eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 7⃣3⃣ 🔹روزهای اولی که آزاد شده بود، توی کوچه پسکوچه‌های شهر برای خودمان می‌گشتیم. 🔸 روی دیوار خانه‌ای عراقی ها نوشته بودند: «عاش الصدام» یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که اِاِاِ، پس این مرتیکه صدام آش فروشه!...😂 🔹کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد و گفت: «آبرومون رو بردی بیسواد!... عاشَ! یعنی زنده باد.😂 😁 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ⃣3⃣ 🔹 سه خیابان🛣 را پشت سر گذاشتیم تا رسیدیم به تنها حسینیه ی شهر. 🔸از زور سرما و خستگی. هل خوردیم داخل شبستان تا استراحت کنیم و فردا صبح ☀️به مدافعان خسته و کم تعداد شهر ملحق شدیم. هر کس به گوشه ای پناه برد. 🔹قبضه آر. پی. جی هفت ام را آرام روی زمین خواباندم و کف پهن شدم. 🔸فرمانده گروه قدم زد و خودش را رساند به من. دستی به ریش کشید و گفت: «چیه؟ چیزی کم و کسر داری!؟» 😏 با لحنی پر آب و تاب گفتم:  «ها قربون! اگه باشه لحاف و تشک، نباشه کیسه خواب. نبود پتو رنگی.»😜 🔹 خم شد و زد روی شانه ام و با لهجه مخلوط اصفهانی و شیرازی گفت:  «کاکو شیرازی خط که رفتیم می دم سنگر تو مبلمان کنن🛋. خوبس!»  🔸از جا بلند شدم و با شوخی احترام نظامی گذاشتم و گفتم:  «خوبس قربون!»  خندید و دور شد. 😄😄 😁 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
⃣ باور نميڪنم خدا به ڪسی بگويد « نه » 💚 خدا فقط سـه پاسخ دارد: ➊ چشـــــم ➋ یه ڪم صــبر ڪن ➌ پيشنهاد بهـتری برايت دارم. 🔸️صــبر اوج احترام به حڪمت خـــداست✋ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃🌸🌱🌺🌿🌼 🌼🌿🌺🌱 🌱🌸 🌺 🍃 🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺 3⃣2⃣ به خواهر كوچك ترم گفتم «امشب طوفان بدی ميشه.» خواهرم گفت «نه، اصلا باد هم نمياد.» خوابيدم، دوباره بيدارشدم، گريه ميكردم. خواهرم پرسيد «چی شده؟» گفتم «من از شب اول قبرم وحشت دارم.» شب بعد خواب ديدم رفته ام جلو آينه. ديدم موهای سرم همه سفيد شده، پير شده ام. صبحش بچه ها را برداشتم برای كاری رفتم اطراف اصفهان.خبر را داخل مينی بوس از راديو شنيدم.داد زدم؟ ناله كردم؟ جيغ كشيدم؟ نفهميدم! فقط چيزی از دلم كنده شد و در گلويم جوشيد. مصطفی زد زير گريه و همه خيره خيره نگاهش كردند. چندتا از زنهای مينی بوس شانه هايم را كه به اصرار ميخواستم وسط جاده پياده شوم، گرفتند و نشاندند و من دوباره داد زدم. اين بار اشك هم آمد، گفتم:«نگه داريد! مگه نشنيديد؟ شوهرم شهيد شده.»«شوهر»م نبود، اصلا هيچ وقت در زندگی برایم حالت شوهر رو نداشت همیشه فکر میکردم حالت رقیبه آخر هم زد و برد . وقتی مي رفتيم سردخانه، باورم نميشد. به همه ميگفتم «من اون رو قسم داده بودم هيچ وقت بدون ما نره.» هميشه با او شوخی ميكردم، ميگفتم «اگه بدون ما بری، ميام گوشت رو ميبرم!» بعد كشوی سردخانه را ميكشند و ميبينی اصلا سری در كار نيست، ميبينی كسی كه آن همه برايت عزيز بوده، همه چيز بوده...