💫
روزی شیخ ما با جمع صوفیان به در آسیابی رسیدند . اسب بازداشت و ساعتی توقّف کرد . پس گفت : می دانید که این آسیاب چه می گوید ؟ می گوید که ، تصوّف آن است که من دارم .
درشت می ستانم و نرم باز می دهم و گرد خود طواف می کنم ؛ سفر خود در خود می کنم تا آنچه نباید از خود دور کنم .
#ابوسعیدابوالخیر
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃
اندر صف ِدوستان ما باش و مترس
خاک ِ در آستان ما باش و مترس
گر جمله جهان قصد به جان ِتو کنند
فارغ دل شو از آن ما باش و مترس
#ابوسعیدابوالخیر
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ابوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت:
«هر جا که نظر میکنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. .
کسی نمیبیند و کسی نمیچیند.»
گفتند: کو، کجاست؟
گفت: «همهجاست، هر جا که میتوان خدمتی کرد؛
یا هر جا که میتوان به راحتی دلی بهدست آورد. آنجا که غمگینی هست
و آنجا که مسکینی هست؛
آنجا که یاری طالبِ محبت است
و آنجا که رفیقی محتاج مروت.»
#ابوسعیدابوالخیر🍃
@TAMASHAGAH
ابوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت:
«هر جا که نظر میکنم، بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. .
کسی نمیبیند و کسی نمیچیند.»
گفتند: کو، کجاست؟
گفت: «همهجاست، هر جا که میتوان خدمتی کرد؛
یا هر جا که میتوان به راحتی دلی بهدست آورد.
آنجا که غمگینی هست و آنجا که مسکینی هست؛
آنجا که یاری طالبِ محبت است
و آنجا که رفیقی محتاج مروت.»
#ابوسعیدابوالخیر
@TAMASHAGAH
گفتا که: دلت کجاست؟
گفتم: بَرِ او
پرسید که: او کجاست؟
گفتم: دَر دل!
#ابوسعیدابوالخیر
ای ره گشوده در دل دروازههای ماه
با توسن گسستهعنان
از هزار راه
رفتن به اوج قلهی مریخ و زُهره را
تدبیر میکنی!
آخر به ما بگو
کی قلهی بلند «محبت» را
تسخیر میکنی؟
#فریدون مشیری
هیچ چیز مثل تماشای رازناکیِ دوست داشتن
شگفتآور و حیرانکننده نیست.
خوشا فاتحان قلهی دوستی و کاشفان اعجاز قلب آدمی...
@TAMASHAGAH