eitaa logo
مرکز توسعه صلاحیت‌های حرفه‌ای تدریس (TDC)
1.3هزار دنبال‌کننده
153 عکس
6 ویدیو
57 فایل
مرکز توسعه صلاحیت‌های حرفه‌ای تدریس دانشگاه اصفهان مرجع برگزاری برنامه های تخصصی تدریس: برگزاری کارگاه های سطوح چهارگانه (48 دوره)، مشاوره تدریس، روایت نگاری تدریس و راهبری حرفه ای @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">tdcenterisfahan@gmail.com تلفن: 03137935495 https://tdc.ui.ac.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
میخ کتاب (1402) از استاد سیدرضا سلیمان زاده نجفی، مجموع روایت های آموزشی، مرکز توسعۀ صلاحیت های حرفه ای تدریس دانشگاه اصفهان https://eitaa.com/TDCcenter
دبستان الله وردی خان در ابتدای خیابان عافیت اصفهان، واقع شده بود. این مدرسه استیجاری بود که توسط آموزش و پرورش به خاطر کمبود فضای آموزشی به مدرسه تبدیل شده بود. انصافا فضای آموزشی خوبی داشت. بیش از 300 متر مساحت داشت و در سه ضلع ساختمان بود: شاه نشین، ایوان و دو اتاق مجاورش. در شمال و در شرق و غرب نیز چندین اتاق بود که تبدیل به کلاس شده بود. درحیاط، دو باغچه بزرگ مستطیلی بود و میان آن دو، یک حوض بزرگ هشت ضلعی با رنگ آبی فیروزه ای و ماهی های قرمز، فضا را زیباتر کرده بود. بخش شاه نشین، دفتر مدیر و ناظم و محل استراحت معلمان بود. از سال سوم دبستان، اما آموزش و پرورش با موجر به توافق نرسیدند. بنابراین، ما مجبور شدیم به مدرسه دیگری برویم. (تا یکی دوسال پیش آن خانه به همان سبک قدیم بود و اکنون برجی مسکونی بر جای آن بنا گشته است). مدرسه به نزدیک خانه ما در کوچه صدر، کوچه اسد الله خان منتقل شد. جائی که در همسایگی ما بود و بعدها دبیرستان نادریان ساخته شد. این خانه هم ایجاری و بزرگ بود و مشابهت هایی با محل قبلی داشت. ولی کوچکتر بود. کلاس ما در سال سوم، دومین کلاس ضلع شرقی بود. خانم آموزگار سال سوم و سال بعد آن بود. خانمی سرخ وسفید و فربه بود و بی حجاب به مدرسه می آمد. آن روزها، مشق ها را به خوبی می نوشتم و تکالیف ناقص نداشتم. شاگرد متوسط رو به بالا بودم. کلاس و مدرسه را دوست داشتم. هرگز از رفتن به مدرسه گلایه نداشتم و اظهار ناراحتی نمی کردم. اما وضعیت برای همه یکسان نبود. کلاس ما با چهل نفر در پایه اول شروع شد. هر سال تعداد دانش آموزان کم می شدند و عده ای به علل مختلف، ترک تحصیل می کردند: رفتارسختگیرانه معلم و ناظم، کم استعدادی دانش آموز، مشکلات اقتصادی خانواده، بازیگوشی کودک و بی توجهی والدین به تعلیم و تربیت فرزند و بیماری. تا سال پنجم، 15 یا 20 نفر از دبستان فارغ التحصیل می شدند. والدین غالبا سواد خواندن و نوشتن نداشتند. آنهایی هم که سواد داشتند، در مکتب خانه، آموزش قرآن و خواندن و نوشتن را یاد گرفته بودند. بعضی فقط سواد خواندن داشتند و نوشتن بلد نبودند. بعضی سواد سیاقی داشتند. مرحوم پدرم، سواد سیاقی داشتند و علاوه بر فروشندگی، حسابداری مغازه شراکتی و دخل و خرج آن را بعهده داشتند. کارشان بسیار دقیق و منضبط بود. هیچگاه با شرکا و مشتریان و فروشندگان اختلاف حسابی نداشتند. مادرم در مکتب