گزین گویه هایی از کتاب سیاستنامه
اردشیر گوید: «هر سلطانی که توانایی آن ندارد که خاصگیان خویش را به صلاح درآورد میباید دانست که او هرگز عامه و رعیت را بصلاح نتواند آورد»
گویند: « فساد و درازدستی که در مملکت میرود یا پادشاه میداند یا نمیداند؛ اگر میداند و تدارکی و منعی نمیکند آن است که همچون ایشان ظالم است و به ظلم رضا داده است. و اگر نمی داند بس غافل است و کم دان»
فضیل ابن عیاض گفتی اگر دعای من مستجاب گشتی جز برای سلطان عادل دعا نکردمی زیرا که صلاح وی به صلاح بندگان است و آبادانی جهان است.
روزگار نیک آن روزگار باشد که در آن روزگار پادشاهی عادل باشد.
دانایان گفته اند:« تدبیر یک تنه چون زور یک مرده باشد و تدبیر دو تنه چون زور دو مرده و تدبیر ده تنه چون زور ده مرده باشد» و در هر حالی نیروی ده مرده بیشتر و قویتر از نیروی یک مرده باشد، همچنین تدبیر ده کس قویتر از تدبیر دو کس باشد یا سه کس یا پنج کس.
مشورت نکردن در کارها از ضعیف رایی باشد و چنین کس را خودکامه خوانند و چنانکه هیچ کاری بی مردانِ کار نتوان کرد همچنین هیچ شغلی بی مشورت نیکو نیاید.
#سیاست_نامه
#خواجه_نظام_الملک_طوسی
@TAMASHAGAH
⭕️حکایت
و هم شنیدم که در غزنین خبازان درِ دکانها ببستند و نان عزیز و نایافت شد و غربا و درویشان در رنج افتادند و به تظلم به درگاه شدند و پیش سلطان ابراهیم از نانوایان بنالیدند.
فرمود تا همه را حاضر کردند.
گفت: "چرا نان تنگ کرده اید؟"
گفتند: "هرباری گندم و آرد که در این شهر می آرند نانوای تو می خرد و در انبار می کند و می گوید: "فرمان چنین است." و ما را نمی گذارند یک من بار بخریم."
سلطان بفرمود تا خباز خاص را بیاوردند و در زیر پای پیل افگندند.
چون بمرد بر دندان پیل بستند و در شهر بگردانیدند و بر وی منادی می کردند که " هر که در دکان بازنگشاید از نانبایان با او همین کنیم." و انبارش خرج کردند.
نماز شام بر در هر دکانی پنجاه من نان بمانده بود و کس نمی خرید.
#سیاست_نامه
#خواجه_نظام_الملک_طوسی
به اهتمام هیوبرت دارک
شرکت انتشارات علمی وفرهنگی
تهران/1383/ص:62
@TAMASHAGAH