هدایت شده از تماشاگه راز
هوالعزیز💐
✨بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
✨ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
✨بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
✨گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
✨وآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
✨در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
✨این نان و آب چرخ چو سیل است بی وفا
من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
✨یعقوب وار وا اسفاها همیزنم
دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
✨والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
✨زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
✨جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
✨زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن های هوی و نعره مستانم آرزوست
✨گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
✨دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
✨گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
✨هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد
کان عقیق نادر ارزانم آرزوست
✨پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
✨خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
✨گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
✨یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
✨میگوید آن رباب که مردم ز انتظار
دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
✨من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است
وآن لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
✨باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
✨بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق
من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
#مولوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
مأوای ما
گلبرگِ کوچکیست
بازمانده از باغی دور
با هزار زمستان دیوانهاش در پی
و سهم ستاره از آفتاب
تنها تبسم پنهانیست
که در انعکاس تکلم شب جاریست
خدایا!
از آن پرندهی کوچک سبز اگر خبر داری؛
بهار امسال را
پر از سلام و ترانه کن ...
#سید_علی_صالحی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
محرمان عشق ؛ خود دانند که عشق چه حالتست ،اما نامحرمان را از عشق
جز ملامتی و ملالتی نباشد .
خلعت عشق خود هر کسی را ندهند و هر کسی خود لایق عشق نباشد و هر که لایق عشق نباشد خدای را نشاید و هر که عشق را نشاید ، خدای را نشاید !
عشق با عاشق توان گفت و قدر عشق خود عاشق داند .
فارغ از عشق جز افسانه نداند و او را نام عشق و دعوی عشق ؛ خود حرام باشد .
#شیخ اشراق
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دستهای خویش و دامان توام آمد به یاد
#سهیل_محمودی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اول بار که به خانه خداوند رفتم، خانه دیدم،
دوم بار که به خانه رفتم خداوندِ خانه دیدم،
سوم بار نه خانه و نه خداوند خانه،
یعنی در حق گم شدم.
که هیچ کس نمیدانستم، که اگر میدیدم حق میدیدم،
و دلیل بر این سخن آن است که
یکی به در خانه بایزید شد، و آواز داد.
شیخ گفت که را میطلبی؟
گفت: بـایـزیـد را؟
گفت: بیچاره بایزید!
سی سال است تا من بایزید را میطلبم،
نام و نشانش نمییابم.
https://eitaa.com/TAMASHAGAH