر فراوانی گذاشته است. سعدی با بیان سحارش دو تحفهی ارزشمند دیگر نیز بهارمغان آورده است..
عشق و زیبایی
مولف می نویسد. در این مجموعه کوشش شده وارد فضای اندیشه چنین کسی شویم و چارچوبهای فکری و اعتقادی و هنجارهای اخلاقی او را بشناسیم.
در جلد دوم مولف به اخلاقیات موردنظر سعدی، آوازه و روابط ادبی او با بزرگانی در روم غربی و هند، نقد و بررسی آثار چندگانه، شگردهای زبانی و امثالوحکم بهکاررفته در کلیات او پرداخته است.
«این کتاب را انتشارات روز نامه ی«اطلاعات» منتشر کرده است..
@TAMASHAGAH
مروارید های سعدی از گلستان
🔹هرکه با داناتر از خود بحث کند تا بدانند داناست بدانند نادانست.
🔹 هرکه با بدان نشیند نیکی نبیند.
🔹مشک ان است که خود ببوید نه انکه عطار گوید.
🔹دوستی را که به عمری فراچنگ آرند نشاید که به یک دم بیازارند.
🔹شیطان با مخلصان بر نمی اید وسلطان با مفلسان.
🔹یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند گفت به زنبور بی عسل.
🔹گدای نیک انجام به از پادشاه بد فرجام.
🔹هرکه بر زیر دستان نبخشاید. به جور زبردستان گرفتار آید.
🔹خبری که دانی دلی بیازارد توخاموش تادیگری بیارد.
🔹عالم نا پرهیز گار کور مشعله دار است.
🔹 سخن میان دودشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی.
سعدی در نهایت ایجاز وباسجع عالمانه ترین سخن ها را پرداخته است ...
روانش شاد باد
@TAMASHAGAH
🌾🌾🌾
مازنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اقبال لاهوری
اقبال درسال ۱۸۷۳ میلادی در سیالکوت پنجاب به دنیا آ مدو در سال ۱۹۳۸از دنیا رفت..
اقبال در قالب های مختلف شعر اعم از غزل ،مثنوی، دوبیتی ، رباعی، وقطعه آثاری پدید آورده است ...
در غزل او درد و سوز عرفانی شعرای بزرگ ایران را می توان دید..
در مثنوی از مولوی و شبستری تاثیر گرفته است
🔸درقطعات ومفردات از امیر خسرودهلوی
در دو بیتی ها از اندیشه های فلسفی خیام الهام گرفته است..
این فیلسوف وشاعر اندیشه های خیام را با سوز وگداز بابا طاهر درهم آمیخته است .
اقبال شاعر حرکت ،تلاش ،کوشش از درون وبرون است ..
شرایط جامعه ی آن روز حرکت و شورو شوق را ایجاب می کرد.
🔸دربیشتر اشعارش چون رود حرکت می کند وچون موج پرتلاش است.
اقبال حتی به جوانان ایرانی هم نظرمساعدی دارد
(ای جوانان عجم جان من وجان شما)
می گوید:
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
به قول استاد زرین کوب. :
(شعر اقبال جوش وخروش عارفانه است
شوق سعدی است که از پرده نی مولوی می تراود دردحافظ است که رنگ بیان عراقی رادارد)
اقبال درکتاب سیر فلسفه در ایران
با روشی علمی تاریخ اندیشه های فلسفی را درایران بررسی می کند.
ودرکتاب احیای تفکر اسلامی
برای بیداری مسلمانان در عصر حاضر
پیشنهادها وآرای ارزنده ای دارد..
با دوبیتی ها اقبال همراه شویم
🔅دل من روشن از سوز درون است
جهان بین چشم من از اشک خون است
🔅ررمز زندگی بیگانه تر باد
کسی کو عشق را گوید جنون است
🔅شنیدم درعدم پروانه می گفت
دمی از زندگی تاب وتبم بخش
🔅پریشان کن سحر خاکسترم را
ولیکن سوز وساز یک شبم بخش
🔅بیا ای عشق ای رمز دل ما
بیا ای کشت ما ای حاصل ما
🔅کهن گشتند این خاکی نهادان
دگرآدم بنا کن از دل ما
🔅دلا رمز حیات از غنچه دریاب
حقیقت درمجازش بی حجاب است
🔅زخاک تیره می روید ولیکن
نگاهش برشعاع آفتاب است
اقبال لا هوری
@TAMASHAGAH
تو چه دانی که چه میگویم؟
میگویم طالب باید که خدا را در جنت و در دنیا و در آخرت نطلبد و در هرچه داند و بیند نجوید..
راه طالب خود در اندرون اوست راه باید که در خود کند «وَفی اَنفسِکم أَفَلا تُبْصرون».
همه موجودات طالب دل رونده است که هیچ راه بخدا نیست بهتر از راه دل «القلبُ بَیْتُ اللّه» همین معنی دارد..
✨ای آنک همیشه در جهان میپویی
این سعی ترا چه سود دارد گویی
✨چیزی که تو جویان نشان اویی
با تست همی، تو جای دیگر جویی!
تمهیدات «عینالقضات همدانی»
@TAMASHAGAH
🍃هوالنور
گفت که با بال و پَری، من پَر و بالت ندهم
در هوس بال و پَرَش، بیپَر و پَرکنده شدم
#مولانای جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من !
عشقی عطاکن تااگر روزی از من پرسیدی با قلبت چه کردی ؟
با صراحت بگویم: قلبم در تمام لحظه های زندگی اش بسیار از تو یاد کرد ای جان!..
