هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💠نماز حاجت روز پنجشنبه به توصیه آیتالله بهجت قدسسره
🔷آیتالله بهجت قدسسره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز روز پنجشنبه توصیه میکردند و میفرمودند: «آیتالله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را میخواند، هدیهای برای او میرسید».
📃شیوه خواندن نماز از کتاب جمالالاسبوع سیدبنطاووس
چهار رکعت (دو نماز دورکعتی)
در رکعت اول بعد از حمد 11بار سورۀ توحید
در رکعت دوم بعد از حمد 21بار سورۀ توحید
در رکعت سوم بعد از حمد 31بار سورۀ توحید
در رکعت چهارم بعد از حمد 41بار سورۀ توحید
بعد از سلام نماز دوم 51بار سورۀ توحید و 51بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند و سپس به سجده برود و 100بار «یاالله یاالله» بگوید و هرچه میخواهد از خدا درخواست کند.
🔸پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:
اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود میشود؛
نزول باران را بخواهد بهیقین باران نازل میشود؛
همانا هیچچیز مانع میان او و خداوند نیست؛
خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب میکند.
👈 برگرفته از کتاب بهجت الدعا، ص٣٨٠ـ٣٨١
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• مثل فنر از جا كنده شد. هميشه جلو پاي بسيجي بلند ميشد و بعد انگار سالها همديگر را نديده باشند، ميپريدند بغل هم.☺️بسيجي دراز كشيده بود كف سنگر، سرش را بالا آورده بود و به پاهاي حاجي كه با دوربين اطراف را ميپاييد، تكيه داده بود و درد دل ميكرد.😇
يكوقت ميديدي او را تنگ، بين دستهاش گرفته. صورت به صورتش ميگذاشت و انگار زير گوش حاجي ورد بخواند، لبهاش ميجنبيد. حاجي بين اين دستها چقدر رام بود.☺️
تا ميديدشان، گل از گلش ميشكفت. ميدويد طرفشان؛ آنها هم. حاجي براي بچهها يا يك پدر بود، يا يك پسر، يا يك برادر. بعد از چند روز دوري، مثل اين كه گمشدهاي را پيدا كرده باشند😢، دست ميكشيدند به سر و دوش حاجي و او را بو ميكردند🌹
#شهیدابراهیمهمت
#فرمانده_دلهــا❤️
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔥
📛 #هر_وقت_فکر_گناه_میاد_به_ذهنم۱۳
➰ #مرگ_در_قرآن_مجید
🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊
🔶 قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ
🔷مرگ باد بر آن دروغگويان :
📗 سوره: واقعه آيه: 60
#تلنگر
🗯میت کسیه که امتحان زندگیش تموم شده میره تا نتيجه اش را ببینه🗯
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❤ #سپاه_محمد_ص_می_آید 🚩
🌸
✔
💠
📖 #سعید_قاسمی که همراه با گروه سوم عازم #سوریه شد، می گوید:
... ماجرای سفر هم خیلی عجیب بود. پانصد نفر نیرو را سوار یک هواپیمای جمبوجتِ «کارگو» [ ویژه حمل بار ] کردند! از فرط تراکم مسافر، درِ هواپیما را به زور توانستند ببندند. توی آن دالان هواپیما، این پانصد نفر داشتند از سر و کول هم بالا می رفتند. ما با #حاج_همت یک گوشه ای نشسته بودیم. #حاجی چفیۀ سفیدی به گردن داشت و یک دست #لباس_خاکی_بسیجی پوشیده بود. پاچۀ شلوار را گِتر کرده بود و به جای پوتین هم از این کتانی های چینی سفید به پا داشت.
#حاجی از من پرسید: بگو بدانم چه احساسی داری؟ با توجه به اینکه این سفر در حکم ورود به وادی جدید در زندگی ماست، آیا آمادگی داری؟
گفتم : بالاخره سرنوشت است دیگر. هرچه پیش آید، خوش آید.
بعد #حاجی دست کرد توی جیب پیراهنش،کتاب دعای کوچکی را درآورد و در آن شلوغی و ازدحام بچه ها نشست و #زیارت_عاشورا خواند. اصلاً انگار توی خلسه رفته باشد، دعا می خواند و کار به کار کسی نداشت.
