📚#یازده(مروری بر خاطرات احمد چلداوی)
✍ به قلم: احمد چلداوی
🔸قسمت: 113
🔹 فرار از اردوگاه
یک کارگر مصری را آوردند که نگهبان همان نخلستانی بود که ما داخلش دستگیر شده بودیم. او متهم بود که به ما پناه داده و ما را مخفی کرده است. قایم شدن در یک گودال نیاز به کمک یک نفر دیگر در روی زمین داشت، اما ما این کار را بدون کمک کسی انجام داده بودیم. آنها نگهبان مصری را کتک می زدند و بازجویی میکردند. این بنده خدا از ترس خودش را خیس کرد. حالا دیگر هر از چند گاهی چشمانم را باز میکردم و زیر کتک آهی میکشیدم. از من پرسیدند: «این مصری با شما همکاری کرده؟» من گفتم: نه! اونو نمی شناسم. از هاشم هم همین سؤال را کردند. هاشم شجاعانه به عراقی ها گفت: فرار کردن از دست شما مردونگی زیادی میخواد پس من مردونه هم میگم؛ این بدبخت هیچ خبری از ما نداشت. هاشم در همین فاصله اجازه گرفت که به دست شویی برود. او از همان جا هم میخواست فرار کند که متأسفانه باز هم موفق نشد و برگشت.
مدتی که گذشت بعثی ها که خودشان را در بی رحمی خوب شناخته بودند، یقین شان شده بود من در حال مرگ هستم. البته شاید هم بودم خودم نمی دانستم. به همین خاطر یک آمبولانس آوردند تا من را به بیمارستان منتقل کند، البته با تعدادی نگهبان و تحت مراقبتهای امنیتی.
هنوز چیزی از شهر بلدروز دور نشده بودیم که آمبولانس وارد یک جاده خاکی شد و بعد از چند دقیقه به یک بیمارستان صحرایی رسیدیم، نگهبان ها با خشونت برانکارد را بلند کردند و از این که مجبور بودند به من سواری مجانی بدهند خیلی زورشان آمده بود. مدام فحش و ناسزا میدادند. زور هم داشت چون طبق قانون ارتش عراق آنها به خاطر فرار ما تنبیه شده بودند. پزشکیار نهیبشان زد: «این چه رفتاریه با یه اسیر مجروح میکنید؟ مگه نمیبینید حالش خرابه؟» سپس علائم حیاتی ام را بررسی کرد و بلافاصله یک سرم قندی نمکی به من وصل کرد. از رفتارش فهمیدم آن قدرها هم که خودم فکر میکنم حالم خوب نیست. مدتی گذشت تا کمی سرحال آمدم. شاید حوالی بعد از ظهر بود که من را به سمت ردهه السجن بیمارستان بعقوبه همان جایی که از آن فرار کرده بودیم برگرداندند. داخل آمبولانس نماز ظهر و عصر را خوابیده خواندم.
