فربه و پرباد توام مست و خوش و شاد توام!
بنده و آزاد تـــوام بنده شیطان نشوم
شاه زمینی و زمان همچو خرد فاش و نهان
پیش تو ای جان و جهان جمله چرا جان نشوم
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
گر چه درد عشق او خود راحت جان منست
خون جانم گر بریزد،او بود صد خونبها
#مولانای جان/غزل ۱۵۵
#دیوان_شمس
@TAMASHAGAH
🔆
#مولانای جان از جستن و طلب کردن می گفت:
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر:
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!
گفتند: یافت می نشود، جسته ایم ما.
گفت: آن که یافت می نشود، آنم آرزوست!
شب سفری است برای ما در جستن خویش.
که همزاد پری هستیم یا همراه دیو.
شب فرصتی برای اندیشیدن
تا در سکوت و خلوت
به حضور رسیم .
#مولانا
#شب
#سکوت
#خلوت
#حضور
@TAMASHAGAH
بیبحر صفا گوهر ما سنگ آمد
بیجان جهان جان و جهان تنگ آمد
چون صحبت دوست صیقل جان و دلست
در جان گیرش که رافع زنگ آمد
#مولانا_جلال_الدین
دیوان #شمس
#رباعیات /رباعی #شمارۀ_۵۹۰
#مولانای جان در این رباعی با بر شمردن یکی از آثار مثبت همنشینی، هم کلام شدن با دوست اهل دل را بیان می دارد.
ایشان می فرماید:
همنشین شدن و صحبت با یار موافق و اهل دل باعث صفای وجود، صیقلی شدن دل و جان، و پاک شدن ذهن از زنگار منیات و غبار نفسانیات است..
@TAMASHAGAH
گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم
ور خواب روی خواب ز چشمت ببریم
گر کوه شوی در آتشت بگدازیم
ور بحر شوی تمام آبت بخوریم
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من
همچو چراغ می جهد نور دل از دهان من
ذره به ذره چون گهر از تَفِ آفتاب تو
دل شدهست سر به سر آب و گل گران من
عشق بُرید کیسهام گفتم هی چه می کنی
گفت تو را نه بس بود نعمت بیکران من
برگ نداشتم دلم می لرزید برگ وش
گفت مترس کآمدی در حرم امان من
در برت آن چنان کشم کز بر و برگ وارهی
تا همه شب نظر کنی پیش طرب کنان من
#مولانای جان/دیوان شمس
@TAMASHAGAH
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالَمی را سوختند
#مولانای جان
آنان که با بیخردی، چشم بر هم نهاده و با سخنان آتشافروز خود جهانی را میسوزانند، ستمگرند!
@TAMASHAGAH
عبرت و بيداري از يزدان طلب
نه از كتاب و از مقال و حرف و لب..
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
🍃هوالنور
گفت که با بال و پَری، من پَر و بالت ندهم
در هوس بال و پَرَش، بیپَر و پَرکنده شدم
#مولانای جان
همچو آهن ز آهنی بی رنگ شو
در ریاضت آینهٔ بی زنگ شو
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی ذات پاک صاف خود
بینی اندر دل علوم انبیا
بی کتاب و بی معید و اوستا
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
هیچ برگی درنیفتد از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت
در زمین و آسمان ها ذره ای
برنجنباند نگردد پره ای
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
هر شیشه که شکستم بر تو تَوکُلَستَم
که صد هزار گونه اِشکَسته را تو بَستی...
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
آمد خیال خوش که من
از گلشن یار آمدم
در چشم مست من نگر
کز کوی خمار آمدم
#مولانای جان✨
@TAMASHAGAH
بیدار شو ای دل که جهان میگذرد
این مایهٔ عمر، رایگان میگذرد
در منزلِ تن مخسب و غافل مَنِشین
کز منزلِ عمر، کاروان میگذرد …
#مولانای جان✨
@TAMASHAGAH
گفتا که بر کس ننگرم ، بر عاشقان عاشقترم
در خان من گر آمدی با جان بيا، بی جان برو!
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
تن همیگوید به جان پرهیز کن از عشق او
جانْش میگوید حذر از چشمه حیوان چرا ؟
روی تو پیغامبر خوبی و حسن ایزدست
جان به تو ایمان نیارد با چنین بُرهان چرا ؟
#مولانای جان✨
@TAMASHAGAH
خوش واقعهای دارد،
دل با غم عشق تو
نی روی فرو خوردن
نی رای رها کردن
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
بَر چرخِ سحرگاه، یکی ماه عیان شد
از چرخ، فرود آمد و در ما نگران شد
چون باز که بِربایَد مرغی به گَهِ صید
بِربود مرا آن مَه و بَر چرخ، دَوان شد
در خود چو نظر کردم خود را بِنَدیدم
زیرا که در آن مَه، تنم از لطف چو جان شد
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
طبعی نه که با دوست درآمیزم من
عقلی، نه که از عشق بپرهیزم من
دستی، نه که باقضا در اویزم من
پایی ، نه که از میانه بگریزم من
#مولانای جان _رباعی ۱۵۰۱
@TAMASHAGAH
فهم عاقل را به عاشق راه نیست
هر چه گویم باز میگویی که چیست؟!
باید اول، ترکِ هوشیاری کنی
عشق را در خویشتن جاری کنی...!
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوالنور🍃
مائیم که تا مهر تو آموختهایم
چشم از همه خوبان جهان دوختهایم
هر شعله کز آتش زنهٔ عشق جهد
در ما گیرد از آنکه ما سوختهایم
#مولانای جان
@TAMASHAGAH
در اگر بَر تو ببندد مَرو و صبر کن آنجا
زِ پسِ صبر، تو را او به سَرِ صَدر نشاند
و اگر بَر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کَس آن راه نداند
#مولانای جان
@TAMASHAGAH