🔸️
👉
📚 منبع : کتاب #همپای_صاعقه
📸 حضور سردار #حاج_سعید_قاسمی در کنار وجود نازنین سردار #شهید_حاج_ابراهیم_همت - پادگان دوکوهه.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#کربلا💔
دل را قرار نیست مگر در کنار تو 🍂
به جون مادرت دلم تنگه برات😭😭
منو آقا بازم ببر تا ڪربلات😭😭
دلتنگتم آقاجووون😢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #تصمیم
مسألهای كه زمان ازدواج حاج همت پیش آمد، موضوع سیگار كشیدن🚬 او بود. حدود چهارده سال سیگاری بود؛ خیلی هم سیگار میكشید. به عنوان مثال، شب عملیات «محمد رسولالله(ص)» در قله «شمشیر»، از ساعت هشت شب تا هشت صبح، سه پاكت «هما»ی چهلتایی، دو بسته هما فیلتردار و یك بسته هما پنجاهتایی كشید؛😐 چیزی حدود ده پاكت كشید❗️ همه اینها به خاطر فشار روحی فراوانی بود كه در آن لحظات متحمل میشد.با همه این حرفها، وقتی خانمش از او خواست كه دیگر سیگار نكشد، همانجا در حضور همسرش سیگار را خاموش میكند😊 و دیگر هرگز به آن لب نمیزند.این مسأله عجیب بود؛ كسی كه روزی چند پاكت سیگار میكشید، چگونه میتواند در یك لحظه تصمیم بگیرد، آن را كنار بگذارد و تا آخر به قولش وفادار بماند😇. ولی او بر سر تصمیم خود ماند.🌹 راوی : مجتبی صالحی
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #اینها_به_چی_فکر_میکنن #حاجی آمده بود شهرضا مدتی قبل از آن، یک نامه از طرف اداره آموزش و پرورش برایش ارسال شده بود✉️، اما چون او در منطقه حضور داشت، هنوز به دستش نرسیده بود فرصت را مناسب دیدم و نامه را برایش آوردم متن نامه این بود که به #حاجی اخطار داده بودند❌ که اگر هرچه سریع تر به شغل قبلیش که معلمی بود برنگردد🙁، از مسئولان ذی ربط درخواست می شود که حقوق ماهیانه اش را قطع کنند😐 #حاجی از طرف آموزش و پرورش، به عنوان مأمور در سپاه خدمت می کرد و چون دائم در جبهه ها بود، چنین نامه ای برایش آمده بود وقتی #حاجی نامه را تا آخر خواند، خندۀ معنی داری کرد😊 و با لحن خاصی گفت «اینها معلوم نیست به چی فکر می کنن نمی دونن که ما اصلاً میریم جبهه که حقوقمون قطع بشه👌🙂 📓 برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود
به روایت «ولی الله همت>>
#شهیدابراهیم_همت 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣3⃣
#فصل_چهارم
همان شب فکر کردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد نیست. هیچ کس را سراغ نداشتم به زنش گفته باشد تکیه گاهم باش. من گوش می دادم و گاهی هم چیزی می گفتم. ساعت ها برایم حرف زد؛ از خیلی چیزها، از خاطرات گذشته، از فرارهای من و دلتنگی های خودش، از اینکه به چه امید و آرزویی برای دیدن من می آمده و همیشه با کم توجهی من روبه رو می شده، اما یک دفعه انگار چیزی یادش افتاده باشد، گفت: «مثل اینکه آمده بودی رختخواب ببری!»
راست می گفت. خندیدم و پتویی برداشتم و رفتم توی آن یکی اتاق، دیدم خدیجه بدون لحاف و تشک خوابش برده. زن برادرهای دیگرم هم توی حیاط بودند. کشیک می دادند مبادا برادرهایم سر برسند.
ساعت چهار صبح بود. صمد آمد توی حیاط و از زن برادرهایم تشکر کرد و گفت: «دست همه تان درد نکند. حالا خیالم راحت شد. با خیال آسوده می روم دنبال کارهای عقد و عروسی.»
وقتی خداحافظی کرد، تا جلوی در با او رفتم. این اولین باری بود بدرقه اش می کردم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣3⃣
#فصل_پنجم
در روستا، پاییز که از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال کار خیر جوان ها می روند.
دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری کردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرکز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرکردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام کرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترک موتور پدرم نشستم و صمد هم ترک موتور پدرش. دمق یک محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. کمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شکر کن شناسنامه عروس خانم عکس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش کنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.»
ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عکس خطبه عقد را جاری نمی کند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب کرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان.