نگاهم لغزيد پايين و روی پاهای حاجی ثابت ماند؛ اين جوراب ها را همان دفعه ی آخر كه ميرفت خط برايش خريدم. حاجی ساكش را كه نگاه كرد و آن ها را ديد خوشش آمد و با ذوق پرسيدم «بروم دو، سه جفت ديگه بخرم؟» گفت «حالا بذار اين ها پاره شن بعد.» بدم آمد از دنيا، از آن جنازه. گفتم «تو مريضی ما رو نميتونستی ببينی ولی حاضرشدی ما بيايم تو رو اين طوری ببينيم.» و گريه كردم، با صدای بلند. حساب آبروی حاجی را هم نكردم. ميدانستم « حاج همت» را همه ميشناسند، ميدانستم بايد محكم باشم، ولی..... 🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱 ادامه دارد..... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 9⃣3⃣ مثلا آموزش خاکی می دیدیم. 🔸یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم نشد. فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب و باهل وتاکن و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است😄. 🔹 کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن🏊. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن🖐. و خلاصه نقش بازی کردن. 🔸نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن:👋 خداحافظ! اخوی یادت نره! 😁 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 0⃣4⃣ 🔹 بودیم! آتش سنگین بود و همه جا تاریک. بچه ها همه کُپ کرده بودند به سینه ی خاکریز. 🔸دور نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از اومدند پایین و داد زدند: ( الایرانی! الایرانی!) و بعد هر چی داشتند ریختند تو آسمون. 🔹نگاشون می کردیم که اومدند نزدیک تر داد زدند: (القم! القم، بپر بالا.) صالح گفت: ( ! بازی درآوردند!) عراقی با تفنگ زد به شانه اش و گفت: ( الخفه شو! الید بالا!) نفس تو گیر کرد. شیخ اکبر گفت: نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند. گفت: صداشون ایرانیه. 🔸یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت: (رُوح! رُوح!) دیگری گفت: (اقتلوا کلهم جمیعا.) خلیلیان گفت:بچه ها میخوان کنن و بعد رو خوند. 🔹دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن و دادن که ببرندمون طرف . 🔸همه و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که یهو صدای حاجی اومد که داد زد: ( آقای شهسواری!حجتی! کدوم گوری رفتین؟!) 🔹هنوز حرفش تموم نشده بود که یکی از عراقیا برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد: ( بله حاجی! بله! ما اینجاییم.) حاجی گفت: (اونجا چیکار میکنین؟) گفت: (چندتا عراقی دستگیر کردیم.) زدن زیر و پا به گذاشتن! 😁 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 راه های تکمیل نماز 🌷 قسمت ششم: ریزش و شستشوی گناهان با نماز 🌸 سخنرانی کوتاه با موضوع نماز 🌸 عالیه حتما دنبال کنید👌👌 ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ۸۹ ! 🌷پنهان کاری‌های او شک بعضی‌ها را برانگیخته بود. جزو غواص‌هایی بود که باید به عنوان اولین نیروهای خط شکن وارد خاک دشمن می‌شد. هر بار که می‌خواست لباسش را عوض کند می‌رفت یک گوشه، دور از چشم همه این کار را انجام می‌داد. روحیه ی اجتماعی چندانی نداشت. ترجیح می‌داد بیشتر خودش باشد و خودش. 🌷من هم دیگر داشتم نسبت به او مشکوک شدم. بچه‌ها برای عملیات خیلی زحمت کشیده بودند. هر چه تاکتیک مربوط به مخفی نگه داشتن اسرار نظامی بود را، پیاده کرده بودند. همه ی امور با رعایت اصل (اختفا و استتار) پیگری می‌شد، حتی اغلب سنگرها و مواضع ادوات را با شا‌خه‌های نخل پوشانده بودیم. با رعایت همه این اصول حالا در آخرین روزهای منتهی به عملیات، کسی وارد جمع ما شده بود که مهارت بالایی در غواصی داشت، منزوی بود و حتی موقع تعویض لباس، جمع را ترک می‌کرد و به نقطه‌ای دور و خلوت می‌رفت. 