سپاسگزارم ای عشق .سپاسگزارم🙏
فقط هوای تو و نگاه مهربان توست که جرات می دهد ،در هر چیزی،
در هر کاری ،در هر مسیری،دوام آورم ....
سپاسگزارم ای جان !
@TAMASHAGAH
یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم میکُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود
یاد باد آن که صَبوحی زده در مجلسِ انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رُخَت شمعِ طَرَب میافروخت
وین دلِ سوخته پروانهٔ ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگَهِ خُلق و ادب
آن که او خندهٔ مستانه زدی صَهبا بود
یاد باد آن که چو یاقوتِ قدح خنده زدی
در میانِ من و لعلِ تو حکایتها بود
یاد باد آن که نگارم چو کمر بَربَستی
در رکابش مَهِ نو پیکِ جهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
یاد باد آن که به اصلاحِ شما میشد راست
نظمِ هر گوهرِ ناسُفته که حافظ را بود
@TAMASHAGAH
🔸
از پیِ طاق و طُرُم، خواری کَشَند
بر امیدِ عِزّ، در خواری خَوشند
مردم دنیا برای به دست آوردن شکوه و جلال به ذلّت و خواری تن میدهند، و به امید آنکه به عزّت رسند خود را در ذلّت، سعادتمند احساس میکنند.
بر امیدِ عِزّ دَه روزهیْ خُدوک
گردنِ خود کردهاند از غم، چو دوک
این مردم به امید شکوه و جلال زودگذر دنیوی که آکنده از تشویش و پریشانی روحی است، گردن خود را مانند دوکِ نخریسی لاغر و باریک میکنند.
📕 #شرح_مثنوی_مولانا
✍ #استاد_کریم_زمانی
@TAMASHAGAH
تو را در بوتۀ عـشـق نهند
تا آتش، تو را سوخته گرداند
چون سوخته شدی؛ نور باشی
«نورٌ علی نورِ یهدی اللّهُ لِنوره مَنْ یَشاء»
و خود نور تو باطل است
و نور وی حق و حقیقت
نور او تاختن آرد، نور تو مضمحل شود و باطل گردد.
#تمهیدات
#عینالقضات_همدانی
@TAMASHAGAH
دلا! در بوتهی عشقش چو زر بُگداز و صافی شو
وگرنه قلب میمانیّ و آن صرّاف میآید...
#کوهی_شیرازی
از دو عالم دردت ای دلدار بس باشد مرا
کافر عشقم اگر غیر تو کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم یک قفس باشد مرا
من نمیدانم چسان جانم فداخواهد شدن
این قدر دانم نگاهی از تو بس باشد مرا
عمر خواهم پایدار و جان شیرین بیشمار
بر تو می افشانده باشم تا نفس باشد مرا
هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنکه
سرنهم در پای جانان این هوس باشد مرا
توتیای دیدهٔ گریان کنم تا بینمش
گر بخاک پای جانان دست رس باشد مرا
جهد کن تا کام من شیرین شود از شهد وصل
فیض تا کس دست بر سر چون مگس باشد مرا
#فیض_کاشانی
@TAMASHAGAH
همه ی شهرهای دنیا
در نقشه ی جغرافیا
به نظرم نقطه های خیالی اند
مگر یک شهر
شهری که در آن عاشقت شدم
شهری که بعد از تو ، وطنم شد.
#سعاده_الصباح
@TAMASHAGAH
همچو آهن ز آهنی بی رنگ شو
در ریاضت آینهٔ بی زنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
ناخوشی ها از دل بی ذوق ماست
ذوق اگر باشد، همه دنیا خوش است.
#صائب
@TAMASHAGAH
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست
#حضرت_حافظ
@TAMASHAGAH
با بال شوق ذره به خورشید می رسد
پرواز دل به سوی خدا می برد مرا
#رهی_معیری
@TAMASHAGAH
#خداوند مظهر عشق است.
ما از حیطهای سرشار از عشق و محبت به دنیا آمدهایم و آرزو داریم درحالی که هنوز روی زمین زندگی میکنیم، به سوی آن حیطه باز گردیم. بار دیگر جملـه مناسب امرسون را تکرار میکنم: «عشق متعالیترین واژه ما محسوب میشـود که با خداوند نیز هم معنی است.» به عبارت دیگر، اگر در حیطهای سرشار از عشق و محبت زندگی کنیم، درحقیقت در ملکوت خداوند ساکن هستیم.
اگر خداوند مظهر عشق و محبت است و ما آرزو داریم با او ارتباط برقرار کنیم، به نظر میرسد که باید در حیطههای سرشار از عشق و محبت به سوی او برویم، در غیر این صورت وقتمان را تلف میکنیم.
خداوند به درخواستهایی که عاری از مهر و محبت هستند پاسخی نمیدهد.
بنابراین، به دعاهای عاری از مهر و محبت که از تکبر، نفرت یا ترس سرچشمه میگیرند و براساس هوای نفس هستند، پاسخی داده نخواهـد شـد.
درحقیقت خداوند حتی به این دعاها گوش نمیکند.
پیام خداوند این است که همه انسان ها را بیاستثنا دوست بدارید، بنابراین به این ترتیب میتوانیم ارتعاش خـود را با او هماهنگ کنیم. همانطور که در انجیل به ما یادآوری میشود: «همـه مـا اعـضـای یک پیکر هستیم» و «هر کاری را با عشق و محبت انجام دهید»
#وین_دایر، ندای درون، ص ۲۸۷، ۲۷۶
@TAMASHAGAH