هوالعزیز💐
ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
محصول دعا در ره جانانه نهاديم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
اين داغ که ما بر دل ديوانه نهاديم
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روي در اين منزل ويرانه نهاديم
در دل ندهم ره پس از اين مهر بتان را
مهر لب او بر در اين خانه نهاديم
در خرقه از اين بيش منافق نتوان بود
بنياد از اين شيوه رندانه نهاديم
چون مي رود اين کشتي سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر يک دانه نهاديم
المنه لله که چو ما بي دل و دين بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهاديم
قانع به خيالي ز تو بوديم چو حافظ
يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم
🔆🔆🔆🔆🔆
سماعی بود، مطرب لطیف خوشآواز، صوفیان صافیدل، هیچ درنمیگرفت.
شیخ گفت بنگرید به میان صوفیان ما اغیاری هست؟
نظر کردند گفتند که نیست.
فرمود که کفشها را بجویید.
گفتند: آری کفش بیگانهای هست.
گفت: آن کفش بیگانه را از خانقاه بیرون نهید.
بیرون نهادند، درحال سماع درگرفت.
شمس_تبریزی 🍃
☘☘☘☘☘☘
تن، همچون مریم است
و هر یک عیسیایی در درون داریم.
اگر ما را دردش پیدا شود،
عیسی ما متولد شود و اگر درد نباشد،
عیسی هم از آن راه نهانی که آمد،
باز به اصل خود بازگردد.
حضرت_مولانا
📕 فیه ما فیه
☘☘☘☘☘☘