خانه نزد خانم معلم قرائت قرآن را یاد گرفته بودند. قرآن و ادعیه و دیگر کتب را به خوبی می خوانند؛ اما نوشتن را آموزش ندیده بودند. سال سوم ابتدائی، سال فرا گیری جدول ضرب بود. پدر و مادرها بر خلاف این روزها، خیلی به امر تعلیم فرزندانشان نمی پرداختند. گاهی اصلا نمی دانستند که فرزندشان امسال در چه پایه ای درس می خواند. یکی از همکاران دانشگاهی نقل می کرد که من در سال چهارم دبیرستان در منطقه خودمان، شاگرد اول شده بودم. سریع با شتاب خودم را به خانه رساندم تا خبر این موفقیت بزرگ را به والدین برسانم. وارد خانه شدم و با شتاب و نفس نفس زنان در اتاق را باز کردم. پدر در صدر اتاق مشغول کشیدن قلیان بود. همین که وارد شدم با صدای بلند موفقیت را اعلام کردم. پدرم با عصبانیت و نارحتی تمام از نحوه ورود من به اتاق خشمگین شد و گفت: خوب حالا چیه مگه؟؟؟ امسال اصلا کلاس چندم بودی؟!!! https://eitaa.com/TDCcenter
📢📢 ادامۀ روایت میخ کتاب دریک بعد از ظهر زمستانی، خانم معلّم، مشق همه را دید و در زنگ سوم، پرسش جدول ضرب را شروع کرد. چند نفر را صدا زد. بعضی بلد بودند. بعضی اصلا خالی الذهن بودند. نوبت که به من رسید، چند سوال اول را به خوبی جواب دادم. فکر کنم ضرب عدد 8 بود. خانم روی صندلی و در پشت میز رو به قبله نشسته بود. کتاب ریاضی روی میز بود. من در کنار خانم رو به قبله ایستاده بودم و نگاهم به دانش آموزان کلاس بود و سوالات را جواب می دادم. در پاسخ سوالی، تعلل و کمی تأمل کردم. ناگهان ضربه ای روی سرم احساس کردم. اما آنچه به سرم اصابت کرده بود، به سرم منگنه شد. احساس درد شدید در سر داشتم. خانم از صندلی بلند شد و تلاش می کرد کتاب را از سرم جدا کند!!! آن زمانها، در آغاز هر سال تحصیلی، بعد از آن که مدرسه کتاب های نو را به ما تحویل می داد، نزد پینه دوز می بردیم و تعمیر کار کفش، میخ های ریز به کتاب می زد و بعد جلد پلاستیکی می کردیم. گاهی اندازۀ میخ ها بزرگتر از حجم و صفحات کتاب بود. در این صورت، کفاش سر میخ را از آن سوی کتاب برمی گرداند که آسیب نرساند. کتاب خانم، میخ بزرگ داشت. کتاب بسته را که به سرمن زد، میخ در سرم فرورفت. کتاب در سرم منگنه شد و من روی زمین بی حرکت میخکوب شدم. بالاخره ناسزایی گفت و پس از تلاش های فراوان زیاد کتاب از سرم جداشد و خون فوران کرد. چهره خانم معلّم برآشفته شده بود. ولوله ای در کلاس برپاشد. سر درد و سرگیجه گرفتم. دستم نیز خونی شد و گریه کردم. خانم فورا مبصر را صدا زد که بیا این دانش آموز را نزد آقای ناظم ببر. آقای ناظم در دفتر روی صندلی و پشت میزش نشسته بود و در حال نوشتن چیزی بود. از دور ما را که دید، از جای خود بلند شد. مبصر برای او اتفاق را توضیح داد. آقای هدایت از جعبه کمک های اولیه وسایلی برداشت و سر من را پانسمان کرد. در عین حال، پیوسته مرا ملامت می کرد که چرا درس نمی خوانی، دفعه آخرت باشد. سپس لیوانی آبی به من داد و من را پای حوض برد که دست و صورتم را بشویم و خودش مرا به کلاس برد و از خانم اجازه ورود مجدد من را به کلاس گرفت و پس از اذن آموزگار وارد کلاس شدم. تحصیلات دبستانی