🌷بعضی از دوستان، تصمیم گرفته بودند از خودش در این‌باره سئوال کنند و یا در صورت لزوم او را مورد بازرسی قرار دهند تا نکند خدای ناکرده، فرستنده‌ای را زیر لباس خود پنهان کرده باشد. آن فرد هم بی شک آدم ساده و کم هوشی نبود، متوجه نگاه‌های پرسش گر بچه‌ها شده بود. 🌷یک شب موقع دعای توسل، صدای ناله‌های آن برادر به قدری بلند بود که باعث قطع مراسم شد. او از خود بی خود شده بود و حرف‌هایی را با صدای بلند به خود خطاب می‌کرد. می‌گفت:‌ ای خدا! من که مثل این‌ها نیستم. این‌ها معصوم اند، ولی تو خودت مرا بهتر می شناسی… من چه خاکی را سرم کنم؟ ای خدا! 🌷سعی کردم به هر روشی که مقدور است او را ساکت کنم. حالش که رو به راه شد در حالی که اشک هنوز گوشه ی چشمش را زینت داده بود، گفت: شما مرا نمی‌شناسید. من آدم بدی هستم. خیلی گناه کردم، حالا دارد عملیات می‌شود. من از شما خجالت می‌کشم، از معنویت و پاکی شما شرمنده می‌شوم .... گفتم: برادر تو هر که بوده‌ای دیگر تمام شد. حالا سرباز اسلام هستی. تو بنده ی خدایی. او توبه همه را می‌پذیرد. نگاهش را به زمین دوخت. گویا شرم داشت که در چشم ما نگاه کند .... 🌷گفت: بچه‌ها شما همه‌اش آرزو می‌کنید شهید شوید، ولی من نمی‌توانم چنین آرزویی کنم. تعجب ما بیشتر شد نمی دانيم چرا؟! پرسیدم: برای چه؟ در شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد. او تعجب ما را که دید، گوشه‌ ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم .... 🌷تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت: من تا همین چند ماه پیش همه‌ش دنبال همین چیزها بودم. من از خدا فاصله داشتم. حالا از کارهای خود شرمنده‌ام. من شهادت را خیلی دوست دارم، اما همه‌ش نگران ام که اگر شهید شوم، مردم با دیدن پیکر من چه بسا همه ی شهدا را زیر سوال ببرند. بگویند این‌ها که از ما بدتر بودند .... 🌷بغضش ترکید و زد زیرگریه. واقعاً از ته دل می‌سوخت و اشک می‌ریخت. دستی به شانه‌اش گذاشتم و گفتم:‌ برادر مهم این است که نظر خدا را جلب نماییم همین و بس. سرش را بالا گرفت و در چشم تک‌ تک ما خیره شد .... 🌷آهی کشید و گفت: بچه‌ها! شما دل پاکی دارید، التماس‌تان می‌کنم از خدا بخواهید جنازه‌ ای از من باقی نماند. من از شهدا خجالت می‌کشم .... آن شب گذشت. حرف‌های او دل ما را آتش زده بود. حالا ما به حال او غبطه می‌خوردیم. دل با صفایی داشت. یقین پیدا کرده بودیم که او نیز گلچین خواهد شد. خدا بهترین سلیقه را دارد. شب عملیات یکی از نخستین شهدای ما همان برادر دل سوخته بود. گلوله ی خمپاره مستقیم به پیکرش اصابت کرد. او برای همیشه مهمان اروند ماند. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ٩۰ ! 🌷از زبان استاد ماندگاری: بچه پولدار بود، خیلی هم باباش پولدار بود. ولی نمی دونم سرش به جایی خورده بود به قول امروزی ها؟ قاطی کرده بود رفته بود تو گروه تفحص شهدا، خود گروه تفحص یه مبلغی پول مختصری بالاخره دارن. با این که تاجر بود و وضع باباش خوب بود مى گفت: مى خوام زندگیم از این پول بگذره چون این خییلی حلاله. 