عصر بود که رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عکس بگیریم.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
📖 #درمحضرقرآن
#تمثیل هاے خدایي6⃣8⃣1⃣
🧐🤨راه بلد یا چاه بلد؟🧐🤨
❇️چجوری ماهی🐟🐠 هوش🧠 انسان رو زیاد میکنه؟
این که خودش انقد اسکله یه کرم وصل به قلاب میبینه،
متوجه مشکوک بودن قضیه نمیشه😜😂😂
✅کسی که خودش تهِ چاهِ تنها راهی که بلده تَهِشْ چاهِ.
💠أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی
💚دنبال کسی بیفت که اگه افتادی تو بغل #خدا جات باشه،
🔥نه پنت هاوس #جهنم.
❤️آقامون مهدیُ میگما❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
1_375030957.mp3
6.12M
#طاهر_قریشی
🎼 یا مولا دلُم تَنگ اومده...💔
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
📖 #درمحضرقرآن
#تمثیل هاے خدایي7⃣8⃣1⃣
😁💪😜داداش اشتباه نزن😁💪😜
❇️ﺳﻪ نفر ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﯾﮏ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﺑﺒﺮﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﯿﺸﻢ
ﺗﻮ ﻃﺒﻘﻪ 5 ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭﻣﻮﻧﺪﻩ
ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺑﺪ
میگن اول خبر خوب بگو و بعد خبر بد.
میگه :
ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ اینکه : 1 ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ☺️
ﺧﺒﺮ ﺑﺪ : ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ 😂😂😂
✅بعضیا تا وقتی افقی بشن عمودی میرن،
اما هر چی بالاتر میرن پایین تر میان.
💠الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا
☢ #دنیا آسانسوریه که آسون سُرِتْ میده.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#حکایت
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:🤔
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...😐🌹
به نظرنتون کارخوبیه؟؟🤔
کیا موافقن؟؟؟ ✅
کیامخالف؟؟؟؟ ❌
اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!❌😡
بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...😏
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"😤
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!😰
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📄
همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.🤔
ولی استاد جواب نمیداد...😐
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟؟؟ شما مسئول برگه های ما بودی؟؟؟😡😤
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...🤔📝
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟🤔⁉️
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟⁉️⁉️
گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم😓
درس خوندیم📚📖🖊
هزینه دادیم 💵💶💷
زمان صرف کردیم...🕒
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت...📝
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت ...📄📄📄
استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
صدای دانشجویان بلند شد.😱😱😱
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!😌
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟🤔
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.😔
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!😔😔😔
تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر بابایش بود.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌹🥀🌺🌸🌼🌼🌻🌼🌸🌺🥀🌹
این قسمت دشت هاے سوخته
.فصل ششم
قسمت 7⃣1⃣1⃣
خلاصه با آبی که حسین از تانکر عراقی ها برایمان آورد، وضو گرقتیم و نماز خواندیم.مختصری شکلات جنگی همراه داشتیم که به جای ناهار ، همان ها را خوردیم .بعد هم یک بار دیگر ،همه جای موضع توپخانه را با دقت شناسایی کردیم.نوپ ها و سنگرها را شمردیم و حتی راه هایی را که از طریق آن ها میشد به پشت توپخانه رفت، شناسایی کردیم.
بعد از اتمام کار ، با تاریک شدن هوا ، به عقب برگشتیم . بدین ترتیب مأموریت تیم ویژه ی شناسایی ارتفاعات علی گره زد در محور بلتا با موفقیت به پایان رسید.☺️
حاج همت ((توی فتح المبین هماهنگ بود.یعنی تیپ محمد رسول الله(ص)حدود ۱۲-۱۳تا گردان داشت آن موقع که ۵یا۶تاشون را همت با ارتش ادغام کرد .اون موقع سرهنگ علی یاری هم بود که دقیقش را می توانید از محمد مرادی و از فرمانده گردان های لشکر اگر مانده باشند بپرسید که فکر نمیکنم کسی مانده باشه چون میبینم توی تنگه ابوغریو و من اونجاست که میبینم نیروها را هدایت بکنند در تعاقب،وقتی من می گویم تعاقب توجه داشته باشید که ما در طول جنگ عراقی ها رو تعاقب نکردیم، ما در جنگ چند نوع عملیات داریم، یکی حرکت برای اخذ تماسه ، دومی تک هماهنگ شده است،سومی استفاده از موقعیت چهارمی تعاقبه یک نوعش را هم داریم که شناسایی یا -یعنی ۵نوع ما عملیات می توانیم انجام بدهیم ، ما در جنگمان همیشه بعد از تک هماهنگ شده استفاده از موقعیت رو ما در عملیات فتح المبین و بیت المقدس داشتیم تعاقب رو هیچ وقت نداشتیم ولی شاید نشد اون جا گفت ولی من به یقین به چشم خودم دیدم که عملیات تعاقب رو همت در فتح المبین تعقیب می کرد .اینو بچه های لشکر نمی تونن به شمابگن چون دوره ستاد و فرماندهی ندیدن، 😢نمی دونی ....