به بیمارستان بعقوبه رسیدیم. آمبولانس ایستاد و دو نفر سرباز با تمام وجود به استقبالم آمدند. جفت دستانم را با دستبند به تخت بستند. یکی از آنها نجم، همان نگهبان شب قبل ردهه بود. او را به شدت تنبیه کرده بودند و تنبیهات سخت تر و دادگاه نظامی هم در انتظارش بود. نجم هم حسابی از خجالت ما در آمد. او با تمام وجود با مشت، کابل و هر چه دستش می آمد به جانم افتاد، سعی می کردم کمتر عکس العمل نشان دهم تا بلکه منصرف شود و کمتر بزند. اما نجم بی رحم به شدت عصبانی بود. یک نگهبان دیگر هم به کمکش آمد. او شب قبل نگهبان نبود اما قبلاً با ما خوش رفتاری کرده بود، از این رفتارش خیلی پشیمان شده بود و میخواست تلافی کند. شدت شکنجه های این دومی خیلی بیشتر بود و انصافاً به قصد کشت میزد. روی تخت دراز به دراز افتاده بودم و امکان هیچ گونه عکس العملی نداشتم. در شکنجه های قبلی می توانستم دستانم را سپر سر و صورت کنم اما حالا دستانم را محکم به تخت بسته بودند و فقط میتوانستم سرم را به چپ و راست بچرخانم.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
📚#یازده(مروری بر خاطرات احمد چلداوی)
✍ به قلم: احمد چلداوی
🔸قسمت: 114
🔹 فرار از اردوگاه
شکنجه شدن با دستان بسته بدترین نوع شکنجه بود. نیمه هوش شده بودم و نای تکان خوردن نداشتم. یک اسپری مخصوص آورد و داخل بینی ام اسپری کرد تا به هوش بیایم. داشتم خفه میشدم. فقط میتوانستم صورتم را برگردانم. از طرف دیگر آمد و مجدداً اسپری را در بینی ام فشرد و این کار را چندین بار تکرار کرد. احساس کردم تصمیم دارد که من را بکشد. باید کاری میکردم. با تمام وجود و با صدایی که در تمام طول عمرم آن صدا از گلویم خارج نشده بود، فریاد کشیدم و شروع کردم به داد و بیداد کردن. میخواستم تمام سربازان و افسران خارج از ردهه صدایم را بشنوند بلکه من را از دست این دو سرباز وحشی نجات دهند. صدای من آن قدر وحشتناک بود که هر دو نفرشان جا خوردند و کنار کشیدند. فعلاً از شرشان خلاص شده بودم اما میدانستم باز هم برخواهند گشت و این بار باید یک حیله جدید را برای خلاصی از دست آنها طراحی می کردم.
شب شده بود و هیکل به زنجیر کشیده من روی تخت افتاده بود. باید نماز می خواندم. نمازی درازکش و بدون وضو. این نماز در شرایطی سخت تر از نماز شب اول اسارت ادا شد. آن شب حداقل دستانم باز بود و می توانستم برای گفتن تكبيرة الاحرام آنها را بالا بیاورم.
اسرای مجروح ردهه السجن که دیشب با هزار سلام و صلوات خوابانده بودیم شان هنوز آنجا بودند. ترس از سر و رویشان میبارید. ترسشان از این بود که متهم به همکاری با ما شوند. بر خلاف تصور ما عراقیها با این بچه ها اصلاً کاری نداشتند یا حداقل تمام مدتی که من آنجا بودم هیچ فشاری بر آنان نبود. سعی کردم چشم تو چشم آنها نشوم. از آنها خجالت میکشیدم چون احتمال میدادم به اتهام همکاری با ما شکنجه شوند. نگهبانها رفتند و بعد از مدتی آمدند و منتقلم کردند به بخش. در عکس برداری از برخی قسمتهای بدنم عکس گرفتند. فردای همان شب ما را به ملحق در اردوگاه ۱۸ منتقل کردند و آنجا هم بساط شکنجه به راه بود. خصوصاً غباش و یوسف که معروف بودند به عدنان اردوگاه ۱۸. هاشم و مسعود را هم آوردند. در کنار هم بندیها شکنجه ها قابل تحمل تر بود. دیگر فیلم بازی کردن هم فایده ای نداشت. فقط سعی میکردیم نقاط حساس بدنمان را مواظبت کنیم تا حداقل زیر شکنجه ها زنده بمانیم. پس از شکنجه فراوان، مانده بودند با ما چه کار کنند و ما را کجا ببرند. نمیخواستند با بقیه بچه ها یکجا باشیم و از طرفی هم اردوگاه برای فراریهایی همچون ما امن نبود.