بطور عادی ادامه یافت، اما آن روز تاثیر عمیق روحی و روانی برای من داشت و فراگیری آینده مرا تحت تاثیر قرارداد و شوربختانه فرایند آموزش را با ترس ودلهره همراه کرد. افراط و تفریط هر دو در امر تعلیم وتربیت اثر نا مطلوبی دارد. برخی از علما ظاهرا" کتک زدن متعلم را با شرائطی مجازمی دانند. به نظر می رسد، اول معلم باید خودساخته باشد که ضربه او مانند تیغ جراحی طبیب باشد، دقیق به موقع، به اندازه و نه از روی خشم و عصبانیت و خنک شدن دل باشد. دوم این که ضربه نباید بدن متعلم را آسیب رساند؛ که اگر بدن دانش آموز سرخ یا سیاه یا زخمی شود، یا شکستگی ایجاد کند، باید دیه بدهد و چون این دو شرط غالباً رعایت نمی شود، بدرستی تنبیه بدنی در مدارس ممنوع شده است. با توجه به این تجربه است که در طول سی سال معلمی ام در دانشگاه اصفهان می کوشم تا با زبان و لحن و گفتارم، دانشجویان را تنبیه نکنم؛ آنها را نیازارم و رفتاری نکنم که روح و روانشان برای همیشه آسیب ببیند. ما گاهی با یک حرف، دانشجویان را زخمی می کنیم. گاهی ممکن است برای همیشه، شخصیت و هویت آنها را فروبپاشیم. میخ ها همواره از نوع آهن نیستند، گاهی با یک کلام، تیری فولادین در وجود و هستی آنها می کاریم. تیرهائی که آشکارا دیده نمی شوند، ولی ویرانگرند. https://eitaa.com/TDCcenter
متن کامل کتاب «تدریس خلاق» به زبان انگلیسی
لحن و زبان معلّم الهام بخش، به یاد استاد غلامحسین شکوهی، تصویر از عباس کیارستمی https://eitaa.com/TDCcenter
اولین تجربه معلمی بدون آمادگی (1402) از استاد محسن میوه چی، مجموعه روایت های آموزشی، مرکز توسعۀ صلاحیتهای حرفه ای تدریس https://eitaa.com/TDCcenter
آقای عباسی، مردی درشت هیکل و نسبتاً چاق با ته لهجه مازندرانی یکی از دبیران ریاضی¬ام در دوره دبیرستان بودکه تاثیر زیادی بر من گذاشت و با رفتارش، اصول اولیه لازم برای معلمی را به من آموخت. اگر زنده است، سلامت باشد و اگر مرحوم شده، روحش شاد. تا سال قبل از ما، نظام آموزشی دوره ابتدایی و متوسطه مشابه با نظام فعلی، شامل دو دوره 6 ساله ابتدایی و دبیرستان بود، ولی ما اولین دوره محصلین در نظام جدید (اصطلاح آنوقت) بودیم که دوران دبستان 5 ساله، دوران راهنمایی 3 ساله و دوران دبیرستان 4 ساله را گذراندیم. آقای عباسی در سال های اول و دوم دبیرستان دبیر هندسه ما بود و به دلیل سال ها تدریس هندسه و مشابهت مطالب درس هندسه با کتاب های نظام قبلی، این درس را خوب تدریس می¬کرد و در سطح شهر کوچک مان مشهور بود. در سال سوم دبیرستان برای رشته ریاضی فیزیک، درس ریاضی جدید شامل مطالبی بود که هیچکدام از دبیران ریاضی در سطح شهر، قبلاً درس نداده و یا اصلاً با آن آشنا نبودند. مدیر دبیرستان به ناچار علاوه بر درس هندسه، تدریس این درس را هم به آقای عباسی سپرد. در جلسات اول کلاس، به خوبی دیده می¬شد که دبیر، آشنایی و تسلط کافی با مطالب را ندارد و وقت کافی هم برای آن نگذاشته است. با چند نفر از دانش¬آموزان پیش مدیر دبیرستان رفتیم و خواستیم که دبیر دیگری را برای این درس تعیین کند، اما مدیر گفت که فرد بهتری نداریم و کسی