ادامه دارد....🥀🥀🥀🥀
ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #شجاعت_حاج_همت
یکی از شب ها عملیات مسلم بن عقیل همراه حاجهمت رفتم تا سری به منطقه آزاد شده بزنیم✌️ من راننده بودم رفتیم تااین که احساس کردم به منطقه ای رسیده ایم که امکان جلو رفتن نیست حاجی پیاده شد من هم پیاده شدم و تازه متوجه شدیم وارد
یک معبر مین شده ایم😱 که تنها به اندازه عبور یک ماشین پاک سازی شده است.☹️👀 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
📖 #درمحضرقرآن
#تمثیل هاے خدایي8⃣8⃣1⃣
☄جوابِ سنگ☄
❇️توی زندگی هرکی بهت سنگ پرتاب کرد
تو با مهربونی بهش گل پرت کن؛
اما با گلدونش!😁😂😂
✅وقتی کسی بهت زخم زد فقط نقطه هاشو بردارُ
😊بهش رحم کن.
💠فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی الله
🍃که تنها چیزی که از دست میدی حالِ بدِ دِلِتِ.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✍بادامِ دین
توی #دنیا خیلی جاها، پول، پارتی، مدرک، حرف اول رو میزنه.💰👨🎓
☝️اگر کسی اینها رو داشته باشه کارش راه میفته.
❗️ولی روز #قیامت اون چیزی که حرفِ اول رو میزنه، #دین هست،اولین چیزی که از انسان سوال میشه نمازه👌
✅ به همین خاطر بهش میگن:
🕋 يَوْمُ الدِّينِ
👈روز #دین
✅ روزی که دیندارها کارشون راه میفته.💯
🕋 ثُمَّ ما أَدْراكَ ما يَوْمُ الدِّينِ
🕋 يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ(انفطار/۱۸_۱۹)
⚡️چهمیدانى روز دین چه روزى است؟
⚡️روزى که هیچ کس براى کسى کارآیى ندارد و آن روز تنها حکم و فرمان با خداست.
🔚ولی، لازم به یادآوریه که؛👇
🔔 #دین فقط #نماز، #روزه و .... نیست.
که اگر اینها رو داشته باشی کارت راه بیفته، اصلا.
👀 به این مثال نگاه کنید؛👇
شما اگر بخواهید هسته بادام بکارید،
❌ اگر فقط پوستش رو بکارید، سبز نمیشه☹️
❌ اگر فقط مغزش رو بکارید، بازم سبز نمیشه☹️
🔚 پوست و مغز باید با هم باشه تا سبز بشه.
✅ دین خدا هم همینطوره؛
👌پوست و مغزِ #دین باید با هم باشه.
😈 ولی کار #شیطان اینطوریه ته همیشه بین پوست و مغز جدایی میندازه.❗️🔔
یعنی؛
☑️ به بعضیا میگه؛ همینکه #نماز میخونی، روزه میگیری، بَسِه.😌
☑️ به بعضیا میگه؛ همینکه به مردم #کمک میکنی، یعنی خیلی خوبی.😍
☑️ به بعضیا میگه؛ همینکه #باحجابی خیلی خوبی.☺️
🔚به خاطر همینه که👇
❗️بعضیا #حجاب ندارن، ولی گرهگشا
💁♀ هستن.
❗️بعضیا #نماز میخونن، ولی غیرت ندارن.🤩
❗️بعضیا #قرآن و #دعا میخونن، ولی آتیش🔥 میندازن به زندگی دیگران.
و.....
