نیم نگاهی به
منوچهر آتشی(۱۳۱۰-۱۳۸۴)
آتشی درروستای دهرود دشتستان از توابع بوشهر به دنیا امد.
به شعرشوق وشیفتگی خاصی داشت.
فایز دشتستانی معلم ومراداوشد
چنانکه می سراید.
غزال ناز دشتستان تویی تو
گل شاداب این بستان تویی تو
درخت خشک این صحرامنم من
بهارسبز جاویدان تویی تو
آتشی اندکی بعدتحت تاثیر توللی وشهریار قرارگرفت.
اودرنیمه ی دوم دهه ی سی نیما را عمیقا درک کرد.
سپس باشاملوواخوان آشنا شد.
با نشرمجموعه ی آهنگ دیگرشاعری صاحب سبک در شعر نیمایی به حساب آمد.
یکی ازاشعاری که شهرت زیادی پیدا کرد
اسب سفید وحشی بود.
اسب سفید وحشی
برآخورایستاده گران سر
اندیشناک سینه ی مفلوک دشتها
اندوهناک قلعه ی خورشید سوخته
باسرغرورش اما دل بادریغ .ریش
داستان مردی مبارز ی رابیان می گوید
که بخاطر حیله ی دشمن وخیانت دوست افسرده وناامیدشده است .
اسب نجیب ووفادارش باخشم وخروش اورابه تاختن بردشمن فرامی خواند.
دراشعارآتشی جغرافیای طبیعی وتاریخی جنوب به گستردگی منعکس شده است.
آتشی درمنظومه ی آواز خاک براز دست رفتن زندگی طبیعی درتقابل زندگی شهری مرثیه می سراید.
دردیدارفلق به تکرارمضامین اقلیمی ویادی می کنداز بدویت معصومی که دیگرنیست
به طورکلی درآثارآتشی
نگرانی عمومی دیده می شودکه استیلای فرهنگ شهری وماشینی فرهنگ سنتی اقلیمی را با مخاطره روبروکرده است.
آتشی نگران است که دنیای ماشینی اصالت بومی را کشته
ولی چیزی جانشین آن نکرده است .
این شاعر به گرفتاری های جوامعی که از سنت به مدرنیته عبورمی کنندودوران سرگردانی را سپری می کنندبا زبان شعراشاره می کند...
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفت آن است که بشناسی که حرکات و سکنات خَلق به خدای است.
بایزید بسطامی
تذکرة الاولیاء
عطار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفت لیلی را خلیفه کان توی
کَز تو مجنون شد پریشان و غوی؟
از دگر خوبان تو افزون نیستی!
گفت خامُش! چون تو مجنون نیستی...
حضرت مولانا میفرمایند:
خلیفه آن زمان، هارون الرشید بعد از دیدن چهره لیلی خطاب به او چنین گفت: ما که در شهر زیباتر از تو هم داریم، لیلی لیلی که میگوند توئی؟
لیلی گفت: بله من لیلی ام
ولی تو مجنون نیستی..
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عشقِ من شد سببِ خوبی و رعنایی او دادْ رسواییِ من شهرتِ زیبایی او
بَسکه دادم همه جا شرحِ دلارایی او
شهر پُر گشت ز غوغای تماشایی او
#وحشی بافقی
🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چرخ را در زیرِ پا آر ای شُجاع!
بِشنو از فوق فَلک بانگِ سَماع!
پنبه وسواس بیرون کن زِ گوش!
تا به گوشَت آید از گردون، خروش
پاک کن دو چشم را از مویِ عیب!
تا ببینی باغ و سروستانِ غیب
دفع کن از مغز و از بینی، زُکام
تا که ریحُ الله درآید، در مشام
هیچ مَگذار از تب و صفرا اثر!
تا بیابی از جهان، طعمِ شَکر
#مثنوی_معنوی
#دفتر_دوم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً.
سوگند به فرشتگانی که امور را تدبیر می کنند.
🌼🍃🌼🍃🌼
https://eitaa.com/TAMASHAGAH