اعرابیای شتری گم کرده بود. بانگ میزد که هر که شتر مرا به من آرد، او را دو شتر به مژده دهم.
با وی گفتند: «هیهات، این چه کار است که سرباری به از بار است.»
گفت: «شما لذتِ یافتن و حلاوتِ وجدان درنیافتهاید معذورید.»
گمشده گرچه حقیر است مگوی
که عنان از طلبش تافته به
هست در قاعدهٔ خُردهشناس
لذت یافتن از یافته به
#فخرالدین_علی_صفی (۱۳۴۶). لطایفالطوایف. به تصحیح احمد گلچین معانی. چاپ دوم. تهران: اقبال و شرکا. صفحهٔ ۱۵۱.