eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃ای چشم می پرستت آشوب چشم بندان 🍃وی زلف پر شکستت زنجیر پای بندان 🍃مهپوش شب نمایت شام سحرنشینان 🍃یاقوت جان فزایت کام نیازمندان کرمانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 طره مشکین نباشد بر رخ جانان غریب زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب ای که گفتی گرد لعلش خط مشگین از چه روست خضر نبود برکنار چشمهٔ حیوان غریب گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب سنبلش بی‌وجه نبود گر بود شوریده حال زانک افتادست چون هند و بترکستان غریب ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب برغریبان رحمت آور چون غریبی در جهان زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره‌ئی چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب گر به شمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت هر گز آمد در دلت کایا کجا رفت آن غریب 📚 کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۵۶ سلام و درود بر یاران نیکو سرشت اندیشه تان والا دلتان گرم از زلال عشق روز تان با نشاط ...🍂🌹♥️ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ساقیا ساغر شراب کجاست وقت صبح است آفتاب کجاست خستگی غالب است مرهم کو تشنگی بی حد است آب کجاست درد نوشان درد را به صبوح جز دل خون چکان کباب کجاست همه عالم غمام غم بگرفت خور رخشان مه نقاب کجاست لعل ناب است آب دیده ما آن عقیقین مذاب ناب کجاست تا به کی اشک بر رخ افشانیم آخر آن شیشه گلاب کجاست بس که آتش زبانه زد در دل جگرم گرم شد لعاب کجاست از تف سینه و بخار خمار جانم آمد به لب شراب کجاست دلم از چنگ می‌رود بیرون نغمهٔ زخمهٔ رباب کجاست به جز از آستان باده فروش هر شبم جایگاه خواب کجاست؟ دل خواجو ز غصه گشت خراب مونس این دل خراب کجاست؟ کرمانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 نظری کن اگرت خاطر درویشانست که جمال تو ز حسن نظر ایشانست روی ازین بندهٔ بیچارهٔ درویش متاب زانکه سلطان جهان بندهٔ درویشانست پند خویشان نکنم گوش که بی خویشتنم آشنایان غمت را چه غم از خویشانست بده آن بادهٔ نوشین که ندارم سرخویش کانکه از خویش کند بیخبرم خویش آنست حاصل از عمر بجز وصل نکورویان نیست لیکن اندیشه ز تشویش بد اندیشانست نکنم ترکش اگر زانکه به تیرم بزند خنک آن صید که قربان جفا کیشانست مرهمی بردل خواجو که نهد زانکه طبیب فارغ از درد دل خستهٔ دل ریشانست 📚 کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۱۶۳
هوالعزیز💐 نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست کان کسی نیست که هرلحظه دلش پیش کسیست تو کجا صید من سوخته خرمن باشی که شنیدست عقابی که شکار مگسیست نه من دلشده دارم هوس رویت و بس هر کرا هست سری در سر او هم هوسیست از دل ما نشود یاد تو خالی نفسی حاصل از عمر گرانمایهٔ ما خود نفسیست تو نه آنی که شوی یک نفس از چشمم دور کانکه او هر نفسی بر سر آبیست خسیست دمبدم محترز از سیل سرشکم می‌باش زانکه هر قطره‌ئی از چشمهٔ چشمم ارسیست چون گرفتار توام دام دگر حاجت نیست چه روی در پی مرغی که اسیر قفسیست بت محمول مرا خواب ندانم چون برد زانکه در هر طرفش ناله و بانگ جرسیست کمترین بنده درگاه تو گفتم خواجوست گفت گو بگذر از این در که مرا بنده یکیست کرمانی
هوالمحبوب💐 نشان بی نشانان بی نشانیست زبان بی زبانان بی زبانیست دوای دردمندان دردمندیست سزای مهربانان مهربانیست ورای پاسبانی پادشاهیست بجای پادشاهی پاسبانیست چو جانان سرگران باشد بپایش سبک جان در نیفشاندن گرانیست خوش آن آهوی شیرافکن که دایم توانائی او در ناتوانیست مگر پیروزهٔ خط تو خضرست که لعلت عین آب زندگانیست بلی صورت بود عنوان معنی نه اینصورت که سر تا سر معانیست سحر فریاد شب خیزان درین راه تو پنداری درای کاروانیست خط زرنگاریت بر صفحهٔ ماه سوادی از مثال آسمانیست مراد از زندخوانی زنده خوانیست چو خواجو آستین برعالم افشان که شرط رهروان دامن فشانیست 📚 کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۱۸۹ @TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست گفتی از لعل من امروز تمنای تو چیست در دلم زان لب شیرین چه تمناست که نیست بجز از زلف کژت سلسله جنبان دلم خم زلف تو گواه من شیداست که نیست پای بند غم سودای تو مسکین دل من نتوان گفت که این طلعت زیباست که نیست در چمن نیست ببالای بلندت سروی راستی در قد زیبای تو پیداست که نیست با جمالت نکنم میل تماشای بهار زانکه در گلشن رویت چه تماشاست که نیست گر کسی گفت که چون قد تو شمشادی نیست اگر آن قامت و بالاست بگو راست که نیست گفتی از نرگس رعنای منت هست شکیب شاهد حال من آن نرگس رعناست که نیست ایکه خواجو ز سر زلف تو شد سودائی در سر زلف سیاه توچه سوداست که نیست 📚 کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۰۶ @TAMASHAGAH
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست کرمانی @TAMASHAGAH