به همین خاطر ابتدا ما را به قلعه بردند؛ و همان جایی که قبلاً بودیم یک اتاق برای مان خالی کردند. داخل اتاق هیچ زیرانداز یا رواندازی نداشتیم، دستان و چشمان مان هم بسته بود. برای گرم کردن خودمان تعداد زیادی بشین پاشو انجام دادیم. گاهی از فرط خستگی به دیوار تکیه میدادیم ولی از شدت سرما از دیوار فاصله می گرفتیم. کف سلول زیرانداز نداشت و مجبور بودیم پشت به پشت هم تکیه کنیم و مقداری بخوابیم اما گاهی کمرمان میلغزید و میافتادیم. شب فراموش نشدنی و سختی بود. تا صبح فقط لرزیدیم و ذکر گفتیم. میخواستیم با بچه های اتاقهای کناری مان ارتباط بگیریم اما میترسیدیم برای بچه ها دردسر شود. فردای آن روز عراقیها نگران ارتباط ما با سایر اسرا شدند. چون به بچه ها گفته بودند که ما را کشته اند. آنها بالأخره ما را به اتاق دیگری که کنار اتاقهای نگهبانها بود منتقل کردند. چشمانمان را بستند و رفتند. لحظه رفتن شان برایمان شیرین ترین لحظه بود اگر چه میدانستیم صبح روز بعد باز هم بساط شکنجه مهیاست. اما خوشحال بودیم که چند ساعت را بدون دیدن چهره نحس بعثی ها سرخواهیم کرد.
با توجه به مفقود بودنمان و مجوز کشتن پنج درصدی که یوسف ارمنی می گفت، کشتن یا ناقص العضو کردن ما برایشان مسئولیتی نداشت. بعد از رفتن عراقی ها هاشم که به خاطر شکستگی دست نتوانسته بودند دستش را محکم ببندند، دستهایمان را باز کرد.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#سیره_شهدا🕊☘
خانه که بود مدام به من کمک می کرد. مهدی مثل پروانه دور من و پدرش می چرخید. خیلی به ما احترام می گذاشت.
پدر بزرگش بیش از صد سال عمر کرده بود. وقتی می رفتیم شهرستان، من نمی توانستم خیلی به این پیر مرد برسم. اما مهدی به جای من به او کمک می کرد. غذا برایش لقمه می کرد و در دهانش می گذاشت .......
✨مهدی مصداق واقعی حدیث نبوی «خَیرُکُم خَیرُ لِاَهلِه » بود
بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد.
شهید مدافع حرم
#مهدی_عزیزی🕊💐
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید مدافع حرم مهدی عزیزی 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
@Tobeh_Channel
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
⚡️هرگاه که در نمازمان عجله کردیم و خواستیم آن را زودتر به پایان برسانیم
❕ بیاد بیاوریم .........
🔘 همه ی آنچه که می خواهیم بعد از نماز به آنها برسیم و همه ی آنچه که می ترسیم از دست بدهیم
✅ بدست همان ذات مقدسی است که در مقابلش ایستاده ایم!!!
#نماز_اول_وقت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💚حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:💚
🔆 هركس چهل صبح(پیوسته) (دعای) عهد را بخواند:
1️⃣از یاوران قائم ما باشد
2️⃣و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد او را از قبر بیرون آورند
3️⃣و در خدمت آن حضرت باشد
4️⃣و حق تعالی به هركلمه از حسنه او را كرامت فرماید
5️⃣ و هزار گناه از او محو كند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد را بخوانی،مقدراتت عوض میشود...🍃
هدایت شده از کانال توبه
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌸 #چله_زیارت_عاشورا روز دهم:
❤️هدیه به روح شهید مدافع حرم،شهید محسن حججی
📕به نیت سلامتی و ظهور آقا امام زمان،عاقبت بخیری و سلامتی و حل گرفتاری همه مسلمین جهان و شفای بیماران و برآورده شدن حوائج شخصی خودتون...
