eitaa logo
تماشاگه راز
281 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨ درمقام عشق بازی امن واسایش بلاست کوربادان دل که بادرد توخواهد مرهمی @TAMASHAGAH
هوالنور🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی ؛ ای کریمی که بخشنده ی عطایی ای حکیمی که پوشنده خطایی ای احدی که در ذات خود و صفات ، بی همتایی ای خالقی که راهنمایی ای قادری که خدایی را سزایی ، به ذات  لایزال خود ، و به صفات باکمال خود و به عزمت جمال خود ، که جان ما را ، صافی ده ، دل ما را هوای خود ده چشم ما را ضیائ خود ده و ما را ،  آن ده ، که آن به . آمین 🙏 @TAMASHAGAH
هر کسی در گرو دست‌آورده‌های خویش است.. مدثر/ ۳۸ @TAMASHAGAH
هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست دل بی‌عشق چشم بی‌نور است خود بدین حاجت دلایل نیست بیدلان را جز آستانهٔ عشق در ره کوی دوست منزل نیست هر که مجنون نشد درین سودا ای عراقی، بگو که: عاقل نیست... @TAMASHAGAH
من فهمیدم که هرودوت چقدر حکیمانه قرن‌ها پیش گفته بود: «در زمان صلح، پسران پدران خود را دفن می‌کنند. در جنگ، پدران پسران خود را دفن می‌کنند.» به عنوان یک معتقد به تفکر جهان وطنی، فکر می‌کنم همه ما بر اساس اصل انسانیت مشترکمان نسبت به دیگران تعهد داریم. سعدی در قرن سیزدهم میلادی این مهم را به زیبایی به ما گوشزد کرده بود: بنی آدم اعضای یک پيكرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی @TAMASHAGAH
پیردردی کش ماگرچه ندارد زروزور خوش خطا بخش وخطاپوش خدایی دارد @TAMASHAGAH
نقلست که شبلی گفت: منصور را بخواب دیدم گفتم: خدای تعالی با این قوم چه کرد ؟! گفت: بر هر دو گروه رحمت کرد آنکه بر من شفقت کرد مرا بدانست و آنکه عداوت کرد مرا ندانست، از بهر حق عداوت کرد. بایشان رحمت کرد که هر دو معذور بودند. جماعت مریدان گفتند: چه گوئی در ما که مریدانیم و اینها که منکرند و ترا به سنگ خواهند زد . گفت: ایشان را دو ثواب است و شما را یکی. از آنکه شما را بمن ظنی بیش نیست و ایشان از قوت توحید به صلابت شریعت می‌جنبند و در شرع اصل بود و ظن فرع. الاولیا عطار @TAMASHAGAH
ای قدس، ای شهر من! ای قدس، ای دوست! فردا فردا درخت لیمو شکوفه خواهد داد و سنبلان سبز شادی خواهند کرد چشمان به خنده شاد خواهند گشت و کبوتران مهاجم به بام‌های پاک تو بازخواهند گشت. ای وطنم ای سرزمین آشتی و زیتون!
