eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ندانم کجا مى كشانى مرا سوی آسمان یا به خاموش و خاک، نِيَم در هراس از تو ای ناگزير ندانم کجا میکشانی مرا، ندانم کجا ! ليک دانم، يقين كزين تنگنا میرهانی مرا، ندانم کجا ميكشانى مرا ؟! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هزار معنیِ دیگر  به غیر از آنچه تو دانی درون عشق نهفته ست کجاست آنکه تواند یک از هزار شمارد ‌ ‌ ‌‌ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
(کوی دل) در سیر طلب ، رهرو کوی دل خویشم چون شمع ز خود رفتم و در منزل خویشم جز خویشتنم نیست پناهی که درین بحر گرداب نفس باخته‌ام ساحل خویشم در خویش سفر می‌کنم از خویش چو دریا دیوانه ی دیدار حریم دل خویشم بر شمع و چراغی نظرم نیست درین بزم آب گهرم ، روشنی محفل خویشم در کوی جنون می روم از همت عشقش دلباخته ی راهبر کامل خویشم با جلوه‌اش از خویش برون آمدم و باز آیینه صفت پیش رخش حایل خویشم خاکستر حسرت شد و بر باد فنا رفت شرمنده ی برق سحر از حاصل خویشم دکتر محمدرضا https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هزار معنیِ دیگر  به غیر از آنچه تو دانی درون عشق نهفته ست کجاست؛ آنکه تواند یک از هزار شمارد...؟ ‌ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی افسونگری و گرمی افسانه ی منی بودیم با تو همسفر عشق سالها ای آشنا نگاه که بیگانه منی هر چند شمع بزم کسانی ولی هنوز آتش فروز خرمن پروانه منی چون موج سر به صخره ی غم کوفتم ز درد دور از تو ای که گوهر یک دانه منی خالی مباد ساغر نازت که جاودان شورافکنی و ساقی میخانه منی آنجا که سرگذشت غم شاعران بود نازم تو را که گرمی افسانه منی 🍃🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران بیداری ستاره در چشم جویباران آیینه نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران باز آ که در هوایت خاموشی جنونم فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند دیوار زندگی را زینگونه یادگاران این نغمه محبت، بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقیست آواز باد و باران https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گیرم نه بُعدِ چارُم و ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ نه گردشِ سپهر هر چیز خواست باشد، ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ماهیّتِ زمان در گشتِ خود ندارد کاری به کارِ ما... آری زمان برای من و تو شعر است و عشق... بنگر چگونه بر لبِ هر نسل تکرار میشود ز یمین و یسارِ ما معنای انحنای زمان چیست جُز خم شدن به حُرمتِ این عشق در لحظه‌ای که می‌گذرد ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ از کنارِ ما‌ 📝
🌻♥️ گل آفتابگردان و نمازِ آفتابش به شب و به ابر و ظلمت نشود دَمی بر او گُم دل اوست قبله یابش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیال تو چو مهتابِ شبانگاه گر دامنِ وصل تو گرفتن نتوانم
4_6035291299924413308.mp3
2.33M
‍ 🌹 بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب، که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه‌ی خونین دوباره برگردند. بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت، که موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد؛ پیام روشن باران، ز بام نیلی شب، که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد. هزار آینه جاریست هزار آینه اینک به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق زمین تهی است ز رندان؛ همین تویی تنها! که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی. بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان! «حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی» 🌹 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فراخایِ جهان سرشارِ از آزادی و شادیست اگر این دیو و این دیوار‌ که می‌بندد رهِ دیدار، بگذارد...‌‌! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
بگو به باران... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ بگو به باران ببارد امشب بشوید از رُخ غبارِ این کوچه باغ‌ها را که در زلالش سَحَر بجوید ز بی‌کران‌ها حضورِ ما را 🌼🍃🌼🍃
🌸💞 این همیشه‌ها و بیشه‌ها این همه بهار و این همه بهشت این همه بلوغ باغ و بذر و کشت در نگاه من پر نمی‌کنند جای خالی تو را ...♡ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸💞 وعده ی ديدارِ درخت‌ و بهار وعده ی‌ ديدارِ گُل‌ و آبِ جوی وعده ی‌ ديدارِ نسيم‌ و گياه‌ جمله‌ سرانجام‌ به‌ سامان‌ رسد وعده ی‌ ديدارِ من‌ و دوست‌، آه‌...!