🌷اتفاقاً تفحص بودجه نداشته خیلی، یکی دو ماه به اینا حقوق ندادن اینم خجالت کشید بیاد اهواز (خونشون اهواز بود) تلفن که زده بود احوال خانمش و بپرسه خانمش گفت: آخه آدم درست و حسابی، حالا که گذاشتی رفتی پهلو دوستای شهیدت ما رو تنها گذاشتی لااقل خرجی برامون بذار، من اینقدر از این قصابی و بقالی قرض گرفتم که دیگه بهم چیزی نمیدن، فردا هم قوم و خویشات مى خوان مهمونی بیان خونه، هیچی تو خونه نیست. 🌷بچه هاى تفحص یه شهید پیدا کرده بودن (شهید حسنی) بچه ساری هست کارت و پلاکش بود، رو کارتش عکس شهید هم بود. این بنده خدا استخون های شهید و گذاشت وسط شروع کرد با شهید بد حرف زدن تو معراج شهدا گفت: مرد حسابی من دارم برای شما کار مى كنم کارفرمای من شمایید شما زن و بچه منم نمی تونید نون بدید؟ من باید خجالت زن و بچمو بکشم؟ 🌷فرماندمون فهمید که من ناراحتم گفت: بیا مرخصی بهت میدم دو سه روز برو هم مشکل خونه رو حل كن، هم احوالشون رو بپرس. 🌷میگه اومدم خونه دیدم خانمم همه چیز تهیه کرده. بهش گفتم: تو فقط می خواستی من و بکشی اینجا؟ گفت: نه دیشب یکی اومد اینجا گفت: من از دوستای فلانی هستم یه پولی از من طلب داره پول و داد به من، منم تازه رفتم مغازه قصابی قرضمو بدم گفت: یکی از دوستان آقای فلانی اومده اینجا تمام قرض هاشو صاف کرده. سوپر مارکتی رفتم گفت: صاف کرده. تو همچین دوستانی داشتی به من نگفتی؟ گفتم: کی بوده من از کسی طلبکار نبودم. 🌷کارت شهید و همراه خودم آورده بودم تو خونه، ایالم رفته بود سر تاقچه کارت شهید و دیده بود گفتش: فلانی خودِ این بود! خودِ این بود خدا شاهده! اومده بود در خونه. گفتم: چی داری میگی این شهید، هفده سال پیش شهید شده، من استخون هاشو پیدا کردم. 🌷عکسشو برداشتم رفتم در قصابی، گفت: آقا این همین یکی دو ساعت قبل اومد حساب کرد بدهی های شما رو، همین ایشون بود به خدا! رفتم دم مغازه میوه فروشی، سوپر مارکتی گفتن: به خدا خود همین بود! 🌷آمدم خونه با زنم نشستیم، شروع کردیم به گریه کردن گفتم: ببخشید من بی ادبی صحبت کردم، ما نخواستیم شما دست ما رو بگیرید اگه بخوایم حتماً مى گيريد. [وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. (سوره مباركه آل عمران، آیه ١٦٩)] http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
7⃣2⃣ باید بياموزيم ؛ برای شیطان، قابل دسترسی نباشیم! روح قدرتمند، براحتی تیر شیطان را نمی پذیرد... راستی؛ چگونه قدرت بگیریم؟؟ 🎤 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
4_310226054725763552.mp3
7.14M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌 مبحثاش عالیههه http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❣﷽❣ ✨8⃣6⃣ ⭕️ ❗️ 🔸 (جَنَاحَ) در زبان عربی یعنی بال. 🔸 قرآن درباره نیکی به یه تعبیر جالبی داره. میگه جلوی پدر و مادرت پر و بالت رو پهن کن. یعنی نهایت فروتنی و مهر و محبت رو به اونها داشته باش: 📖 وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ (اسراء/۲۴) 👈 و بالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر پدر و مادرت فرود آر! 