حاضر به تدریس این کتاب نیست. فردای آنروز وقتی آقای عباسی سر کلاس آمد، اولین بار همزمان ناراحتی و تواضع را در یک معلم دیدم. رویش را به من کرد و گفت چرا به خود من نگفتید. قبول دارم که مثل شما اولین بار است که با این مطالب درسی روبرو می¬شوم، اما تمام تلاشم را می¬کنم و از شما هم می¬خواهم که بیشتر تلاش کنید و اگر اشکالی هم در گفته¬های من دیدید، بگویید تا تصحیح کنم. و انصافاً تا پایان آن سال تحصیلی هم واقعاً تلاش خود را کرد و تدریس¬اش در این درس به حد قابل قبولی رسید. یکبار دیگر هم در سال سوم و سر کلاس هندسه، هنر تواضع و پذیرش واقعیت را از او دیدم و درس گرفتم. در کتاب هندسه و پس از هر مطلب درسی، سوالی برای فکر کردن نوشته شده بود و عنوان آن ((چرا ؟))بود. یک روز آقای عباسی پس از بیان مطلب درسی همان سوال را از دانش¬آموزان پرسید و گفت کسی می¬داند چرا؟ بعد از چند ثانیه فکر کردن، دست بلند کردم و جواب دادم. پس از جواب من، آقای عباسی گچ را کناری گذاشت و با حالتی از روی خستگی گفت: من دیشب برای پیدا کردن جواب این سوال بیش از یک ساعت فکر کردم. فرق ذهن جوان با ذهن پیر همین است. نمی¬دانستم از این حرفش احساس توانایی و غرور کنم یا شرمندگی؟ در طول سال سوم دبیرستان، دلخوری آقای عباسی از من به خاطر مراجعه به مدیر برای درس ریاضیات جدید، کم¬کم برطرف و رابطه خوبی برقرار شد. سال بعد یک روز که درس فیزیک سال چهارم نظری داشتم، در شروع درس آقای عباسی وارد شد و به دبیر فیزیک گفت که برایش کار ضروری پیش آمده و باید برود، اما نمی¬خواهد کلاس ریاضیات جدید سال سوم را تعطیل کند. از دبیر فیزیک خواست که اجازه دهد من آن ساعت سر کلاس رفته و آنرا اداره کنم و برای بچه¬ها چند مسئله از مبحث ماتریسها حل شود. بدون تردید و یا نگرانی سر کلاس رفتم و شروع به حل مسئله کردم اما دیدم بچه¬ها می¬گویند که این مطالب را بلدند و خواستند که درس مبحث ماتریسها را ادامه دهم. این حرف شاید با انگیزه تعطیل کردن کلاس و یا با انگیزه به چالش کشیدن من بود، اما با توجه به آنکه فقط چند ماه قبل امتحان آن درس را داده بودم و حضور ذهن داشتم، پذیرفتم و بدون استفاده از کتاب، درس دادن را شروع کردم و آن کلاس بدون تپق زدن من تمام شد. اعتماد آقای عباسی به من ، اثر زیادی در بالا بردن اعتماد به نفس در من و انتخاب شغل معلمی داشت و حتی وقتی در حین تحصیل در دوره کارشناسی ارشد، اولین بار در دانشگاه به کلاس حل تمرین دوره کارشناسی رفتم، هیچ نگرانی از حضور در جمع دانشجویان نداشتم و از این بابت همیشه سپاسگزار آقای عباسی بوده¬ام. نکته دیگری که از رفتار آقای عباسی آموختم، پذیرش ضعف های احتمالی و تلاش برای برطرف کردن آن است. در طی این سال های تدریس، اگر دانشجو سوالی بپرسد که برای جواب درست و کامل به آن اطلاع کافی نداشته باشم، می¬گویم تا حالا با این مسئله برخورد نداشته¬ام، اما مطالعه و فکر می¬کنم و جلسه بعد جوابش را می¬دهم. نکته آموزشی دیگری که از رفتارهای آقای عباسی یاد گرفتم، روش تبدیل کردن یک منتقد به یک هوادار بود. https://eitaa.com/TDCcenter
