eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
238 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 اے معطّر از یاحسین اے هم قدَرے و هم قضا تو نورِ یقینِ همہ ے دلهایے مارا برسان بہ یاحسین 💚 🍃💚🍃💚🍃💚
❤ارباب حسین جان ❤نَشَوَدْ صُـبحْ اگَر ❤عَرضِ اِرادَتْ نَكُنَم.. ❤نامِ زيبــٰاىِ تو رٰا ❤صُُبح تِلاوَت نَكُنَم.. ❤صلی الله علیک یا ❤اباعَبْدِاللّٰه الْحُسَیْنِ(ع) 🌺🌺🌺
🚩خطبه امام حسین علیه السلام در چنین روزی هنگام خروج از مکه بسوی کربلا 🚩..... فَإِنَّنِی‌ رَاحِلٌ مُصْبِحـًا إنْ شَآءَاللَهُ تَعَالَی‌. 🕊« روایت‌ شده‌ است‌ که‌ چون‌ حضرت‌ سید الشّهدا (ع) آهنگ‌ رفتن به‌سوی‌ عراق‌ را نمودند، در مکّه‌ مکرّمه‌ برای‌ ایراد خطبه‌ ایستاده‌ و چنین‌ گفتند: 🕊🕊🕊🕊🕊  حمد و سپاس‌ سزاوار خداست‌. آنچه‌ را که‌ خدا بخواهد خواهد شد؛ و قوّه‌ و قدرتی‌ نیست‌ مگر به خدا؛ و درود بر رسول‌ و فرستاده‌ او باد! مرگ‌ بر فرزندان‌ آدم‌ به‌مثابه‌ گردنبند بر گردن‌ دختر جوان‌ کشیده‌ و بسته‌ شده‌ است‌؛ و من در آرزو و اشتیاق‌ ملاقات‌ و دیدار رفتگان‌ از خاندان‌ خود هستم‌، همانند اشتیاقی‌ که‌ یعقوب‌ به‌ دیدار یوسف‌ داشت‌؛ و برایم‌ جایی‌ معین‌ و انتخاب‌ شده‌ است‌ که‌ باید پیکرم‌ در آنجا بیفتد و من‌ باید به‌ آنجا برسم‌. گویا می‌بینم‌ که‌ بندبند مرا گرگان‌ بیابان‌ بین‌ نَواویس‌ و کربلا از هم‌ جدا می‌سازند و از من‌ شکمبه‌های‌ تهی‌ خود را پر می‌کنند و انبان‌های‌ گرسنه‌ خود را سرشار می‌نمایند. فرارگاهی‌ نیست‌ از روزی که‌ در قلم‌ تقدیر گذشته‌ است‌. رضای‌ خدا رضای‌ ما اهل‌بیت‌ است‌. بر امتحانات‌ و بلاهای‌ او شکیبایی‌ می‌نماییم و او اجر و مزد شکیبایان‌ را به‌طور کامل به‌ ما عنایت‌ خواهد نمود. پاره تن رسول خدا (ص) از او دور نمى‏ شود، در بهشت به او مى ‏پیوندد، باعث روشنى چشم او و انجام شدن وعده‏‌اش مى‏ شود. (وعده‌ای که‌ خداوند به‌ رسول‌ خدا داده‌ است‌، برای‌ اقربایش‌ منجّز و محقّق‌ می‌گردد.) 🕊🕊🕊🕊🕊  پس‌ کسی که‌ در میان‌ ماست‌ و حاضر است‌ جان‌ خود را ایثار کند و خون‌ دل‌ خود را فدا کند و برای‌ لقای‌ خدا نفس‌ خود را آماده‌ نموده‌ است‌، با ما کوچ‌ کند که‌ من‌ در صبحگاهان‌ عازم‌ رحیل‌ هستم‌؛ إن‌‌شآء‌الله‌‌تعالَی‌.» هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله 🕊🕊🕊🕊🕊🕊
💠ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ..... شب عملیات ازخیمه زد بیرون. دنبالش رفتم. رفت سمت سنگر فرماندهی. صدای فرمانده را می شنیدم که می گفت شما باید بمانید و صدای گریه مدام سید که قسم می خورد پا به پای دیگران برود... بالاخره سید, حرف خودش را به کرسی نشاند و با خوشحالی و چشمانی خیس خارج شد. در حالی که دست چپش روی پای چپش بود تا تعادلش حفظ شود و بتواند حرکت کند به سمت من امد. با دست راست به شانه من زد و گفت:دیدی خدا کمک کرد و راضیشون کردم! 