فراخایِ جهان
سرشارِ از آزادی و شادیست
اگر این دیو و این دیوار
که میبندد رهِ دیدار،
بگذارد...!
#شفیعی_کدکنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
بگو به باران... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
بگو به باران ببارد امشب
بشوید از رُخ
غبارِ این کوچه باغها را
که در زلالش سَحَر بجوید
ز بیکرانها حضورِ ما را
#شفیعی_کدکنی
🌼🍃🌼🍃
🌸💞
این همیشهها و بیشهها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من
پر نمیکنند
جای خالی تو را ...♡
#شفیعی_کدکنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞
وعده ی ديدارِ درخت و بهار
وعده ی ديدارِ گُل و آبِ جوی
وعده ی ديدارِ نسيم و گياه
جمله سرانجام به سامان رسد
وعده ی ديدارِ من و دوست،
آه...!
#شفیعی_کدکنی
🕊
بخوان ای مرغ! از ژرفای جانت
كه می ترسم زمان نَدهد امانت
چه می گویی چه می جويی چه داری
كه لَب پَر می زند عشق از بيانت
بخوان ای مرغ! در آيين عشاق
كه آوازت برآرد سر ز آفاق
تو دانی حال من، من حال تو، آه!
دو تنها و دو مهجور و دو مشتاق
#شفیعی_کدکنی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️🩹
آنروز که در عشق ،سرانجام بمیرم
مپسند که دلدادهی ناکام بمیرم
آیا بُود ای ساحلِ امید که روزی
چون موج در آغوشِ تو آرام بمیرم؟
چون شبنمِ گلها سحر از جلوهی خورشید
در پرتوِ رویِ تو سرانجام بمیرم
آن مرغکِ آزردهی عشقم که روا نیست
در گوشه افسردهی این دام بمیرم
مپسند که در گوشه تنهایی و غمها
چون شمع ، عیان سوزم و گمنام بمیرم
#شفیعی_کدکنی
هزار آینه جاری ست
هزار آینه اینک
به همسرایی قلب تو میتپد با شوق
زمین تهیست ز رندان؛
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام "گل سرخ"
و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن
بدان زبان که تو دانی»
#شفیعی_کدکنی
ای برتر از هر آنچه تو را نام
با ما سخن بگوی دگر بار
بیمُنجی و میانجی و پیغام
دیریست واژههای تو را خلق
روی لبان زشتِ زیانکار
بر مرکبی ز عربده بینند
آمیخته به دودی، از اوهام
دیگر کلام تو «کلمه» نیست
آن هدیهای که بود «در آغاز»
نتوان در آن به دیده درآورد
آن ترّی و طراوت و الهام
با ما سخن بگوی برهنه
بیمُنجی و میانجی و پیغام
آنسان که با شکوفهی بادام
#شفیعی_کدکنی
@TAMASHAGAH
چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینهای است یاران را
تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاریست
چو یاد آورم آن روشنی تباران را
سپیده آینه گردانِ روحشان بادا
که روشنایِ دگر داد روزگاران را
بهارِ زخمیِ این باغ دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
قبای میرغضب سبز و خنجرش سرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
#شفیعی_کدکنی
🩵🕊
عوض میکنم هستیِ خویشتن را
نه با هر چه خواهم
که با هر چه خواهی:
ز گاورس و گنجشک تا مور و ماهی
عوض میکنم هستی خویش را
با کبوتر که میبالد آن دور،
زین تنگناها، فراتر
عوض میکنم هستیِ خویش را
با چکاوی که در چارچار زمستان❄️
تنش لرز لرزان، دلش پر سرود و ترانه
عوض میکنم خویش را با اقاقی
که در سوزنیسوزِ سرمای دی ماه
جوان است و جانش پُر است از جوانه
عوض میکنم خویش را
با کبوتر... 🕊
عوض میکنم هستیِ خویش را
با هر آن چیز از زمرهی زندگانی ،
هر آن چیز با مرگ، دشمن
هر آن چیز روشن ،
هر آن چیز جز من
#شفیعی_کدکنی
@TAMASHAGAH
شیخ ما ابوسعید ابوالخیر را پرسیدند:
ای شیخ، #راه کدام است؟!
گفت: #صدق و #مدارا.
#صدق با #حق و #مدارا با #خَلق.
#اسرار_التّوحید
تصحیح دکتر #شفیعی_کدکنی
@TAMASHAGAH