#عاشق،چون لذت شهود يافت، رقص کنان
بر در #ميخانه عشق دويد و گفت :
اى ساقى!
از آن مى ، كه دل و دين منست
پر كن قدحى، كه جان شيرين منست
گر هست شراب خوردن آيين كسى
معشوقه به جام خوردن آيين منست
#ساقى به يك لحظه چندان شراب نيستى
در جام هستى ريخت كه :
از صفاى مى و لطافت جام
درهم آميخت رنگ جام و مدام
همه جا مست و نيست گويى مى
يا مدامست و نيست گويى جام
تا هوا رنگ آفتاب گرفت
رخت برداشت از ميانه ظلام
روز و شب با هم آشتى كردند
كار عالم از آن گرفت نظام
#لمعات
#عراقی