💠عملیات محرم ،اتش دشمن سنگین بود و اسمان از منور ها روشن. تعدادی مجروح و تعدادی شهید شده بودند. چشمم به سید افتاد. رفتم تا توی حرکت کمکش کنم گفت: ممنون برادر, به فضل خدا مشکلی ندارم! چند قدمی که از من دور شد, خمپاره ای کنارش نشست. دیدم نیم خیز بلند می شود, اما با صورت به زمین می افتاد. سریع به سمتش دویدم... نمی دانم چرا یادم به گودال قتلگاه افتاد و صحنه ای که جد سید, می خواست به کمک نیزه شکسته ها برخیزد و به زمین می افتاد. ترکش به پشت سر, سینه و دو پایش نشسته بود. نزدیکش شدم. شنیدم فقط می گفت یا حسین, یا حسین... و صدایش قطع شد. در عملیات محرم با ذکر ع شهید شد! سید ایاز خردمندان 🌷 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید ایاز خردمندان 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠ﭘﺎﻫﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸــﻜﻞ ﺩاﺷﺖ..... ﺷﺐ ﻋﻤﻠــﻴﺎﺕ چشــم هاش از گریه سرخ شده بود.😭😔 گفتم چے شــده سیـــد؟ گـفت: حتمــا" تو هـــم فــکر مے کنے, با این پاے لـنگم نمے تونــم بــیام تو عمــلیات...😞 اما مــن با همیـــن پــا,توے تمـــام آمـــوزش ها, پا به پاے بچه هـــا اومــــدم که بگـــم با یه پای علیـــل هم می شہ از کشـــور دفـــاع کرد و ﻣﻂﻤﺌنــم اگـــر شهـــید شــــدم, جدم (ع) به خاطـــر این پــا ردم نمیکــنہ! ﺑﺎﻻﺧــــﺮﻩ فرمانــده را راضے کرد...✅ همـــون شب با ذکـــر ع شـــهید شـــد!🌷 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید ایاز خردمندان 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢ماجرای دلاوری و شجاعت رزمنده معلول استان فارسی.... 💠ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ..... شب عملیات ازخیمه زد بیرون. دنبالش رفتم. رفت سمت سنگر فرماندهی. صدای فرمانده را می شنیدم که می گفت شما باید بمانید و صدای گریه مدام سید که قسم می خورد پا به پای دیگران برود... بالاخره سید, حرف خودش را به کرسی نشاند و با خوشحالی و چشمانی خیس خارج شد. در حالی که دست چپش روی پای چپش بود تا تعادلش حفظ شود و بتواند حرکت کند به سمت من امد. با دست راست به شانه من زد و گفت:دیدی خدا کمک کرد و راضیشون کردم! 💠عملیات محرم ،اتش دشمن سنگین بود و اسمان از منور ها روشن. تعدادی مجروح و تعدادی شهید شده بودند. چشمم به سید افتاد. رفتم تا توی حرکت کمکش کنم گفت: ممنون برادر, به فضل خدا مشکلی ندارم! چند قدمی که از من دور شد, خمپاره ای کنارش نشست. دیدم نیم خیز بلند می شود, اما با صورت به زمین می افتاد. سریع به سمتش دویدم... نمی دانم چرا یادم به گودال قتلگاه افتاد و صحنه ای که جد سید, می خواست به کمک نیزه شکسته ها برخیزد و به زمین می افتاد. ترکش به پشت سر, سینه و دو پایش نشسته بود. نزدیکش شدم. شنیدم فقط می گفت یا حسین, یا حسین... و صدایش قطع شد. در عملیات محرم با ذکر ع شهید شد! سید ایاز خردمندان 🌷 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید ایاز خردمندان 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