eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
238 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🖤🍀 💚السلام علیک یارسول الله 🍀السلام علیک یا امین الله 💚السلام علیک یاحبیب الله 🍀امروز شنبه روز شماست 💚مارا درپناه مهرتان بگیرید 🍀اللهم صل علی محمد و 💚آل محمدوعجل فرجهم 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ 🖤🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🖤🖤🖤
⭕️ 🔸پیامبر اکرم(ص): 🔹فال بد زدن شرک است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، اما خداوند با توكل به او آن را از بين مى برد. 📚 (مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول ج ۱۱، ص ۳۹۲) 🖤🖤🖤
    🍃💚🇮🇷🌴💜🌴🇮🇷💚🍃 🌸زندگینامه‌آیت‌الله‌مصباحِ یزدی ره🌸 🍃💙یکسال پس از شهادتِ مالک اشتر رهبری( روحی فدا )؛ یکی از عماریون رهبری به ملکوت اعلی پیوست. 🍃❤️آیت الله محمد تقى مصباح یزدى در سال 1313 هجرى شمسى در شهر کویرى یزد دیده به جهان گشود؛ وى تحصیلات مقدماتى حوزوى را در یزد به پایان رساند و براى تحصیلات تکمیلى علوم اسلامى عازم نجف شد; ولى به علت مشکلات فراوان مالى، بعد از یکسال براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد. 🍃❤️ از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت کرد. 🍃❤️همچنین سالهادردروسِ مختلف؛ از وجود علامه طباطبایى ره کسب فیض کرد. 🍃❤️ وى حدود پانزده سال نیز در درس فقه آیت الله بهجت مدظلّه العالى شرکت داشتند و از شاگردان ممتاز ایشان بودند. 🍃❤️ایشان در مدرسه علمیه حقّانى به همراه آیت الله جنتى، شهید بهشتى و شهید قدوسى فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. 🍃❤️ ایشان‌با حمایت و ترغیب امام خمینى (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازى کرد. 🍃❤️ نماینده مجلس خبرگان رهبری نیز بودند 🍃💚آیت الله محمد تقی مصباح یزدی سرانجام ؛پس از عمری مجاهدت در راه اسلام و انقلاب اسلامی جمعه شب ۱۲دیماه۱۳۹۹ در سن ۸۶ سالگی به علت بیماری گوارشی دعوت حق را لبیک گفت. 🍃❤️روحش شاد و قرین رحمت الهی 🍃🌸عکس پیوست؛ دیدار شهید سلیمانی و ایت الله‌ مصباح در سال ۹۶ را نشان میدهد. 🍃❤️🇮🇷❤️🍃 .💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 (خاطرات سردار گرجی زاده) ✍به قلم، دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت: 53 بار چهارم بود که مثل یک کیسه بوکس مقابل عراقی ها قرار می گرفتم و تنبیه می‌شدم. تا چهره به چهره افسر عراقی بلندقد و خشن شدم کریم به سرعت به او نزدیک شد و چند ثانیه در گوشش نجوا کرد. رنگ چهره افسر قدری عوض شد؛ گویی به او فحش ناموسی داده اند. يقين داشتم او دارد تلافی روز قبل را در می آورد و می‌گوید که من پاسدارم. در دلم گفتم: «من که آب از سرم گذشته، حالا چه یک نی چه صد نی!» افسر عراقی، که چشمانی سبزرنگ داشت و خوش تیپ بود، در حالی که فانسقه اش را محکم بسته و مرتب بود، به طرف من آمد و با زبان فارسی، که لهجه هم داشت، گفت: «سلام. حالت چطور است؟». - علیک السلام. ممنون. خوبم. سعی داشت با محبت مرا جذب کند. بی آنکه عصبانی شود یا فحش بدهد، با ادب گفت: «اسم شما چیست؟» - فریدون علی کرم زاده هستم. - پاسداری؟ - نه، بسیجی‌ام. - دروغ نگو. تو پاسداری. راستش را بگو. - نه، من بسیجی ام. چرا باید دروغ بگویم. تا این حرف را زدم، با اشاره او، عراقی روی سرم ریختند و تا توانستند کتکم زدند. طبق معمول هيچ داد و فریادی راه نینداختم و همین عراقی ها را جری تر می‌کرد. نمی دانم چرا این اشتباه را بارها تکرار کردم! نکته جالب این بود که با چوب و شلاق نمی زدند. کابل مخصوصی داشتند که سر سیم های مسی آن بیرون زده بود و هر ضربه ای که با آن به کمرم می زدند سیم های مسی بیرون زده خراش های عمیقی روی بدنم به وجود می آورد و بلافاصله