نمانده چرا، در زمانه ما، رنگ مهر و وفا، عشق و صدق و صفائی؟
كشد به كجا، كار اهل صفا، ای رقم زن ما، تابه كی ناروائی؟
كجا بگریزم كه غم نشناسد نشان مرا؟
چه چاره كنم تا زمانه بفهمد زبان مرا؟
غمم به سر و آتشم به دل و بسته لب ناله كردم
دلی نشود تا خبر زغمم نیمه شب ناله كردم
به جلوه همی در دل جمع خوبان نشسته تویی!
به شكوه همی در پی عمر كوته فتاده منم!
به خنده همی دامن از دست یاران كشیده توئی!
به گریه همی سر به دامان صحرا نهاده منم!
دگر چه بود لطف این زندگانی
تهی چو شود ساغر مهربانی!
#معینی کرمانشاهی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
که مقصود از جهان عشق است و
باقی سر به سر بازی!
#اوحدی مراغه ای
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
اگر اینجا دلت تنگ است و
هرسازی که می بینی بدآهنگ است
ایراد از زمین و آسمانت نیست!
دلت را زیر و روکن
پاک کن زنگار غم از آن
مرو برراه بی برگشت!
راهی نومهیا کن!
هوای آسمان هرجا روی
رنگ خدا دارد
هوای تازه میخواهی؟
دلی بی غصه میخواهی ؟
دلت را آسمانی کن !https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅ببخش و آرام باش...
اصل کینه دوزخست و کینِ تو
جزو آن کُلست و خصمِ دین تو
#حضرت_مولانا
#دکتر_سوگل_مشایخی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
هوالعزیز💐 اگر اینجا دلت تنگ است و هرسازی که می بینی بدآهنگ است ایراد از زمین و آسمانت نیست! دلت را ز
با یادت سرمستم ای نگار آسمانی
یادم کن تا هستم ای امیـد زندگانی،
شور عاشقانه من،
حال دل میگویم با زبان بی زبانی؛
هر لبخندت، با من گوید:
بنشین با عشق،
تا گل روید،
زین شب خزانی؛
با تو خزان من، بهاران؛
با تو شبم، ستاره باران
چه بخواهی، چه نخواهی،
دل عاشق ره تو پوید، به هر نشانی؛
دل و جان سرمست از شوق نگاه تو
همه جا حیرانم دیده به راه تو؛
چه شود گر بازآیی چون نفس باد سحر؟
میرسدم جان دگر،
دیده کِشد سوی تو پَر،
همسفرم شو که می توانی؛
پر و بالم را، با دیدارت کِی بگشایی؟
تب و تابم را، با لبخندت کِی بنشانی؟
#فریدون_مشیری
🍂
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از ابویزید بسطامی رضی الله عنه
حکایتی آرند که:
یحیی ابن مُعاذ بدو نامهای نبشت که:
«چه گویی اندر کسی که
به یک قطره از بحرِ محبت مست گردد؟»
بایزید جواب نبشت که:
«چه گویی در کسی که جملهٔ دریاهای عالم،
شربتِ محبت گردد؛ همه را درآشامد
و هنوز از تشنگی میخروشد؟!»
کشف المحجوب هجویری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️
نقل است که جوانی بود عظیم مفسد و نابکار
در همسایگیِ مالک و مالک پیوسته ازو میرنجید،
از سبب فساد. اما صبر میکرد تا دیگری گوید.
القصه دیگران به شکایت بیرون آمدند.
مالک برخاست و بر او آمد تا امر معروف کند.
جوان سخت جبار و مسلط بود.
مالک را گفت: من کسِ سلطانم.
هیچ کس را زَهره آن نبود که
مرا دفع کند یا از اینم بازدارد.
مالک گفت: ما با سلطان بگوییم.
جوان گفت: سلطان هرگز رضای من فروننهد.
هرچه من کنم بدان راضی بود.
مالک گفت: اگر سلطان نمیتواند با رحمان بگویم.
و اشارت به آسمان کرد.
جوان گفت: او از آن کریمتر است که مرا بگیرد.
مالک درماند... باز بیرون آمد. روزی چند برآمد.
فساد از حد درگذشت.
مالک برخاست تا او را ادب کند،در راه که میرفت
آوازی شنید که: دست از دوست ما بدار!
مالک تعجب کرد، به برِ جوان درآمد.
جوان که او را بدید گفت:
چه بودست که بار دیگر آمدی؟
گفت: این بار از برای آن نیامدم که تو را زجر کنم.
آمده تا تورا خبر کنم که چنین آوازی شنیدم.
جوان که آن بشنود گفت:
اکنون چون چنین است، سرای خویش در راه او نهادم
و از هرچه دارم بیزار شدم.
این بگفت و همه برانداخت
و روی به عالم عشق درنهاد.
#تذکرة_الاولیاء: ذکر مالک دینار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️
ناصح! از بیماریِ عشق از چه بیم آری مرا
خوشتر از صِحَّت بود این گونه بیماری مرا
تا گرفتارم به عشق، آزادم از کُون و مکان
کرده آزاد از دو عالم این گرفتاری مرا
صغیر اصفهانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅
در تمام کارها خود را به خدا واگذار
که به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیدهای.
در دعا، با اخلاص پروردگارت را بخوان
که بخشیدن و محروم کردن به دست اوست
و فراوان از خدا
درخواست خیر و نیکی داشته باش.
وصیت مرا به درستی دریاب
و به سادگی از آن نگذر،
زیرا بهترین سخن آنست که سودمند باشد.
#نهج_البلاغه
نامه ۳۱
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💜
قصد من از حیات، تماشای چشم توست
ای جان فدای چشم تو، با قصد جان بیا
چشم حسود کور، سخن با کسی مگو
از من نشان بپرس ولی بی نشان بیا
ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن
بی آن که دلبری کنی از این و آن بیا
قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای
ای راهزن دوباره به این کاروان بیا
#فاضل_نظری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH