💠 #زندان_الرشید(خاطرات سردار گرجی زاده)
✍به قلم، دکتر مهدی بهداروند
🍁قسمت: 53
بار چهارم بود که مثل یک کیسه بوکس مقابل عراقی ها قرار می گرفتم و تنبیه میشدم. تا چهره به چهره افسر عراقی بلندقد و خشن شدم کریم به سرعت به او نزدیک شد و چند ثانیه در گوشش نجوا کرد. رنگ چهره افسر قدری عوض شد؛ گویی به او فحش ناموسی داده اند. يقين داشتم او دارد تلافی روز قبل را در می آورد و میگوید که من پاسدارم. در دلم گفتم: «من که آب از سرم گذشته، حالا چه یک نی چه صد نی!»
افسر عراقی، که چشمانی سبزرنگ داشت و خوش تیپ بود، در حالی که فانسقه اش را محکم بسته و مرتب بود، به طرف من آمد و با زبان فارسی، که لهجه هم داشت، گفت: «سلام. حالت چطور است؟».
- علیک السلام. ممنون. خوبم.
سعی داشت با محبت مرا جذب کند. بی آنکه عصبانی شود یا فحش بدهد، با ادب گفت: «اسم شما چیست؟»
- فریدون علی کرم زاده هستم.
- پاسداری؟
- نه، بسیجیام.
- دروغ نگو. تو پاسداری. راستش را بگو. - نه، من بسیجی ام. چرا باید دروغ بگویم.
تا این حرف را زدم، با اشاره او، عراقی روی سرم ریختند و تا توانستند کتکم زدند. طبق معمول هيچ داد و فریادی راه نینداختم و همین عراقی ها را جری تر میکرد. نمی دانم چرا این اشتباه را بارها تکرار کردم!
نکته جالب این بود که با چوب و شلاق نمی زدند. کابل مخصوصی داشتند که سر سیم های مسی آن بیرون زده بود و هر ضربه ای که با آن به کمرم می زدند سیم های مسی بیرون زده خراش های عمیقی روی بدنم به وجود می آورد و بلافاصله خون بیرون می زد. با آن کابل شدت درد را حس می کردم. اولین بار بود که آن طور شکنجه ام می کردند.
عراقی ها تا نفس داشتند با آن کابل جدید مرا کتک زدند؛ طوری که خودشان هم خسته شدند. بعد از اینکه قدری استراحت کردند چهار دست و پایم را گرفتند و پرت کردند توی طویله و رفتند.
هر کس که کتک می خورد و به طویله پرت میشد بچه ها، برای دلداری، دورش جمع می شدند و بدنش را ماساژ میدادند.
نفسم بند آمده بود. به هر قسمت از بدنم دست میزدند دادم در می آمد. این بار ضربه بدی خورده بودم. بچه ها وقتی زخمهای کمرم را دیدند وحشت کردند و رنگشان مثل گچ سفید شد. اولین کسی بودم که با کابل مسی کتک میخوردم. خیلی ها، که هنوز نوبتشان نشده بود، با دیدن من رنگشان پرید.
نگاهی به چهره ترسیده آنها کردم و در حالی که نای حرف زدن نداشتم گفتم: «بچه ها، اصلا نترسید. هیچ خبری نیست. هیچ غلطی نمی توانند بکنند.» وقتی حرف میزدم چند نفری که نزدیک من بودند گریه میکردند؛ ولی نه گریه ترس، گریه ای که نشان از ریختن ترسشان داشت. على غواص گفت: «بله، همین است. آخرش همین است. هیچ ترسی ندارد.» برای اینکه روحیه بچه ها را بالا ببرم، به آنها تشر زدم و گفتم: «گریه معنا ندارد. شما مرد جنگید. جنگ چیزی غیر از این نیست. انتظار داشتید عراقی ها بهتر از این با ما رفتار کنند؟ هیچکس حق گریه ندارد. شما آدم های قوی ای هستید. نباید نقطه ضعف نشان بدهیم. ما پیروزیم و شکی نداریم.»
نیم ساعت بعد، دوباره دو سرباز عراقی آمدند و تعدادی از بچه ها را بردند و بعد از کتک زدن، آنها را برگرداندند. آنها می گفتند که سؤالاتشان همان سؤالات باقی بچه ها بوده؛ اسم؟ شغل؟ یگان؟ کی را میشناسی که پاسدار باشد؟
خوشحال بودم که عراقی ها یک ذره هم اطلاعات به دست نیاورده بودند. آنها نتوانستند از بچه ها اطلاعات مهمی به دست بیاورند. این موضوع عصبی شان کرده بود. عراقی ها روی یک سؤال حساس بودند و در همه بازجویی هایشان هم روی آن تأکید داشتند؛ اینکه بین ما چه کسی پاسدار است. قصد داشتند با ارعاب، وحشت، شکنجه، و تهدید پاسدارها را شناسایی کنند. ولی موفق نمی شدند.
ظاهرا تنبیه و شکنجه تعطیل شده بود. چون دیگر سراغ ما نیامدند. طویله در آرامش بود. بچه ها، من و دو پیرمرد و على غواص و چند نفر دیگر را ماساژ میدادند تا قدری از دردهایمان کم شود. در عرض یکی دو روز بچه ها آنقدر با هم صمیمی شده بودند که باورکردنی نبود. کار خدا بود که در غربت صمیمیت را در دلمان گذاشته بود.
👈ادامه دارد...
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🖤🖤🖤
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💚دعای ایمان💚
💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞
🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ
🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ
🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ
🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ
🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ
یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹
💚دعای چهارحمد💚
💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس
🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ.
🌹دعای برکت روز:
(الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ،
اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ.
اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ،
رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع
ِ خَلقِک)َ
🌹🌹🌹
❣ #سلام_امام_زمانم❣
عشق آن دارم که تا آید #نفس
از #جمال دلبرم گویم فقط
حق پرستم، مقتدایم #مهدی است
تا ابد از #سرورم گویم فقط
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🖤🖤🖤
✨✨✨✨✨✨✨✨
🔆 #استادبزرگ_اخلاق آقای میرزا اسماعیل #دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 #دستورالعمل را ذکر میکند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:👇
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.🍃
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.🍃
5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.🍃
7.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.🍃
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.🍃
11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.🍃
13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."🍃
15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
🌹🌹🌹
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨✨✨✨✨✨✨
♨️ *تصاویر دیدهنشده از اشکهای حاج قاسم در داخل ضریح امام رضا(ع)
✨✨✨✨✨✨✨✨