حافظا مِی خور و رندی کن و خوش باش! ولی دام ِ تزویر مکن چون دگران قرآن را! روز بزرگداشت حافظ شیرازی گرامی باد🌹 @TAMASHAGAH
🍃🍃🍃 نگاهی به خیام وحافظ به قول استاد مرتضوی شاید بتوان (حیرت.زیبایی.زیبا شناسی.چاشنی مشرب عرفانی.رندی ،قلندری وآشتی ناپذیری مبارزه با ریا ونفاق .وتحجرورعونت وفسق باطن وصلاح ظاهرواعجاز شاعرانه رامجموعه ی تاروپودومحتوای شعر حافظ به شمار آورد) مکتب حافظ دکتر منوچهر مرتضوی با بررسی اندیشه های حافظ وخیام درمی یابیم که حافظ همچون خیام به دم را غنیمت دانستن ..ومعلوم نبودن اسرار کاینات. ومسایل افرینش وناپایداری دنیا می اندیشد . ولی حافظ از اندیشه های خیام فرا تر می رود.همانگونه که از چهار چوب اصول تصوف فراتر می رودازسیاهی افکار خیامی هم درمی گذرد. حافظ افکار خیامی را با چاشنی تصوف شیرین تر می کند وافکار قشریون صوفیان را با افکار خیام تعدیل می کند. جذبات عشق الهی وعشق زمینی که دراشعار حافظ وجوددارددرافکار خیام نیست. مبارزه ی حافظ با ریا وتزویر به مراتب بیشتروکارسازتر از خیام است. حافظ به تحولات اجتماعی زمان خودش توجه ویژه ای دارد. ولی خیام با اندیشه های اشعری به نبردبرمی خیزد. جذبه های عشقی حافظ با عشق های صوفیانه کشف المحجوب تفاوت دارد هردوبه جبر معتقدهستندولی حافظ می گوید .فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو دراندازیم. حافظ می گوید حافظ اسرار الهی کس نمی داند خموش وخیام می گوید اسرار ازل را نه تودانی ونه من. جلوه ی بدبینانه حافظ متوجه قالب قشری وظاهری عقاید سنتی است. ولی خیام دریاس وسرگردانی بسر می برد حافظ می گوید من اگر نیکم اگر بد چمن آرایی است که از آن دست که می پروردم می رویم حافظ به جهل انسان درباره ی راز آفرینش معتقداست ولی نوعی ایمان شهودی وکشف وشهودوعین الیقینی دارد. عشق دردیوان حافظ راه نجات است هرکس عشق نداردمرده است . خیام نظری به عشق نداردیا کم رنگ است. ولی حافظ مدیون خیام است واندیشه ها ی خیام را باعشق وشهود آمیخته است وطرحی نودر انداخته است. هرچند ممکن است بعضی از رباعیات خیام از اونباشد. اگر هم نباشد این رباعیات بیانگر افکار واندیشه های جمعی است که درشک وتردید به سر می برند یا به جنگهای فرقه ای آن زمان اعتراض دارند. بررسی دقیق این اشعار سرگذشت  نوعی اندیشه را درتاریخ ایران نشان می دهد. 🍃🍃🍃 @TAMASHAGAH
کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است به درد و صاف تو را حکم نيست خوش درکش که هر چه ساقي ما کرد عين الطاف است ببر ز خلق و چو عنقا قياس کار بگير که صيت گوشه نشينان ز قاف تا قاف است حديث مدعيان و خيال همکاران همان حکايت زردوز و بورياباف است خموش حافظ و اين نکته هاي چون زر سرخ نگاه دار که قلاب شهر صراف است @TAMASHAGAH
محمد بن السماک گوید: در بصره شدم خلقى را دیدم روى بصحرا نهاده و جنازه در میان گرفته و بحکم تقرب دستارها بر آن همى‏انداختند، جنازه دیگر دیدم که همى بردند و بر آن سنک باران همى‏کردند پرسیدم از آن حال، گفتند: در این شهر مردى بود مؤذن چهل سال روزگار خود در طاعت و متابعت گذاشته بوقت آنکه بانک نماز کرد دل را در سر زلف خوب‏رویى گم کرد و آن خوب‏روى بعقد نکاح وى رضا نمیداد مگر بدو شرط یکى آنکه خمر باز خورد، دیگر آنکه زنّار گبر کى در بندد. آن مسکین بدبخت صدره توحید بر کشید و زنّار شماسى اختیار کرد و خمر باز خورد و در آن گم‏راهى طریق مواصلت میجست. آن خوب روى گفت: قدم اختیار ما درین مراد بریده کردند دوش جفت ما را در بهشت بما نمودند و شغل ما بى ما بمراد ما بساختند گواهى میدهم که خدا یکى است و محمد رسول او، این بگفت و جان بداد بر مسلمانى، این خبر بمؤذن رسید از غبن حسرت و حیرت آهى بکرد و جان بداد بر کافرى، اکنون آن جنازه که سنگ باران بدان