🍃 از استاد آیت الله تحریری پرسیدند :
در مواقعی که کارمان گره خورده چه کنیم ؟ فرمودند :
🔸 در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در #اعتقادات و #اعمال ، ایرادی داریم یا نه .
🔸 مساله مهم دیگر ، #پدر و #مادر هستند . آیا از ما راضی هستند یا نه .
🔸 خواندن #آیت_الکرسی برای رفع مشکلات خیلی موثر است.
🔸 #اذان گفتن در منزل ، بطوری که در فضای اتاقها شنیده شود ؛ موثر است.
🔸 #تلاوت_قرآن در منزل ، خیلی مهم است.
🌺🌺🌺
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 آثار فوق العاده آیت الکرسی
بعد از نماز ها 💠
🌹 رسول الله صلی : هر كس این آیه را بعد از #نماز بخواند هفت آسمان شكافته گردد و به هم نيايد تا خداوند متعال به سوی خواننده #آيت_الكرسي نظر رحمت کند و
#فرشته ای را بر انگيزد كه از آن زمان تا فردای آن كارهای خوبش را بنويسد و كارهاي بدش را محو كند. 🕊
🌹 نبی اعظم الهی : يا علي، بر تو باد به خواندن آيه الكرسي بعد از هر نماز واجب -
زيرا به غير از #پيغمبر و #صديق و #شهيد كسي به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی كند و هر كس بعد از هر نماز آيه الكرسي را بخواند به جز خداوند متعال كسی او را قبض روح نمي كند و مانند كسی باشد كه همراه پيامبران خدا #جهاد كرده تا شهيد شده است. 🕊
🔷 از امام باقر علیه السلام نقل شده ؛
" هر كس آيه الكرسي را بعد از هر نماز بخواند از #فقر و بيچارگی در امان شود و #رزق او وسعت يابد و #خداوند به او از فضل خودش مال زيادی بخشد. "
📚 مصابيح الدجى _ لئالی الاخبار ، جلد ۱
🌹🌹🌹
🌺🌻👈سوره #واقعه و مداومت بر آن باعث نورانی شدن انسان در قبر میشود و مهشور شدن با حضرت علی ( ع)
هرشهری کوهی دارد کوه قرآن بقره است .
🍀مداومت بر سوره #کوثر کمک به شفاعت انسان از بانوی عالم حضرت فاطمه میشود.
🍀قدرتمند ترین #موکل ها در سوره #شمس است
🍀سوره #حشر بر تمام مریضی ها درمان است
🍀سوره #فتح باب الفتوحات تمام مشکلات است .
🍀تمام سحر و باطل کردنش در سوره #بقره و #طه است .
🍀اسم اعظم های خداوند در سوره #آل_عمران است.
🍀#آیت_الکرسی اعجازی دارد که اگر کسی بداند اورا هیچ گاه ترک نمی کند .
💥زبان بند در سوره #الم_نشرح و #نساء است .
💥هر زنی در هشت ماهگی سوره #یوسف را بخواند بر سیب و فوت کند بر او و بخورد فرزند او دارای جمال زیبایی میشود.
💥هرانسانی قلبی دارد قلب قرآن #یس است .
💥سوره #فاطر فتح کننده #مشکلات است .
💥مداومت بر سوره #قارعه و #زلزال انسان را از مرگ بد نجات میدهد.
💥سوره #توحید ایمان انسان را قوی می کند .
💥مداومت بر سوره #والعصر دیدار امام زمان را مهیا می کند .
💥هرکس به #سحر و #جادو اعتقاد ندارد به سوره بقره آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره بقره را بخوند .
🌹کل قرآن در سوره بقره خلاصه میشود.
🌹کل #بقره در #حمد خلاصه میشود
🌹کل حمد در بسم الله الرحمن الرحیم در ب بسم الله و ب در نقطه آن خلاصه میشود که آن نقطه حال صورت امام عصر است
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشکهایم به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم #صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»
💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
💠 از صدایم تنهایی میبارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا #ایرانیه!» و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.
💠 اگر پای #تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریستهای #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.
💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بیپاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
💠 این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمیرفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»
💠 و حکایت به همینجا ختم نمیشد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعههای اطراف دمشق رو آتیش میزنن تا مجبور شن فرار کنن!»
سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمیذارم کسی بفهمه من شیعهام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو میشناسید؟»
💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. میدانستم از فرماندهان #سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفسنفس افتادم :«بقیه ایرانیها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