نابینائی در شب تاریک، چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می رفت.
فضولی به وی رسید و گفت : ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت : این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
📗 #بهارستان؛
#عبدالرحمن_جامی
27 آبان ماه سالروز درگذشت عبدالرحمن جامی گرامی باد
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
حکایت
کسی به خلوت درویشی درآمد؛ گفت: " چرا تنها نشستهای؟"
گفت: "این دم ، تنها شدم که تو آمدی."
#عبدالرحمن_جامی
#نفحات_الانس
https://eitaa.com/TAMASHAGAH