☝️این دسته از آدما، درخت دینداریشون سبز نمیشه که اون دنیا به دردشون بخوره و کارشون راه بیفته.😱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #معلمےکه_از_ساواک_کارت_قرمز_گرفت❗️ #حاجی، از همان ابتدا سعی میکند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند👌 و همین میشود که از ساواک کارت قرمز میگیرد♨️. حضور سیاسی و انقلابی #ابراهیم روز به روز پر رنگتر میشود✌️ تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده میشود و همین جسارتها و رشادتها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک میگذارد😱. مادر از فعالیتهای دوران انقلاب #محمد_ابراهیم و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف میکند و میگوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...!🙂👌 میرفت زیرزمین، موزاییک ها را برمیداشت و اعلامیههای امام را آنجا پنهان میکرد🙊. رویش هم خاک میریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و میگفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچارهات میکند🙁! #ابراهیم هم فقط در جواب شان میگفت: شما نگران من نباشید.»😊😉
#راوی:مادرشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• ♦جمهوری عربی سوریه، فرودگاه دمشق، شامگاه بیست و یکم خرداد ۱۳۶۱.
حاج همت، جانشین فرماندهی قوای محمد رسول الله ص✌️ در حین پیاده شدن از هواپیمای حامل مجموعه ی سوم از نیروهای اعزامی ایران به جبهه ی سوریه و لبنان.😇 #قدس_خونبهایت
#وفاء_لشهيد_القدس پینوشت: جنگ با اسرائيل در ریشه ماست
محمّد مَهدی همّت
#فرزند_شهید🌹 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم
همت
🌹🌻🌸🌼🌻🌼🌺🌹🌻🌸🌼🌺
این قسمت دشت هاے سوخته
فصل ششم
قسمت8⃣1⃣1⃣
که در اون عملیات وقتی دشمن داره فرار میکنه و ما داریم استفاده از موقعیت می کنیم ، پایگاه های فرماندهی دشمن فروریخته،نشانه های تعاقب این است،نشانه های عملی آن، عملیات اول را که شروع میکنیم در فتح المبین عملیات شناسایی با رزم بوده که حاجی این عملیات رو انجام میده ، شناسایی جاده آسفالت رو تحت کنترل حاج همت انجام می دهند و بعد عملیات تک هماهنگ شده رو حاجی در اون جا انجام میده با نیروهای واحدهاش که میرن ((علی گریزه ))رو میگیرن ، بعد با همان نیروها که عملیات استفاده از موقعیت شروع می شه.🙂
این ها رو الان کسی نمی دونه ، هیچ کس دوره ستاد ندیده،حاجی هم ندیده وقتی که توپخونه پشت علی گریزه سقوط میکنه، در عملیات کلاسیک این نشانه شروع استفاده از موفقیت اما هیچ کس در اون زمان این را نمی فهمید اما نبوغ حاجی باعث می شد که در اون زمان عملیات استفاده از موفقیت رو انجام بده ، شاید هم خودش نمی دونه این لفظ رو ولی انجام میده و این عملیات که یک مرتبه ما رو می اندازه جلو ،یعنی تپه های علی گریزه رو که می گیریم یک مرتبه به سایت ها نزدیک می شیم و توی عملیات استفاده از موقعیت ما نشانه های تعاقب رو می بینیم یعنی یکی اش این است که دشمن عقب نشینی سردرگم میکنه،یعنی عقب نشینی اش تاکتیکی نیست ، هدایت شده و کنترل شده نیست و توی این شیوه تک باید بتونی طوری به دشمن تک بزنی که هم بتونی خوب اسیر بگیری و هم این که دشمن مقاومت جدی نکنه و بتونی تک فشار مستقیم و تک احاطه رو جوری انجام بدی که دشمن را به دام بندازی و ما این جا می بینیم که حاجی با بچه ها تک استفاده از موفقیت رو انجام میده و خودش تک احاطه رو انجام میده که این ها نیاز به تجزیه و تحلیل داره که کجا باید تک احاطه رو انجام داد، کجا اومد تنگه ابوغریو و عقبه دشمن را بستی که ما ده ها هزار اسیر گرفتیم.😢
این ها بحث های نظامی و گردن کلفت است .صبح آخرین روز عملیات فتح المبین من،همت، و احمد را در چناره دیدم باهاشون رفتم....
ادامه دارد....🌸🌸🌸
اداجه این داستان ان شاالله فردا در کانال تخصصی شهید همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🦄••
#شهیدانه |🌷|
مےگفت
دلگیـر نباش ،
دلـت ڪھ گیر باشه رهـا نمیشے ...
خـدا بندھ هاشو با اون چیزی ڪھ بھش #دل بستـن آزمایش مےڪنه ...
#شهید_همت♥️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔵اهمیت گفتن"بسم الله"در تمام کارها
💠ناهار میخوری بگو بسم الله،توالت میخواهی بروی پای چپت را بگذار و بگو بسم الله.