التماس دعا
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود ملی جمهوری اسلامی ایران🇮🇷
🇮🇷🇮🇷قرارعاشقی هرصبح 🇮🇷🇮🇷
سوگندنامه پرچم ایران🇮🇷🇮🇷
من *به این پرچم مقدس* که مزین به نام الله* ومظهراستقلال میهن اسلامی من است*سوگندیاد می کنم*که به اندازه توانائیم*نسبت به آموختن تعالیم انسان سازاسلام وقرآن*وبه کاربستن دستورات آنکوشاباشم.*
همیشه*رسالت خون شهدای عزیزرا*بردوشم احساس نموده*ودرتحقق اهداف متعالی انقلاب اسلامی*بانارخون خویش تلاش نمایم.*🌹
بااطاعت ازفرامین قرآن کریم*تحت امرولایت فقیه*مبشراسلام عزیزوآزادی وبرادری*درجهان باشم🌹
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر🤲
اللهم صل علی محمدوآل محمدو عجل فرجهم 🌹
@Tobeh_Channel
🔶سلام برتو ای بهار خلایق وخرمی روزگار
🔶«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🔶سهم شما به نیت تعجیل در فرج امام زمان(عج) ۱۰صلوات
🍃🌹🌿سلام،
صبحتون مهدوی🍃🌹🌿
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🍃🌷
﷽
سلاااام
صبحتون بهشتی
"وَقَلبڪفےقَلبےیاشهید..." :)
قشنگہها نہ؟😇
قلبیہشهیدتوقلبتباشہ...
باهاشیکےشے
باهاشرفیقشے
اونقدررفیقواونقدرعاشق
واونقدرشبیہ...
کہتهشمثلخودششهیدشی :)❤️
صبح و عاقبتمون شهدایی 🕊🌷
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رضا جانم رضا🌱 رضاجانم رضا🌱
🌱🌱🌱🌱🌱
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 ساعت ۸ به وقت امام هشتم 💚
💚صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم
💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران
💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان
💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی
💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی
💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو
💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب
💚♻️میکنی آقا قدمها را حساب
💚♻️باتوعاشقترشدن عشقِ منست
💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
*قرار شبانه با مولای غریبمان💚*
*بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...*
*دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...*
*💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠*
*🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸*
*⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜*
*ترجمه:*
*خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.*
*💠دعــای ســـلامتی*
*امــام زمــــان(عج)💠*
*⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜*
*⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️*
@Tobeh_Channel
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
@tahlilgar_siasi ،.. ..mp3
3.84M
عقب نشینی ممنوع آقای رائفی پور
کانال محمد ندیمی در ایتا
🆔 @tahlilgar_siasi
❌شبهه👇🏻
برای نخستین بار تصاویری از توافقنامه حق آبه میان دو کشور در سال 1351 منتشر شده است
هر جایی کممیارن و در باتلاق گیر میکنن ، یک برگ و یک سند و یک تفاهم نامه از دوران #پهلوی به داد مردم ایران میرسه...
✅پاسخ شبهه👇🏻
سهم ایران از آب هیرمند در طول حکومت دو شاه پهلوی کم و کمتر شد. سهم ایران تا قبل از روی کار آمدن پهلویها بیش از ۵۰ درصد بود. با روی کار آمدن رضا پهلوی و شروع به کار حکومت پهلوی، تصور میشد او به دلیل ادعاهای میهنپرستانه و ارتشی که فخرش را میفروخت، مناقشات مرزی را بتواند به نفع ایران حل کند، اما در واقع، همه ادعاهای ناسیونالیستی پهلویها فقط شعار بود و بارها و بارها مقابل بیگانگان، از منافع ملی ایرانیان گذشتند.
دولت رضا پهلوی طی قراردادی با دولت وقت افغانستان، آب هیرمند را به صورت ۵۰ – ۵۰ با این کشور سهیم شد؛ قراردادی که در سال ۱۳۱۷ به امضای سیدباقر کاظمی و علیمحمدخان، وزرای خارجه ایران و افغانستان رسید. این در حالی بود که تا پیش از آن، سهم حقابه ایران از رود هیرمند، بیش از ۵۰ درصد بود و البته افغانها به این مسئله اعتراض داشتند و حتی در مورد همین قرارداد هم مجلس افغانستان زیر بار تصویب آن نمیرفت و خواستار سهم بیش از ۵۰ درصد از آب هیرمند بود!
