eitaa logo
طلبه تراز | تبلیغ ( تربیت مبلغ )
301 دنبال‌کننده
661 عکس
206 ویدیو
20 فایل
📭📬📫برای انتقال نظرات و پیشنهادات ارزشمندتان لطفا با شناسه کاربری زیر در ارتباط باشید: @tabligh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🎞داستانک | صبر💫 علی: حسن حسن:😔 علی: حسن آقا حسن:😔 علی: حسن جان چته؟ حسن:😔 علی: ععع حسننننننننننن😡 حسن: هان، بله چی شده چرا داد می زنی 😳 علی: کجایی پسر؟ خوبی؟ حسن: هیییییی،😞 نه رفیق زیاد میزون نیستم خیلی تو فکرم 🤔 علی: خب درست حرف بزن بینم چی شده حسن: میدونی چیه علی، من هر روز دارم میرم مدرسه با دانش آموزا گرم می گیرم، باهاشون میرم بیرون، سالن ورزشی باهاشون میرم ولی دریغ از یکم تغییر توی اینا، انگار ن انگار که من دارم براشون وقت میزارم اصلا جدیدا فکر می کنم همش بی فایدست، اینا درست بشو نیستن. علی: اول اینکه خسته نباشی دلاور خداقوت قهرمان. این چایی رو بزن روشن شی حسن:😕 علی: حسن جان آخه کار اینطوری نیست که یهویی همه بشن آیت الله بهجت که... زمان می بره و این چیزا طبیعیه حسن: یعنی چی طبیعیه ؟ خب من الان دارم یک سال هی میرم مدرسه پیش دانش آموزا، فقط چند نفر جذب شدن و پیگرن علی: حسن آقا حضرت نوح ۹۵۰ سال قومش رو به خدا پرستی دعوت کرد. حدود 80 نفر، شاید هم کمتر ایمان آوردن یا به قول تو درست شدن، بقیه رو خدا عذاب کرد، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) وقتی به طائف برای تبلیغ رفت، فقط یک غلام مسلمان شد تازه با بدنی زخمی و خسته به مکه برگشت تو که می میری تبلیغ، از گل نازکتر بهت نمیگن، بعد شاکی هم هستی. پیامبر خدا روش شکمبه شتر می ریختن تو میری تازه بهت عطر هم می زنن حسن: الان که فکر می کنم می بینم راس میگی یکم من سوسول شدم علی: یکم که چه عرض کنم حسن:😂 🆔 @talabedartarazenghlab 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تبلیغ
💫داستانک | مامور به وظیفه 🦋 داستان از این جا شروع می شود که حسن با عصبانیت وارد حجره می شود و در را محکم می بندد و... علی: سلام 😳 حسن: سلام 😡 علی: چته، درو شکستی بیت المال بیت البابات که نیست 🙂 حسن: ولم کن حال ندارم 😠 علی: حسن جان خودت که می دونی من فضولم باید بگی 😃 حسن: اع اع اع، پسره ی نمک نشناس اصلا متوجه نیست دو ساله الان دارم بهش کتاب شهدا معرفی می کنم، بیشتر از بقیه باهش من و بچه های دیگه کار کردیم. چقدر من فقط باهاش صحبت کردم، اون وقت برگشته بهم میگه شما آخوندا فقط بلدید به مردم دروغ بگید🤥، مفت خورهااااا 😡 علی: خب راس میگه دیگه 😂 حسن: ععععللللللللللیییییییی🤬 علی: باشه باشه🤐 حسن: 😒 علی: ی چیزی بگم🙋‍♂️ حسن: نه😠 علی: جون من، ی کوچولو 🥺 حسن: بگو، لوس 😒 علی: ببین حسن جون، امام خمینی میگه ما مأمور به نتیجه نیستیم که، ما باید وظیفمون رو درست انجام بدیم بقیش دست خداست. حسن: اقا باشه وظیفمو انجام دادم تهش بیان بهم فش بدن 😳 علی: اره فحش هم بخور، چه عیبی داره؟ ی خاطره ای هست از حضرت امام خیلی جالبه. شهید بهشتی رفتن پیش امام خمینی، امام از شهید بهشتی پرسید: از بیرون که اومدی مردم چی شعار می دادن؟ شهید میگه : همه می گفتن درود بر خمینی. حضرت امام میگه : به خدا قسم اگر همه مردم با هم بگن مرگ برخمینی به اندازه سر سوزنی برام فرقی نمی کنه. حسن جان اگه الگوی تو امام خمینیه ایشون اینجوری بودن. حسن: هیییی 😔 بابا مام آدمیم بخدا، ته دلمون خالی میشه دیگه، این همه برو، بیا، وقت بزار، تهش فحش و بدو بیرا. علی: بیا.. بیا سرتو بزار رو شونه ام یکم آبغوره بگیر دلت وا شه😜 حسن: مسخره🙂 🆔 @talabedartarazenghlab 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تبلیغ
اول اصلاح خود بعد دیگران داستان از اینجا شروع میشود که حسن برای خرید لباس به بازار رفته است و علی داخل حجره شعر حافظ می خواند که در همین حال حسن وارد می شود و... علی: سلام حسن خان حسن: سلام علی: به به دست پر اومدی که حسن: اره خریدم علی: بیار ببینم چی بهت انداختن 😄 حسن: 😏 علی: بی سلیقه اینا چیه خریدی آخه ؟!😕 حسن: بده؟😳 علی: افتضاح 😕 حسن: مسخره بِدِش من اصلا 😠 علی: شوخی کردم بابا 😁 ترش نکن حسن: حافظ می خونی ؟ علی: اره اتفاقا به ی جاییش رسیدم ازت تعریف می کنه 😉 حسن: بخون ببینم علی: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند حسن: بی مزه علی: 😂 حسن: اتفاقا الان داشتم لباس می خریدم فرشنده با یکی صحبت می کرد منم داشتم لباس انتخاب می کردم شنیدم در مورد همین حرف میزدن علی: خب چی می گفتن؟ حسن: می گفتن این آخوندا از همه بدترن، میگن دزدی نکنید، خودشون دزدی می کنن، میگن حق الناس نکنید، خودشون حق بقیه رو ضایع می کنن. بعد طرف مقابلشم می گفت اره خدایی من امروز رفتم بانک، ی آخونده اومد بدون نوبت رفت کارشو انجام داد رفت هرچی هم بهش گفتن آقا نوبت واستا می گفت کار دارم، مام که همه بیکاریم. بعد مغازه داره گفت بخدا مردم بعضی از این آخوندارو می بینن از اسلام زده میشن بعد طرف مقابلش گفت قربون امام علی بشم کجا شبیه اینا بود. علی: تو هم واستادی نگاشون کردی؟ 🤨 حسن: چیکار می کردم چوب ور میداشتم میزدمشون؟ علی: ن یکی دوتا تو هم فحش می دادی شاید بهت تخفیف میداد 😂 حسن: ولی علی جدا به خودم نگاه می کنم می بینم همچین بد هم نمیگن این چیزایی که من به این دانش آموزا میگم اگه خودم عمل می کردم الان برا خودم عارفی بودم 😔 علی: اَخُوکَ مِثلُک بهشون میگم مراقبه داشته باشید خودم ندارم بهشون میگم محاسبه کنید خودتونو خودم یادم میره خدا آخرعاقبت مارو بخیر کنه😔 حسن: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ 🆔 @talabedartarazenghlab 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh 🌹طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تبلیغ
