eitaa logo
تماشاگه راز
294 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁نه من هرگز نمي نالم. 🍁قرن ها ناليدن بس است. 🍁مي خواهم فرياد كنم. 🍁اگر نتوانستم,سكوت مي كنم. 🍁خاموش مردن بهتر از ناليدن است.  https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍂🥀 حسین بیشتر از آب، تشنه ی لبیک بود. افسوس که به جای افکارش ؛ زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را ... بی آبی نامیدند... 🍂🥀
🌼🍃🌼 با تو، من در طلوع لبخند میزنم؛ در هر تندر فریاد شوق می کشم؛ در حلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها میخندم؛ در نای جویباران زمزمه می کنم. با تو، من در روح طبیعت پنهانم، در رگ جاریم؛ در نبض. با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم. با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیت ام؛ درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم ها قاصدان بشارات گویِ من اند؛ «بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک»: همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند. 🍃🍃🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فاطمه پس از مرگش، زندگی دیگری را در تاریخ ،آغاز کرد. در چهره همه ستمدیدگان، هاله ای از فاطمه پیدا بود. غضب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب، نام فاطمه را شعار خویش داشتند . نام فاطمه ، با عشقها، عاطفه ها و ایمانهای شگفت انگیز زنان و مردانی که در طول تاریخ تاریخ اسلام برای عدالت و آزادی می جنگیدند، در توالی قرون پرورش می یافت و در زیر تازیانه های بیرحم و خونین خلافتهای جور و حکومتهای بیداد و غضب، رشد می یافت و همه دلهای مجروح را لبریز می ساخت. "فاطمه، فاطمه است" https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشق تنها کار بی چرای عالم است.  چه آفرینش بدان پایان می‌گیرد  معشوق من چنان لطیف است  که خود را به «بودن» نیالوده است  که اگر جامه‌ی وجود بر تن می‌کرد، نه معشوقِ من بود  https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر ایمان نباشد، زندگی تکیه گاهش چه باشد؟ اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند؟ اگر نیایش نباشد، زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد؟ اگر میعادی نباشد، رفتن چرا؟  https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چگونه می‌توان به اطفالی که هنوز در زندان خفه و خونین جنین خون می‌خورند و شبها و روزها را می‌گذرانند گفت که معجزه تولد چیست؟! عظمت دنیا چیست؟! شکوه آسمان، خورشید، ماه، ستاره، زیبایی صبح و سخن گفتن مغرب، گل و باران و نسیم و جویبار و کوه و دریا و دشت و عطر و رنگ و شعر و عشق و ایمان و مهر و ... و هر چه در ماوراءالطبیعه جنین، عالم غیب دنیای جنین می‌گذرد چیست؟! آن که چشم بسته و گوش بسته و اندیشه بسته و دل بسته، تمامِ "بودنش" مکیدن است و آنهم مکیدنِ خونِ رحم، چه می‌داند که پس از مردن در جنین چه زیستنی است؟ و چه می‌داند که خوشگواری آب‌های زلال و تگرگی چشمه ساران سبز در کام تشنه‌ای که از کویر عطشناک آمده چیست؟! ✍ 📕 هبوط در کویر https://eitaa.com/TAMASHAGAH
در ستیز با اوست که دل می‌پرورد. در زندان مهیب اوست که آزادی را می‌شناسیم. شیطان نیاز به خداوند را در جان ما می‌آفریند و قوت می‌دهد. مائده‌هایی که بی رنج بر سر سفره گسترده در زیر دستمان می‌یابیم، همه دست پخت شیطان است. مگویید شیرین است؛ مگویید رنگین است؛ این طبّاخ حسود و کینه جو شیرین می‌پزد و رنگین می‌سازد تا بر سر سفره‌مان نگاه دارد؛ تا از سفر بازمانیم. او از یک گام برداشتن ما بیمناک است. گل رسوبی! این سهم اوست در سرشتن ما! هبوط نوشته‌ی تماشاگه راز💐
حرف‌هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه‌ی حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد! و کتاب‌هایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده‌ام به آغاز چنین کتابی ... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
همه طبقات آسمان را گشته ام، در دل ستاره باران نیمه شبهای روشن و مهربان تابستان، بر جاده کهکشان تاخته ام، صحرای ابدیت را درنوردیده ام، بال در بال فرشتگان، در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام، با خدایان، ایزدان با همه الهه های زیبای آسمان، با همه ارواح جاویدی که در نیروانای روشن و بی وزش آرام یافته اند آشنا بوده ام. از هر جا، از هر یک یادی، یادگاری، برایت آورده ام. از سیمای هر کدام زیباترین خط را ربوده ام، از اندام هر یک نازنین ترین طرح را گرفته ام، از هر گلی، افقی، دریایی، آسمانی، چشم اندازی، رنگی دزدیده ام، و با دست و دامنی پر از خطها و رنگها و طرح های آن سوی این آسمان زمینی، از معراج نیمه شبان تنهایی، به دامان مهربان تو – ای دامن حریر مهتاب شبهای زندگی سیاه من – فرود آمده ام، نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسمانها آورده ام در دامن تو ریزم. در کویر @TAMASHAGAH