در نهایت این قرارداد تصویب و سرآغاز محدود شدن سهم ایران از آب هیرمند شد.
در سال ۱۳۵۱ قدم دیگری از سوی پهلوی برای حراج کردن سهم ایران از هیرمند برداشته شد. در آن سال، امیرعباس هویدا با دستور محمدرضا پهلوی، پای قراردادی را امضا کرد که سهم آب ایران از هیرمند را از ۵۰ درصد به ۱۴ درصد تنزل میداد. دلیل محمدرضا پهلوی برای چنین اقدامی، توهم دور کردن افغانستان از شوروی با دادن چنین امتیازی بود.
این قرارداد چنانکه اسدالله علم در خاطراتش نوشته، موجب گلایه و انتقاد علم به محمدرضا پهلوی میشود، گرچه در نهایت پهلوی کار خودش را میکند، و البته چنانکه قابل پیشبینی بود، نتیجهای را هم که میخواهد، نمیگیرد و این قرارداد نمیتواند روابط افغانستان با شوروی را تحت تأثیر قرار دهد.
اسدالله علم درباره این قرارداد و تبعات آن، در جلد ششم خاطراتش مینویسد: «این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفا از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند... تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ. هزار بار به نعیمخان درود فرستادم و به دولت لعنت. مرتیکه مثل شیر آمد و تهدید کرد که اگر میخواهید کمک به ما را در گرو آب هیرمند نگاه دارید، ما نمیخواهیم و این بدبختها آنقدر از چپگرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند و بالاخره دیشب [ضربه]آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند... به حدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم... مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریدهاند و پیش چشم من جلوی سگ انداختهاند.»
🔸https://khabaronline.ir/xk3y2
-----------------------
☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در #فضای_مجازی 👇🏻
🆔https://eitaa.com/joinchat/5701648C9536f328f0
📱پیام رسان روبیکا👇🏻
🆔https://rubika.ir/porseshgar
📱پیام رسان سروش👇🏻
🆔https://splus.ir/poorseshgar
📱 پیام رسان بله👇🏻
🆔https://ble.ir/porseshgar
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
✅طرح های بزرگ کشاورزی محمد رضا پهلوی در حال اجرا است
🔹افزایش کشت خشخاش به خوبی در حال انجام گرفتن است
📑روزنامه اطلاعات، ۶ خرداد ۱۳۵۱
⚠️بله دیگه
یعنی اگر الان شاه مونده بود قطعا رتبه نخست تولید تریاک جهان رو از افغانستان گرفته بودیم و در حال پیشرفت به سمت کشت ماری جوانا بودیم.
گروه پژوهشی آرتا
https://eitaa.com/joinchat/2525560832C7caee8d264
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتار اینستاگرام و توئیتر با کاربراش مثل این ویدئو هست یعنی با هر شیوه ای به مسیر و هدفی که خودشون بخوان هدایت میکنند
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🇮🇷 جنگ شناختی | سواد رسانهای 👇
@aledavood 👈 عضو شوید
❇️ به بهانه سفر پادشاه عمان به ایران
(( افزایش دو برابری حجم تبادل تجاری بین دو کشور ایران و عمان ))
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
🔹نکته و نظر
آنقدر که هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی برای غرب، فرش قرمز پهن کردند تا مثلا ایران را به قله توسعه برسانند ولی نه تنها فایده و آورده ای برای ایران نداشت، بلکه موجب افزایش فشارها و تحریمهای بیشتر و بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران شد.
ای کاش بجای این ایده های ذلیلانه برای حل مشکلات اقتصادی، به سمت شرق و کشورهای اسلامی و همسایه می رفتیم تا شاهد توسعه و پیشرفت بیشتری می بودیم.
و این ایده جدید توسط دولت جهادی دکتر رئیسی در حال عملی شدن است.
✍ محمدعلی برزگر