🔹رعایت مقتضای حال🔹 🔰 داستان از اینجا شروع میشود که علی و حسن موفق شده اند برای اولین بار با هماهنگی مدیر یک زنگ از کلاس هفتمی ها را به بیان مسائل دینی اختصاص دهند. حسن به اداره کلاس مشغول می شود و علی مثل دانش آموزان به صحبت های حسن گوش می دهد تا اشکلات حرف هایش را بعدا به او بگوید. 🔻بخشی از صحبت های حسن: انسان در راستای نائل گردیدن به کمال دنیا و عقبا ناگزیر به انتخاب مکتبی از مکاتب بشری است که هر یک از این مکاتب داعیه دار به کمال رساندن انسان ها در دو جهان هستند... عَلَی اَیُّ حال اسلام، به عنوان مکتبی که جامع همه خصیصه های تعالی بشر است و ناهی از همه اعمالیست که تجلی شیاطین در آن اعمال برای بشر مشتبه است به عنوان برترین مکتب شناخته می شود لِذا همه ما باید به دین مبین اسلام پایبند باشیم . دانش آموزان:😳😳😳😒🤪🧐🤯🤯🤔😪🤦‍♂️ علی:😕 💢هنگام خارج شدن از مدرسه ⬇️ دانش آموزان: حاج آقا ممنون خیلی خوب بود ادامه مباحث رو هم انشالله درخدمت شما باشیم حاج آقا خیلی عالی بود حاجی تقبر الله 😜 حاج آقا بازم بیاید سر کلاس ما حسن: خواهش می کنم. چشم خدمت میرسیم انشالله و... علی:🤣 💢بعد از خارج شدن از مدرسه ⬇️ حسن: چرا انقدر میخندی مریض؟ چته؟ علی: آخ آخ مردم از خنده🤣🤣 اینا چی بود می گفتی مخ من داشت می پُکید، خدا به داد اونا برسه حسن: چش بود مگه به این خوبی 😒 علی: دیوونه داری برای بچه هفتمی 12، 13 ساله در مورد مکاتب بشری موجود در جهان که ادعا می کنن بشر رو به کمال می رسونن صحبت می کنی اونوقت می گی خیلی هم خوب بود. حسن: ندیدی مگه آخرش همه داشتن تعریف می کردن می گفتن بازم بیاین خیلی استفاده کردیم علی: باهوش رفته بودیم سر کلاس ریاضیشون تازه امتحان هم داشتن اینو نگن چی بگن حسن: جدی می گی ؟ 🙁 علی: اره پس چی فک کردی خیلی خوب حرف میزنی هان حسن: وای وای وای ینی انقدر بد بود علی: حسن انصافا این چه کلماتی بود به کار می بردی «عَلَی اَیُّ حال» یا «لِذا» یا «عقبا» یا اون یکی «تجلی شیاطین» من نمی فهمیدم چی میگی اونا چجوری باید می فهمیدن رو خدا میدونه حسن: خب مثل اینکه ن صحبت کردنم خوب بوده ن موضوع خوبی انتخاب کردم 😔 علی: حسن ببین ما باید طبق نیاز های دانش آموز موضوع انتخاب کنیم و یجوری هم حرف بزنیم بفهمه دیگه حسن:😔 علی: نگران نباش تو اولین طلبه ای نیستی که از این سوتیا میده خیلیا عین تو از این سوتیا تقدیم اسلام و مسلمین کردن 😂 حسن: یکیش خودتی 😂 🔻 @talabedartarazenghlab طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تبلیغ
هوای نفس ⚠️ 🍃داستان از اینجا شروع میشه که علی و حسن سر کلاس اصول هستن و از قرار معلوم امروز حسن خیلی تو کلاس فعال ظاهر شده و همش اشکال میکنه و از استاد سوال میپرسه. ساعت کلاس تموم میشه و طلبه ها از کلاس میان بیرون و بعد... علی: حسن فک کنم دیشب تو پیش مطالعه کتابو جویدی ها یا شایدم سیمت وصل شده رو نمی کنی😄 حسن: علی باز شروع نکن اصلا حوصله ندارم😒 علی: تو هم ی چیزیت میشه ها سر کلاس سرحالی هرچی استاد میگه جواب میدی الان اومدی بیرون میگی حوصله ندارم 🤨 حسن: ما جواب دادنمون هم جواب دادن نیست😔 علی: هان؟ 