سوار ماشین میشوی بگو بسم الله تا تصادف نکنی.
✨سر سفره برای هر چیزی باید یک بسم الله بگویی.
✅ماست بسم الله جدا، پلو بسم الله جدا، سبزی خوردن بسم الله جدا، خورش بسم الله جدا، نان بسم الله جدا...
💥تازه اگر با کسی حرف بزنی، آنها باطل میشوند و باید دوباره بگویی بسم الله!
☑️حالا برای اینکه خسته نشوید اینطور بگویید:
🌹« بسم الله مِنْ أَوَّلهِ الیٰ آخِرِه»🌹
🔰(بین غذا) با کسی حرف نزنید تا باطل نشود. اگر سهوا با کسی حرف زدید،بسم الله را تکرار کن. این روایت است از خودم نمیگویم:
🍀شخصی به امام عرض کرد: من می گویم بسم الله، اما باز هم غذا برایم ضرر دارد،چرا؟
🌼امام فرمودند: شاید بسم الله میگویی، اما بعد از آن با کسی حرف میزنی،آن بسم الله اولیت باطل میشود،
برای این غذا برایت ضرر پیدا میکند..
🔴پیوست :
احتمالا بخاطر این بوده که وقتی بسم الله گفته نشه چون شیاطین با انسان هم غذا میشوند باعث عدم برکت غذا و ضرر و زیان آن میشود)
💠🌷❄️🌷❄️🌷❄️🌷❄️🌷💠
📗در محضر آیت الله مجتهدی ره
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🔺راوی : حاج جابر اردستانی
از فرماندهان گردان کمیل
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🔹عملیات مسلم ابن عقیل
منطقه سومار
مهرماه ۱۳۶۱
📍قسمت چهارم
ولی ما هنوز خوب روی ارتفاع جا نیافتاده بودیم که دشمن خودش را سریع جمع و جور کرده و آتش سنگینی را روی سر ما می ریخت. و بعد هم چندین پاتک سنگین از روبرو انجام دادند که تقریبا تا بالای ارتفاع اومدند و در بعضی نقاط ارتفاع جنگ تن به تن شروع شده و به خواست خداوند و دلاوری و رشادت بسیجیان ، دشمن را به عقب راندیم و پنجمین پاتک دشمن را هم دفع کردیم. با اینکه تعدادی نیرو را به پایین ارتفاع و سمت راست که دشت بود فرستاده بودیم که مواظب باشند دشمن ما را دور نزند. مشغول پاسخ پاتک دشمن بالای ارتفاع بودیم و حواسمون نبود که دیدیم داریم از بغل و سمت راست مورد حمله قرار می گیریم. متوجه شدیم اندک نیروهای ما توان مقابله با حمله سنگین دشمن را نداشته. با درایت فرماندهان گردان و فرستادن تعداد زیادی از نیروها به کمک سمت راست رفته و دشمن را به عقب راندیم و تا ساعت حدود ۴ عصر همینطور دشمن آتش می ریخت و مدام پاتک میزد. زیرا که با از دست دادن این سلسله ارتفاعات عملا شهر مندلی عراق و نفت شهر و کل دشت را از دست میداد. و صدام مدام به آنها فشار می آورد و تهدید به اعدام میکرد. و حضور صدام در منطقه باعث شده بود که دشمن مقاومت سنگینی داشته باشه که شاید کمتر سابقه داشت.
تا این ساعت ، با اینکه ما بر بیشتر سلسله جبال کهنه ریگ و دیگر ارتفاعات مسلط بودیم ولی اوضاع بر وفق مراد نبود. هر آن انتظار عقب نشینی میرفت. تا اینکه ساعت ۴ عصر بود که دستور عقب نشینی صادر شد.
با این خبر مشکلات ما چندین برابر شد. تعدادی شهید و زخمی. فشار سنگین دشمن از روبرو و سمت راست که هر لحظه داشت به ما نزدیک میشد. و روبرو شدن با میدان مین پاک سازی نشده شب قبل. و تعدادی اسیر که نمی دونیم با اونها چکار کنیم. سریع باید تصمیم می گرفتیم و به عقب حرکت میکردیم.
این خاطره ادامه دارد. نوع حرکت به عقب و چگونگی برخورد با اسرا . مشاهدات پشت جبهه و بمباران بعد از عملیات. در قسمت بعدی اگه عمری باقی بود و دوستان هم خواهان بودند، خواهم گفت. از توجه و حوصله تون ممنونم.
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f