همى‏کنند جنازه آن مؤذن است و آن دیگر جنازه که دستارها بحکم تقرّب بر آن مى‏اندازند مهد دولت آن نو مسلمان است. هزار جان مقدّس فداى آن نقطه عنایت باد که روز میثاق بر جانهاى دوستان تجلّى نمود. عنایة الازلیة کفایة الأبدیّة، هو مولانا، او است خداوند ما نزدیکتر بما از ما مهربانتر بر ما از ما، خواهنده ما بى ما بکرم خویش نه بسزاى ما، نه معاملت در خور ما، نه منّت بتوان ما. هر چه کردیم تاوان بر ما. هر چه تو کردى باقى بر ما. هر چه کردى بجاى خود کردى نه براى ما. کشف الاسرار میبدی @TAMASHAGAH
اذکروالله کار هر اوباش نیست ارجعی بر پای هر قلاش نیست مثنوی مولوی @TAMASHAGAH
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند قاصد منزل سَلْمیٰ که سلامت بادش چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند؟ امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز مظلوم اگر تیره وگرمشئوم است روز ظالم بیقین تیره تر از مظلوم است @TAMASHAGAH
اکنون تو خود را می آزما که:از گریه و خنده، از صوم و نماز،و از خلوت و جمعیت و غیره، ترا کدام نافع تر است و احوال تو به کدام طریق راست تر می شود، آن کار را پیش گیر. ما فیه @TAMASHAGAH
ز چشم عشق توان دید روی شاهد غیب که نور دیدهٔ عاشق ز قاف تا قاف است @TAMASHAGAH
🍃هوالمحبوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من! به عدالتت هرگزفکر نمی‌کنم به دنبال فضل و رحمت توام! من مسکین ،کجا طاقت عدل تو را دارم ؟ امید به رحمت و مهربانیت را، همچون چشمه‌ای از آب حیات، در زمین وجود بندگانت، جوشانده‌ای و لبریز کرده‌ای که اگر این امید نبودیأس و ناامیدی همه را خشکانده بود. جان من! آغوش گرمت همواره برای پذیرایی از بندگانت گشوده است. در‍ِ خانه ات همواره باز است، دربان هم ندارد و اذن ورودش، طلب و حاجت . سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @TAMASHAGAH
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشــد از او غیــــر او تمنــایی دُرَر ز شـوق برآرند ماهیـــان به نثـــــار اگـــر سفینـــه حافظ رســد به دریـــایی @TAMASHAGAH
سلام به آنها که تمام نمی شوند...🌱✋
⭕️ مؤمنان زیرک، دانا و تمیز دهنده حق از باطل‌اند. هر طایفه‌ای، طایفه‌ی دیگر را نفی می‌کند. این‌ها می‌گویند که: حق ماییم و وَحی ما راست و ایشان باطل‌اند. و ایشان نیز آنها را همچنین می‌گویند، همچنین هَفتاد دُو مِلَّت نفیِ یکدیگر می‌کنند. پس به اتّفاق می‌گویند که همه را وحی نیست. پس در نیستیِ وحی همه مُتّفِق باشند و از این جُمله، یکی را هست. بر این هم متّفِق‌اند. اکنون مُمَیِّزی(دانا) کَیِّسی(زیرک)، مؤمنی می‌باید که بداند که آن یک، کُدام است که: اَلْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ مُمَیِّز (مؤمن، زیرک و باهوش و ممیز است) و ایمان همان تمیز و ادراک است. سؤال کرد که: این‌ها که نمی‌دانند بسیارند و آنها که می‌دانند اندک‌اند. اگر به این مشغول خواهیم شدن که تَمیز کنیم میان آنها که نمی‌دانند و گوهَری ندارند و میانِ آنها که دارند، درازنای کَشَد! فرمود که: این‌ها که نمی‌دانند اگرچه بسیارند، امّا اندکی را چون بدانی، همه را دانسته باشی. همچون که مُشتی گندُم را چون دانستی (شناختی)، همه انبارهای عالَم را دانستی. و همچنین پاره‌ای شِکَر را چون چشیدی، اگر صَد لَوْن حَلوا سازَند از شِکَر، دانی که در آن‌جا شِکَر است، چون شِکَر را دانسته‌ای. کسی که شاخی از شِکَر بخورد، چون شِکَر را نشناسد؟ مَگر او را دو شاخ باشد (یعنی گاو باشد که در نادانی مثل است). جان @TAMASHAGAH
تا نگردی عاشق از این ماجرا کی توانی کرد درک نکته ها بعضی اوقات آدم‌ها را باید در موقعیتی که در آن بزرگ شده‌اند دید تا بتوان درک‌شان کرد. @TAMASHAGAH