«در افکارم، تصویری قدیمی هست
در این تصویر، اشتیاقی حاکم
و در این اشتیاق، عطشی که از آن توست.
در رویایم، سایهای بیخاطره هست
در این سایه، شرابی
و در این شراب،
قطرهای از مروارید که از آن توست.
بر لبم نغمهای حزنانگیز جاریست
در این نغمه، تکجملهای بیتا
و در این جمله،
نُتی عارفانه که از آن توست.
در قلبم، خلوتگاهی پنهان است
در این خلوتگاه، چراغی نیمهجان
و در این چراغ،
شعله کوچکی که منتظر توست.»
#داریوش_شایگان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر میدانستی که درد من برای دوست داشتن تو چه عمقی دارد
و اشتیاق من برای امیدوار بودن
در آن ساعت پرثمر
هنگامی که وارد دنیای تو میشوم
در خلسهای عمیق
همهچیز در نظرم فرو میریزد.
اگر میدانستی اشکهای تلخ
تا چه حد زلال هستند
و نیایشی تازه
در شبهای روشن
که نبودِ دردناک تو
هر آن به یادم میآورد
عهدی که قلبت بسته است.
اگر میدانستی این نبودِ وصفناپذیر
تا چه حد دردناک است
و این حضورِ نامرئی
که خود را همچون تیری به سمت آن پرت میکنم
در جستجوی تو
دنیای تو را با تصویری از رویایم باز میسازم.
#از کران به کران از دریا با دریا،
اشعار #داریوش_شایگان / ترجمهی: گلنار گلناریان / نشر #شهاب_ثاقب / ص ۱۱۷ و ۱۱۸
@TAMASHAGAH