خون بیرون می زد. با آن کابل شدت درد را حس می کردم. اولین بار بود که آن طور شکنجه ام می کردند. عراقی ها تا نفس داشتند با آن کابل جدید مرا کتک زدند؛ طوری که خودشان هم خسته شدند. بعد از اینکه قدری استراحت کردند چهار دست و پایم را گرفتند و پرت کردند توی طویله و رفتند. هر کس که کتک می خورد و به طویله پرت می‌شد بچه ها، برای دلداری، دورش جمع می شدند و بدنش را ماساژ می‌دادند. نفسم بند آمده بود. به هر قسمت از بدنم دست می‌زدند دادم در می آمد. این بار ضربه بدی خورده بودم. بچه ها وقتی زخمهای کمرم را دیدند وحشت کردند و رنگشان مثل گچ سفید شد. اولین کسی بودم که با کابل مسی کتک می‌خوردم. خیلی ها، که هنوز نوبت‌شان نشده بود، با دیدن من رنگشان پرید. نگاهی به چهره ترسیده آنها کردم و در حالی که نای حرف زدن نداشتم گفتم: «بچه ها، اصلا نترسید. هیچ خبری نیست. هیچ غلطی نمی توانند بکنند.» وقتی حرف می‌زدم چند نفری که نزدیک من بودند گریه می‌کردند؛ ولی نه گریه ترس، گریه ای که نشان از ریختن ترس‌شان داشت. على غواص گفت: «بله، همین است. آخرش همین است. هیچ ترسی ندارد.» برای اینکه روحیه بچه ها را بالا ببرم، به آنها تشر زدم و گفتم: «گریه معنا ندارد. شما مرد جنگید. جنگ چیزی غیر از این نیست. انتظار داشتید عراقی ها بهتر از این با ما رفتار کنند؟ هیچکس حق گریه ندارد. شما آدم های قوی ای هستید. نباید نقطه ضعف نشان بدهیم. ما پیروزیم و شکی نداریم.» نیم ساعت بعد، دوباره دو سرباز عراقی آمدند و تعدادی از بچه ها را بردند و بعد از کتک زدن، آنها را برگرداندند. آنها می گفتند که سؤالاتشان همان سؤالات باقی بچه ها بوده؛ اسم؟ شغل؟ یگان؟ کی را می‌شناسی که پاسدار باشد؟ خوشحال بودم که عراقی ها یک ذره هم اطلاعات به دست نیاورده بودند. آنها نتوانستند از بچه ها اطلاعات مهمی به دست بیاورند. این موضوع عصبی شان کرده بود. عراقی ها روی یک سؤال حساس بودند و در همه بازجویی هایشان هم روی آن تأکید داشتند؛ اینکه بین ما چه کسی پاسدار است. قصد داشتند با ارعاب، وحشت، شکنجه، و تهدید پاسدارها را شناسایی کنند. ولی موفق نمی شدند. ظاهرا تنبیه و شکنجه تعطیل شده بود. چون دیگر سراغ ما نیامدند. طویله در آرامش بود. بچه ها، من و دو پیرمرد و على غواص و چند نفر دیگر را ماساژ می‌دادند تا قدری از دردهایمان کم شود. در عرض یکی دو روز بچه ها آنقدر با هم صمیمی شده بودند که باورکردنی نبود. کار خدا بود که در غربت صمیمیت را در دلمان گذاشته بود. 👈ادامه دارد... ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🖤🖤🖤
💫🍃یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است 🌷قرار عاشقی با شهید امیر حاج امینی❤️ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید امیرحاج امینی 🌹🍃 🍀شبتون آرام با یاد شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️ ‍ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙لا اله الا الله ☀️ 🌙لا اله الا الله☀️ ☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️ عَجِلوُابا لصلاة 👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة 💚دعای ایمان💚 💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞 🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ 🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ 🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ 🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹 💚دعای چهارحمد💚 💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. 🌹دعای برکت روز: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ 🌹🌹🌹
❣ عشق آن دارم که تا آید از دلبرم گویم فقط حق پرستم، مقتدایم است تا ابد از گویم فقط 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🖤🖤🖤