eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
239 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
🌠🌠🌠 " " 💠 توی تاکسی نشسته اَم ...؛ 🚕 راننده از دزدی ها میگوید و رانت خواری ها و امثالهم... ✔️ پیاده که میشوم سعی میکند پانصد تومان بیشتر کرایه بردارد... ! 🙄 ✔️ قصاب محل از مافیای گوشت 🐑میگوید و اوضاع خراب کشور و اینکه معلوم نیست عاقبتمان چه میشود... 🖌حواسم که لحظه ای پرت میشود، دویست سیصد گرم چربی، قاطیِ گوشت در چرخ گوشت میریزد...! 🤔 ✔️ دوست قدیمی ام کارمند است؛ در تلگرام پُست های فساد مسئولین را از این گروه به آن گروه میگذارد👏 میگوید: روزی دو سه ساعت در اداره ـ در زمانی که باید کار مردم را انجام بدهد ـ سرش توی گوشی و تلگرام است...! 🙄 ✔️ کابینت ساز از کارِ دوستم زده است و پول را گرفته و فلنگ را بسته...! 🗂 ✔️ بقال محل اجناس تاریخ مصرف گذشته را جلوی دست میچیند، به هوای اینکه نبینی و بخری...! 🙄 ✔️ میوه های خوبِ میوه فروش سوا شده و دو برابر قیمت فروخته می شود...! 🍊🍋🍎 ✔️ مرغ فروش، مرغهای🐤 مانده را در پیاز می خواباند و به عنوان جوجه کباب میدهد دست مردم...! 🙄 ✔️ معلمِ مدرسهٔ یکی از بچه های فامیل عملاً کارش را محول کرده به والدین و یک روز در میان می آید مدرسه...! 🙄 ✔️ پزشک، از خانوادهٔ بیمار تصادفی، در حال مرگ، ۳میلیون پول نقد میخواهد تا برود داخل اتاق عمل...! 💉💊🙄 ✔️ در بانک، شش باجه وجود دارد اما کلاً یک نفر کار مردم را راه می اندازد...! 💰 ✔️ استاد دانشگاه، کتاب انگلیسی را ۱۰صفحه ۱۰صفحه به عنوان پروژه به دانشجویانش میدهد ترجمه کنند و آخرش به نام خودش چاپش می کند! 📝📕📚 و ... 💠 میگویند : 🌺 " یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگران... 💠 خیلی وقت است خودمان هم به خودمان رَحم نمیکنیم... 😔☹️ 👤 صاحب مغازه با حیله و فریب و دروغ، پول شاگردش را نمیدهد یا با تاخیر میدهد ... ☹️ ⚖ سطح تخلف بعضیها از ۳۰۰ گرم چربی و پانصد تومان اضافه کرایه، رسیده به میزانی که میدانیم...☹️😱🙈 ✔️ خودمان را اصلاح کنیم 👌 💠 " درستکار باشیم ...! " 💠 @TOOTIYAYCHASHM ولایت، توتیـای چشـم🌠🌠
❤️💚💖💙💜 💎 👌 ✅ جالبه حتما بدونید 😇 💠 «قارون» هرگز نمی دانست که ... روزی، کارت عابر بانکی در جیب ما هست که ما را از کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند از حملش عاجز بودند مستغنی می کند... 💠 «خسرو» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است... 💠 «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند، کولرها و اسپلیتهای درون اتاقهایمان را ندید... 💠 «هرقل» پادشاه روم که مردم حسرت آب خوردن وی در کوزه ی سفالین را میخوردند ، هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید ... 💠 «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند، هیچگاه در حمامی که ما به راحتی درجه حرارت آبش را تنظیم می کنیم حمام نکرد ... 🔰 به گونه ای زندگی می‌کنیم که پادشاهان پیش از ما هم نمی زیستند اما باز شانس خود را لعنت میکنیم! ... 🙄 🔰 و هر چه دارائیمان زیادتر می شود تنگدست تر می شویم... 💠 خدایا قدرت شکرگوئی در حرف و عمل را به ما عنایت فرما... 🙏 💠 " آمین ؛ یا غایة الآمال العارفین " 💠 @TOOTIYAYCHASHM ولایت توتیـای چشـم ❤️💚💖💙💜
