🕊باب المحنة🕊
محنت و بلا امتحان است
و بر دل و جان است
حالِ محبت بیان کند
نقصان و کمالِ وی عیان کند
و دام بلا بیفکند و تخم عطا پراکنَد
نعمتِ محبت با عطا بیامیزد به بلا بیاویزد
و محبت،گوهر است و صدف،بلا
و صدف بهانه و گوهر عطا
محبت گل است و وفا خار وی
و کدام طالب است که نیست افکار وی
هر که را گُل پسند آید از خارش کی گزند آید
عاشق کشتن رسم این درگاه است
و لاابالی صفت،صنعتِ این پادشاه
محنت و محبت قرينهاند
محبت و محنت دوست ديرينهاند
كيميای محبت رايگان نيست
هرچه بلاست
به جان محب گران نيست
هزار جان بايد برای دوست
تا "بذل"كنی در "هوایِ دوست"
بلا و دوستی خوش است
اگر چه همه آتش است...
گر بر سر من خار بلا بارانی
باران تو را دوخته ام بارانی
✨✨
آزار و جفا و حیله ها خوی تو است
عاشق کشتن رسم سر کوی تو است
هر روز جفا کنی و عذر آغازی
عذر تو عذار عنبرین بوی تو است
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌹 بـاب الـعـشـق 🌹
اگر بسته عشقی،خلاص مجوی
و اگر کشته عشقی،قصاص مجوی
که عشق آتشی سوزان است
و بحری بی پایان است
هم جان است و هم جان را جانان است
و قصه بی پایان است
و درد بی درمان است
و عقل در ادراک وی حیران است
و دل از دریافت وی ناتوان است
نهان کننده عیان است
و عیان کننده نهان است
اگر خاموش باشد دل را چاک کند
و از غیر خودش پاک کند
عشق ؛ درد نیست ولی به درد آرد
بلا نیست ولیکن بلا را به سر مرد آورد
چنان که علت حیات است
همچنان سبب ممات است
هرچند مایه راحت است
پیرایه آفت است
محبت محب را سوزد
نه محبوب را
و عشق ؛
طالب را سوزد نه مطلوب را
هر دل که طواف کرد گِرد درِ عشق
هم خسته شود در آخر از خنجر عشق
این نکته نوشته ایم بر دفتر عشق
سر دوست ندارد آن که دارد سر عشق
آن کس که جمال عشق دید و نشناخت
معشوقه نشان کرد که عشقش نشناخت
چون او همگی دید که بایست شناخت
معشوقه و غیر عشق در عشق شناخت
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ باب الوفا ⭐️
وفا غایتِ وِفاق است
و وقایت میثاق است
وفا دستگاهِ مشتاق است
و پایگاهِ عشاق است
وفا مایه ی اخلاص است
و پیرایهٔ اهل اختصاص است
و سرّ خویش، نهفتن است
و سرّ دوست، ناگفتن است
وفای عام پیداست
و وفای دوست جداست
وفای عام آن است که
دوست را باشد
و وفای خاص آن است که
با یاد دوست باشد
چنان که آن در دوستی
خلل نیارد
و این بر دوستی بدل نیارد
عاشق چو دل از وجود خود برگیرد
اندر دَوَد و دو زلف دلبر گیرد
والله که که عجب نباشد ار دلبر او
او را به کمال لطف در بر گیرد
ای آمده برای وصال نگار خویش
نشنوده ای که عشق سراسر بلا بود؟
پروانه ضعیف کند جان و دل نثار
تا پیش شمع یک نفس او را بقا بود
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♦️باب الغیرة♦️
رشکم آید بر هر که به تو پیوندد
غیرت نتیجه حیرت است و شرط محبت
غیرت در غایت شفقت است و
غیرت بردن، با دوست، حق است
غیرت صفت عاشق است نه معشوق
چون عاشق،نیست شد گشت معشوق
اگر جمال محبوب بر محب آشکار شود
سلطان محبت پیدا شود
معشوق پرستی صفتِ توست
و این علت به سببِ نسبتِ توست
دست جز از محبت باز کن
از خویشتن آغاز کن و
این کارِ عاشقی را ساز کن
گر باد صبا بر سر زلفت گذرد
از باد صبا عاشق تو رشک برد
