eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 ⭕️ ماجرای بُز "سقّاخانه پاقلعه" استفاده‌ی سودجویانه از احساسات مذهبی مردم در طول تاریخ پیوسته در شهرها و روستاهای ایران رواج داشته است. مرحوم استاد الدین همایی در مقدمه‌ی مفصلی که بر دیوان پدرش "طرب بن همای شیرازی اصفهانی" نگاشته، فصلی را به اوضاع اصفهان در دوران زندگانی طرب اختصاص داده است. استاد همایی در این فصل به «معجزه‌سازیِ هارون ولایت در ۱۳۲۹ هجری قمری» و «ماجرای بُزِ سقّاخانه پاقلعه» اشاره می‌کند و اینکه چگونه از «این دستگاه، جمعی از اوباش و اجلاف سودپرست به نفع خویش، و گروهی هم از معاندان الحاد پیشه به ضرر دین استفاده می‌کردند». همایی ماجرای «بُزِ سقّاخانه پاقلعه» را بدینگونه شرح می‌دهد: «سقاخانه پاقلعه از بناهای حاج محمدحسین خان صدر اصفهانی است، در آن تاریخ که حکومت اصفهان را داشت و هنوز به مقام صدراعظمی نرسیده بود. این سقاخانه مثل سقاخانه‌ی نوروزخان تهران مورد توجه اهالی [اصفهان] بود. بزی تنومند و بزرگ‌جثّه آنجا بود که می گفتند از گلّه یا از دست سلّاخ فرار کرده و به آنجا پناه برده است. این بُز چندان مورد توجه عوام واقع شده بود که او را محترم می‌داشتند و به قصد استشفاء (شفا دادن) و دیگر حوایج خویش انواع خوراک‌ها حتى نقل و نبات و همچنین پوشاک‌ها و تزیینات قیمتی گوناگون از قبیل تن‌پوش‌های ترمه و زری و نقده‌دوز و زر و زیور و گردن‌بند و طوق و خلخال و زنگوله و شاخ‌های طلا و نقره و امثال آن، به رسم نذر و نیاز برای او می‌بردند؛ چنانکه مخزنی مملو از اینگونه اشیاء گرانبها به نام او تهیه شده بود، که البته مابین آهوگردانان و سرجنبانانِ سقاخانه تقسیم می‌شد. شبهای جمعه و دیگر ایام و لیالی متبرکه شاخ‌های بلند نقره و طلا را بر شاخ طبیعی او نصب می‌کردند و او را با تن‌پوش و زیورهای رنگارنگ می‌آراستند. هیکلی مخصوص و هیأتی تماشایی به خود می‌گرفت. او نیز آزاد و محترم با تبختر و تکبّر می‌خرامید و نقل و نبات می‌خورد. علاوه بر مازاد خوراک و پوشاک و تزیینات او که به مبلغی خطیر بالغ می‌شد، زواید پشم و سایر متعلقاتش را که مورد تیمّن و تبرّک بود هم به قیمت گزاف می‌فروختند. خلاصه اینکه آن حیوان محلِ دخل و درآمدِ عظیم برای مشتی انسان سودپرست واقع شده بود. و از این جهت چون بمُرد، همان جماعت در عزای او سقاخانه را سیاه‌پوش کردند و بطوریکه از خواص اهل محل به شیاع (فراوانی) شنیده شد، برای او دسته و علَم و کُتل راه انداختند و با آداب و تشریفات مخصوص او را به خاک سپردند، و اگر اوضاع مقتضی بود برای او مقبره و آرامگاه نیز ساخته بودند.» جلال‌الدین همایی، مقدمه و حواشی جامع دیوان طرب، تهران ۱۳۴۲، زیرنویس ص۲۳۴ 📕 ج۴، چاپ اول ۱۳۷۰، ص۱۱۱ @TAMASHAGAH