🤔 حسن: میخوای بدونی چی میگم فضول 🙂 علی: اره دیگه خودت می دونی که 😅 حسن: راستش آخر کلاس یکم رفتم تو فکر که خدایی این سوال جوابایی که می کنم واسه چیه؟ برای این نیست که خودمو به استاد نشون بدم بگم من پیش مطالعه خیلی قوی می کنم؟ یا برای این نیس که خودمو تو چش شما ها گنده کنم؟ اصلا ی زره تو دلم هست که این کارم برای خداس؟ دیدم نیست. خدا هیچ جای کار من نبود 😔 علی: بی خیال باوا، مبلغ نمونه، اسوه تبلیغ، کم شکست نفسی بکن😂 حسن: ن جدی میگم گاهی تو محاسبه های شبم فکر می کنم می بینم این تبلیغ هایی که رفتم خیلیاش واسه گنده نشون دادن خودمه خیلیاش واسه اون مزایای مادییه که برام داشته. علی:🙁 حسن: هیییی همین نفسانیت هاست که نمیزاره این حرفایی که میزنم اثر بزاره. علی: ولی خدا میدونه من توی تمام مسخره بازی هام، حتی اندکی هوای نفس ندارم و اثرش رو به مخرب ترین وجه ممکن میزاره این نشون میده اندکی هوای نفس قاطی نداره خالص خالصه 😂 حسن: دیوونه 😊 🔻 @talabedartarazenghlab طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تربیت مبلغ (تبلیغ)
💫استمرار👇 😂😂😂 🔹14 فروردین علی و حسن پس از تعطیلات عید. صبح خیلی زود علی وارد حجره می شود و حسن را که زود تر از او آمده و روی زمین دراز کشیده را می بیند ... علی: سلام آقاااااااا😄 حسن: سلام بهبه همیشه شنگول ما هم که اومد علی: بیا بچلونمت😄 حسن: ن نیا کرونا علی: آخوندا نمیگیرن 😂 حسن: آخ آخ مُردم 😫 علی: چی شد؟ 😥 یواش بغلت کردم که حسن: آخ اره مشکل از منه علی: چته چی شده حسن: بریم کلاس تو راه بهت میگم علی: اوه اوه یاد مادر بزرگم افتادم، خدا بیامرز آخرای عمرش همینجوری راه میرفت😃 حسن: کوفت، رفتم سالن بدنم همه گرفته داغونم داغون علی: با کی رفتی اینا(طلبه) موقع عید سالن نمیان که 🧐 حسن: با دانش آموزا رفتم علی: جدی، توی عید هم بیخیال این بدبختا نمیشی تو😄 حسن: این استمرار کار نباشه ها بچه ها از دست میرن علی: اره خدایی من توی این مدت خبری ازشون نگرفتم، ارتباط نداشتم، از بعضیاشون دیگه خبری نیست🥺 حسن: آخ منم دیگه فک کنم زیاده روی کردم همه بدنم گرفته 😂 علی: یکم وجدانم رو انگولک می کنم می بینم نباید ولشون می کردم به امون خدا 😔 حسن: وجدان کاری دشمنارو ببین صبح تا شب شب تا صبح بکوب دنبال خراب کردن بچه مردمن ولی ما یکم که کار می کنیم بیخیال میشیم 😞 علی: وظیفه این بود که ارتباط داشته باشم ولی کم کاری کردم 😔 حسن: خو بسه حالا کمکم کن بریم کلاس بعدش بیا بشین آبغوره بگیر😊 علی: مادر جان کوچه بغل نذری میدن اینجا حوزست 😂 حسن: نوبت منم میرسه هااا علی: 😂 شاد باشید🦋 🔻 @talabedartarazenghlab طلبه در تراز انقلاب اسلامی|کانال جامع 🔷 @talabetaraz_tabligh طلبه در تراز انقلاب اسلامی| کانال تربیت مبلغ (تبلیغ)