🕊 بخوان‌ ای مرغ‌! از ژرفای جانت‌  كه‌ می ترسم‌ زمان‌ نَدهد امانت‌  چه‌ می گویی چه‌ می جويی چه‌ داری   كه‌ لَب پَر می زند عشق‌ از بيانت‌  بخوان‌ ای مرغ‌! در آيين عشاق‌  كه‌ آوازت‌ برآرد سر ز آفاق‌   تو دانی حال من‌، من‌ حال تو، آه‌!   دو تنها و دو مهجور و دو مشتاق‌ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️‍🩹 آن‌روز که در عشق ،سرانجام بمیرم مپسند که دلداده‌ی ناکام بمیرم آیا بُود ای ساحلِ امید که روزی چون موج در آغوشِ تو آرام بمیرم؟ چون شبنمِ‌ گل‌ها سحر از جلوه‌ی خورشید در پرتوِ رویِ تو سرانجام بمیرم آن مرغکِ آزرده‌ی عشقم که روا نیست در گوشه افسرده‌ی این دام بمیرم مپسند که در گوشه تنهایی و غم‌ها چون شمع ، عیان سوزم و گمنام بمیرم
هزار آینه جاری ست هزار آینه اینک به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق زمین تهی‌ست ز رندان؛ همین تویی تنها که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی بخوان به نام "گل سرخ" و عاشقانه بخوان: «حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
ای برتر از هر آنچه تو را نام با ما سخن بگوی دگر بار بی‌مُنجی و میانجی و پیغام دیری‌ست واژه‌های تو را خلق روی لبان زشتِ زیانکار بر مرکبی ز عربده بینند آمیخته به دودی، از اوهام دیگر کلام تو «کلمه» نیست آن هدیه‌ای که بود «در آغاز» نتوان در آن به دیده درآورد آن ترّی و طراوت و الهام با ما سخن بگوی برهنه بی‌مُنجی و میانجی و پیغام آن‌سان که با شکوفه‌ی بادام @TAMASHAGAH
چگونه دوست ندارم من این دیاران را که هر شقایقش آیینه‌ای است یاران را تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاری‌ست چو یاد آورم آن روشنی ‌تباران را سپیده آینه گردانِ روحشان بادا که روشنایِ دگر داد روزگاران را بهارِ زخمیِ این باغ دلکش است هنوز اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را قبای میرغضب سبز و خنجرش سرخ است مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
عوض می‌کنم هستیِ خویش را   با کبوتر... @TAMASHAGAH
🩵🕊    عوض می‌کنم هستیِ خویشتن را        نه با هر چه خواهم             که با هر چه خواهی: ز گاورس و گنجشک تا مور و ماهی عوض می‌کنم هستی خویش را   با کبوتر که می‌بالد آن دور،           زین تنگناها، فراتر   عوض می‌کنم هستیِ خویش را با چکاوی که در چارچار زمستان❄️ تنش لرز لرزان، دلش پر سرود و ترانه عوض می‌کنم خویش را با اقاقی که در سوزنی‌سوزِ سرمای دی ماه جوان است و جانش پُر است از جوانه       عوض می‌کنم خویش را                با کبوتر... 🕊 عوض می‌کنم هستیِ خویش را با هر آن چیز از زمره‌ی زندگانی ، هر آن چیز با مرگ، دشمن      هر آن چیز روشن ،               هر آن چیز جز من       @TAMASHAGAH
شیخ ما ابوسعید ابوالخیر را پرسیدند: ای شیخ، کدام است؟! گفت: و . با و با . تصحیح دکتر @TAMASHAGAH