فعاليتهای مراکز رشد حرفه اي در دانشگاههای مختلف جهان. برگرفته از گزارش پسا دکترای خانم بتول جمالی زواره و همکاران مرکز TDC آقایان دکتر احمدرضا نصر و دکتر محمّدرضا نیلی https://eitaa.com/TDCcenter
تجربۀ اولین جلسۀ حضور دانشجو در دانشگاه (1402) از استاد سیدمحسن طباطبائی منش، مجموعه روایت های آموزشی، مرکز توسعۀ صلاحیت های حرفه ای تدریس دانشگاه اصفهان https://eitaa.com/TDCcenter
یکی از مواردی که به عنوان تجربه تدریس می توانم بیان نمایم برنامه اولین برخوردم با دانشجویان ترم اول زمین شناسی است. در درس بلورشناسی و در سال های دورتر در درس زمین شناسی فیزیکی، وقتی می بینم دانشجویان نوورود، اولین مواجهه خود را با یک فرد متخصص تجربه می کنند، در جلسۀ نخست، ابتدا خودم را معرفی می نمایم و سپس از دانشجویان خواهش می کنم خودشان را معرفی کنند، بگویند اهل کدام شهرند و دلیل ورودشان به این رشته چیست. با معرفی هر دانشجو، من تمام موارد ارائه شده از سوی آنها را یادداشت می کنم. بعد از چند دقیقه احساس می کنم آن جو سنگین اولین جلسه، ملایم و تلطیف شده و کم کم به سمت یک دیالوگ پیش می رویم. از صحبت دانشجویان چنین دریافت می کنم که شاید 20 درصد آنها با شناخت و علاقه، رشتۀ زمین شناسی را انتخاب کرده اند و مابقی فقط در کنکور رشته ای را انتخاب و نهایتاً پذیرفته شده اند. در همین اولین برخورد، سعی می کنم به همه دانشجویان و مخصوصا آن اکثریتی که باری به هرجهت این رشته را انتخاب کرده اند، انگیزه و امید بدهم. ابتدا به طور کلی زمین شناسی را معرفی می کنم و به جهت اینکه بتوانم به دانشجوی سردرگم، مسیرهای کلی سفری را نشان دهم که در آغاز آن قرار گرفته است، انواع تخصص ها و گرایش هایی که یک زمین شناس می تواند وارد آن شود را بیان می کنم. بعد برای دانشجو توضیح می دهم که تو با استعداد و توانی که در خودت سراغ داری می توانی در شاخه های متنوع و جذابی در زمین شناسی مثل زمین شناسی اقتصادی، زمین شناسی نفت، زمین شناسی مهندسی، گوهرسنگ ها، پترولوژی، آب های زیرزمینی، آب های سطحی، چینه شناسی و فسیل شناسی، رسوب شناسی و سنگ رسوبی، ژیوشیمی، ژئوفیزیک،زمین شناسی پزشکی، زمین شناسی شهاب سنگ ها و اجرام آسمانی، زلزله و لرزه شناسی، زمین شناسی ساختمانی و سنجش از دور تحصیل نمایی. بعد از معرفی رشته، احساس می کنم جو کلاس کاملا عوض شده و سوالات متعددی از طرف دانشجویان که حاکی از حس کنجکاوی و علاقه مندی آنهاست، مطرح می گردد. بعد از این مرحله می کوشم به جهت عینیت بخشیدن به اینکه هرکس در هر کاری با انگیزه وارد شود و تلاش نماید، قطعاً موفق می گردد؛ نمونه هایی از دانش آموختگان زمین شناسی دانشگاه اصفهان را نام ببرم که در سالهای قبل در چنین جلسه ای حضور داشته و امروز از افراد موفق جامعه هستند. برای نمونه از فارغ التحصیلانی که امروز صاحب بزرگ ترین هولدینگ های معدنی کشور هستند، یا آنهایی که امروز عضو هیئت علمی در بهترین دانشگاههای ملی و بین المللی هستند، آنهایی که در پروژه های بزرگ سد، تونل و مترو از مدیران ارشد هستند، کسانی که وارد حوزه های نفتی ملی و بین المللی شده