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💢 باب السُکر 💢
اگر گویند مستی چه چیز است؟
گویم برخاستنِ تمیز است
نه نیست داند از هست
و نه پای داند از دست
مست نه آن است که
نداند بد از نیک و نیک از بد
مست آن است که
نشناسد خود را از دوست
و دوست را از خود
یکی مست شراب
و یکی مست ساقی
آن یکی فانی و این دیگر باقی
شفای مخمور در شراب و آشامیدن اوست
و شفای خمار در ساقی و در دیدن اوست
مستی، رَختگاه اندوهِ دل هشیاران است
و بُنگاه شادیِ عیاران است
مست توام از جرعه و جام آزادم
مرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی
ورنه من از این هر دو مقام آزادم
مرا به خانه خمار برده بسیاری
مگر مرا به غم روزگار نسپاری
تویی به عافیت و شیفته منم شیدا
که عافیت نبود در طریق عیّاری
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💠 باب الوجد 💠
وجد پس از عالم وصال و فراق است
وجد علمِ بیداری مشتاقان است
وجد حدیقه دل دوستان است
وجد ریحانِ جان عاشقان است
وجد سبب جان باختن است
و بهانه خان و مان برانداختن است
تواجد صفت دل است
و وجد صفت جان است
و وجود کاری بیرون از هر دو است
آتش محبت جان عاشق می سوزد
اما به بهانهٔ وجدی برافروزد
عاشق را چیست در میان؟
در کوی جانان چه خوش تر، جان برافشان
بگذر از یقین و گمان
چون پاک بسوزد آتش عشق تو، جان
صد جان دگر به حیله موجود کنم
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ باب التجلی ⭐️
تجلی برقی است که چون تابان گردد
عاشق از تابشِ وی ناتوان گردد
تجلی ناگاه آید
اما بر دل آگاه آید
هر که را خبر بیش
تجلی را در وی اثر بیش
تجلی ذات است و تجلی صفات است
تجلی صفات عاشق را پست کند
و تجلی ذات عاشق را مست کند
تجلی صفات،وی را نیست کند
و تجلی ذات،وی را هست کند
مرد باید که در، یافت افروخته باشد
تا دریافتِ وی سوخته باشد
سوخته چون به سوخته رسد جا گیرد
چون به افروخته رسد بالا گیرد
این آتش را هر موم نشاید
و این عاشق را دیده عموم نشاید
تجلی جمال محبوب
نثار نفس معیوب نشاید
یک ذره از این جمال مایه انوار،
افق اعلی را تمام است
در وعدهٔ
" تجری من تحتها الانهار "
در بادیهٔ وصالِ آن شهره نگار
جان بازانند عاشقانِ رخ یار
مانندهٔ منصور اناالحق گویان
در هر کنجی هزار سر بر دار
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
تجلی، برقی است که چون تابان گردد
عاشق از تابشِ وی ناتوان گردد
تجلی ناگاه آید
اما بر دلِ آگاه آید
هر که را خبر، بیش
تجلی را در وی اثر، بیش
تجلی ذات است و تجلی صفات است
تجلیِ صفات عاشق را پست کند
و تجلیِ ذات عاشق را مست کند
تجلیِ صفات،وی را نیست کند
و تجلیِ ذات،وی را هست کند
مرد باید که در، یافت افروخته باشد
تا دریافتِ وی سوخته باشد
سوخته چون به سوخته رسد جا گیرد
چون به افروخته رسد بالا گیرد
این آتش را هر موم نشاید
و این عاشق را دیدهٔ عموم نشاید
تجلیِ جمال محبوب
نثارِ نفسِ معیوب نشاید
یک ذره از این جمال مایه انوار،
افق اعلی را تمام است
در وعدهٔ
" تجری من تحتها الانهار "
در بادیهٔ وصالِ آن شهره نگار
جان بازانند عاشقانِ رخ یار
مانندهٔ منصور اناالحق گویان
در هر کنجی هزار سر بر سَر
دار
#رساله_محبت_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