🔰🔰🔰 حکایتِ روزگارِ دلار و کلید !💰🔑🗝🔑 شاه به وزیر دستور داد که تمام شترهای کشور را به قیمت ده سکه طلا بخرند‌. 🐄🐪🐫 وزیر تعجب کرد و گفت: اعلیحضرت حتماً بهتر می دانند که اوضاع خزانه اصلاً خوب نیست و ما هم به شتر نیاز نداریم.🙈 شاه گفت فقط به حرفم گوش کن و مو به مو اجرا کن. وزیر تمام شترها را به این قیمت خرید. شاه گفت حالا اعلام کن که هر شتر را بیست سکه می خریم. وزیر چنین کرد و عده دیگری شترهای خودشان را به حکومت فروختند. 🙄🤔 دفعه بعد سی سکه اعلام کردند و عده‌ای دیگر وسوسه شدند که وارد این عرصه پر سود بشوند و شترهای خود را فروختند. به همین ترتیب قیمت‌ها را تا هشتاد سکه بالا بردند و مردم تمام شترهای کشور را به حکومت فروختند. شاه به وزیر گفت : حالا اعلام کن که شترها را به صد سکه می‌خریم و از آن طرف به عوامل ما بگو که شترها را نود سکه به مردم بفروشند. مردم هم به طمع سود ده سکه ای بار دیگر حماسه آفریدند و هجوم بردند تا شترهایی را که خودشان با قیمت های پایین به حکومت فروخته بودند دوباره بخرند. وقتی همه شترها فروخته شد، حکومت اعلام کرد به علت دزدی‌های انجام شده در خرید و فروش شتر، دیگر به ماموران خود اعتماد ندارد و هیچ شتری نمی‌خرد. به همین سادگی خزانه حکومت از سکه های مردم پر شد و پول کافی برای تامین نیازهای ارتش و داروغه و دیوان و حکومت تامین شد. 😜😜😜 وزیر اعظم هم از این تدبیر شاه به وجد آمد و اینبار کلید خزانه ای را در دست داشت که پر بود از درآمد قانونی و شرعی. این وسط فقط کمی نارضایتی مردم بود که مهم نبود چون اکثراً اصلاً متوجه نمی‌شدند از کجا ضرر کرده‌‌اند. این داستان قدیمی است ولی هر روز برای ما آن هم در قرن بیست و یکم تکرار می شود. ⚠️⚠️⚠️ مردمی که در صف سکه، دلار، خودرو، لوازم خانگی، سودهای بانکی بالا، سهام انواع بورس و غیره هستند متوجه نیستند که در نهایت چه کسی برنده است. آن‌ها فکر می کنند که زرنگ و برنده هستند ولی همیشه درگیر همین تلاطم هستند و هیچگاه به ریشه مشکلات و قطع آن فکر نمی کنند. عجیب‌تر این است که ما ظاهری امروزی داریم با عقل و سرنوشت گیر کرده در قصه‌های قدیمی. @TOOTIYAYCHASHM 🍃❤️ولایت، توتیای چشم ❤️🍃
⭕️‼️ : این ‌همه ‌روایت‌ درباره ‌مهدویت ‌هست!🗞 آقا‌ توی ‌یڪیشون ‌نفرمودن ‌اگر ‌مردم‌ دنیا بخوان‌‌! ظهور اتفاق‌ میفته...❗️ توے ‌همشون ‌فرمودن‌: اگر‌ شیعیان‌ما اگر‌ شیعیان‌ما.. بابا ‌گره ‌خوده ‌ماییم:)💔 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 ➖➖➖➖➖➖➖ 🌹🌹🌹
...👌 :) یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسد؟! اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر می‌رسد؟ خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا را هـم تغییـر نمی‌دهد، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و آن غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشان می‌افتد. از ســوی دیگــر ماجــرای ســؤال یکــی از اصحــاب امــام صــادق (علیه‌السلام) در ایــن زمینــه درس‌آموز اســت. روزی یکــی از یــاران امــام خدمــت ایشــان رســید و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا می‌شود آن روغــن را خــورد؟ امــام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنــد: نمی‌توانی آن را بخـوری. مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغن‌های گـران قیمـت بگـذرم! امـام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت. بنابرایـن، وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه می‌شویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـد امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، بنابرایـن نمایـش حتـی یـک تـار مـو بـه نامحـرم هـم مهـم می‌شود. چطـور ممکـن اسـت روزانـه دسـت دعـا و نیـاز بـه درگاه پـرورگار بلنـد کنیـم و از او انتظـار داشـته باشـیم نیازهایمـان را تامیـن کنـد ولـی در عمـل بـه دسـتوراتش اهمیـت ندهیـم؟ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b