و مشغول کار هستند و یا افرادی که در گوهر سنگ ها فعال و کلکسیونر بین المللی بوده و اتباطات جهانی دارند. در ادامه و پس از بیان این موارد چند توصیه به دانشجویان می نمایم. توصیه اول: امروز پایه های زندگی و مسیر آینده خود را می سازید؛ لذا آنهایی که با علاقه وارد شده اند در جهت انگیزه بیشتر گام بردارند و آنهایی هم که با انگیزه خاصی وارد نشده اند، سعی کنند در جهت ایجاد انگیزه با توجه به وسعت میدان فعالیت در زمین شناسی اقدام نمایند. توصیه دوم: به دانشجویان توصیه می نمایم با توجه به اینکه به مدد تکنولوژی، مرزها برداشته و از واژه دهکده جهانی صحبت می شود، جهت استفاده هرچه بهتر از این فرصت باید از همین حالا خود را مجهز به دو ابزار اساسی برای بهره برداری هرچه مناسب تر از این فضا نمایند. این دو ابزار یکی تسلط به زبان انگلیسی و دیگری تسلط به امور کامپیوتری و کاربرد نرم افزار و استفاده از هوش مصنوعی است. توصیه سوم: برای اینکه دانشجو تصور درستی از چگونگی کار در آینده بدست آورد، مقیاسی به او در همین جلسه اول ارائه می نمایم که امیدوار به شغل و آینده خود گردد. به او می گویم که کشور ما بسیار پهناور بوده و ما جزو 10 کشور اول دنیا از نظر پتانسیل های معدنی و زمین شناسی می باشیم. در بسیاری از این 10 کشور اکتشافات زیرسطحی تا عمق متوسط 300 متر انجام شده ولی در کشور ما این اکتشافات در حد 30 سانتیمتر هست و لذا میدان وسیعی برای کار و کار آفرینی مهیا بوده و هرکس تواناتر باشد از این خوان گسترده بهره فراوانتری می تواند ببرد. https://eitaa.com/TDCcenter
برگزاری کارگاه های آموزشی سطوح سه گانه، ویژه اعضای هیأت علمی دانشگاه اصفهان، 16 و 17 بهمن ماه 1402 https://eitaa.com/TDCcenter
برنامۀ سطح یک کارگاه های آموزشی مرکز TDC زمستان 1402 https://eitaa.com/TDCcenter
برنامۀ سطح دو کارگاه های آموزشی مرکز TDC، زمستان 1402 https://eitaa.com/TDCcenter
برنامۀ سطح سه کارگاه های آموزشی مرکز TDC، زمستان 1402 https://eitaa.com/TDCcenter
📢📢 دوّمین گردهمائی راهبران حرفه ای دانشگاه اصفهان در سال 1402 دوّمین گردهمائی راهبران حرفه ای دانشگاه اصفهان در تاریخ 15/11/1402 برگزار می گردد. مرکز توسعۀ صلاحیت حرفه ای تدریس، در سال 1402، با گزینش راهبران حرفه ای از میان گروه های آموزشی (دو نفر در هر گروه) و تشکیل راهبران حرفه ای دانشکده ها، در صدد گسترش مربیگری به عنوان یکی از برنامه های اصلی توسعه صلاحیت های حرفه ای تدریس در میان همکاران دانشگاهی است. اهداف دوّمین گردهمائی راهبران حرفه ای که به صورت مشارکتی و گفتگو محور خواهد بود، شامل موارد زیر است: 📙 آشنائی با معنا و مفهوم راهبر حرفه ای در گروه های آموزشی 📙 آشنائی با اهداف و فلسفۀ راهبری حرفه ای در گروه های آموزشی 📙 شناسایی ویژگی های راهبران حرفه ای 📙 کسب مهارت در فرایند راهبری حرفه ای در گروه های آموزشی 📙 شناسائی وظایف راهبران حرفه ای در گروه های آموزشی از طریق گفتگو در گروه های کانونی https://eitaa.com/TDCcenter
خودکاوی، خودانتقادی و دیالوگ با خود https://eitaa.com/TDCcenter