🔸 حالا عجیب اینجاست❗️ قرآن همین تعبیر رو برای پیغمبر به کار می‌بره، اما نسبت به مومنین. یعنی میگه پیامبر تو نسبت به مومنین اینطوری مهربونی کن. در سوره (حجر/۸۸) می‌فرماید: 📖 وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ 👈 بال عطوفت خود را برای مؤمنین فرود آر! و در سوره (شعراء/۲۱۵) می‌فرماید: 📖 وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ 👈 بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند بگستر! 🔸 این تعبیر کنایه از نهایت تواضع و محبت و ملاطفت است. 🔸 همونطور که پرنده‌ها وقتی میخوان به جوجه‌هاشون محبت کنند، و اونها رو در برابر خطرات حفظ کنند، بالهاشون رو پائین میارن و اونها را زیر بال و پر خودشون می‌گیرند. 🔸 پیامبر هم مامور است که مؤمنان رو زیر بال و پر خودش بگیره و اونها رو حفظ کنه. پیامبر عزیزم🌹 آقای مهربانم، دوستت دارم.✨💞✨ ☝️ فقط یادمون باشه، این آیات درباره مومنین است، و کسانی که از پیامبر تبعیت کنند. ☝️ رفیق! اگر مومن باشیم، جامون زیر پر و بال پیغمبره.👌👌 ... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
⃣ 😇 💠پیرمرد گفت: زندگی مـثل آب توی ليوان ترک خورده میمونه! بخــــوری تـموم ميشه نخـــوری حـروم ميشه از زندگيت لذت ببر چون در هر صـورت تمــــــــــوم ميشه! http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🍃🌸🌱🌺🌿🌼 🌼🌿🌺🌱 🌱🌸 🌺 🍃 🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺 خم شدم و به زانوهايم دست كشيدم، انگار پی چيزی ميگشتم. از آن ها كه هم راهم بودند پرسيدم «پاهام كو؟ پاهام؟ چرا نميتونم راه برم؟» و همان جا روی خاك نشستم.خيلی كولی گری درآوردم و حتی چند بار غش كردم. خدا من را ببخشد... سخت بود. حالا كه به آن روزها فكر ميكنم، خجالت ميكشم. خب، بالاخره حاجی هرچه بود باز يك بنده ی خدا بود، جزئی از اين خلقت. هر چند طعمی كه در زندگی با او چشيدم از جنس اين دنيا نبود مال بالا بود، مال بهشت. خدا رحمت كند حاجی را! هميشه سر اين كه وسواس داشت حلقه ی ازدواج حتما دستش، باشد اذيتش ميكردم. ميگفتم «حالا چه قيد و بندی داری؟» ميگفت «حلقه، سايه ی يك مرد يا زن در زندگيه. من دوست دارم سايه ی تو هميشه دنبال من باشه. من از خدا خواسته م تو جفت دنيا و آخرتم باشی.» آخر ميگويند جفت انسان چيزی است كه خداوند جزء وعده های بهشتی قرار داده. خدا نميگويد در بهشت به شما اولاد نيكو، پدر و مادر نيكو ميدهم، ميگويد به شما جفت های نيكو ميدهم و من يقين دارم حاجی، جفت نيكوی من است. 🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱 پایان ..... لطفا شادی روح امام و شهدا و بخصوص شهید حاج ابراهیم همت فاتحه و صلواتی هدیه کنید.🌷 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
سر سجاده نشسته بود. تا می‌فهميد نمازش تمام شده،‌ مي‌آمد كنارش می‌نشست😊 و مي‌گفت «مادر! حالا نماز بگو، منم یاد بگیرم.»☺️ چهار زانو مے‌شد و دست‌های را در دستانش مي‌گرفت. نگاه‌های به لب‌هاي او خيره می‌شد. كلام به كلام ميےگفت و او تكرار مي‌كرد.👌 يواش يواش،‌ چشم در چشم هم، آيه به آيه مے‌خواندند، تا اين كه او ساكت مي‌شد و ادامه مي‌داد.✨ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
"همّت ِ میثم" (۱) از سری عکسهای سردار خیبر فرمانده دلها شهید حاج محمد ابراهیم همت در جمع گردان میثم تمار . فرمانده ی لشگر ٢٧ حضرت رسول (ص) در حلقه ی محبت و معرفت بچه های گردان میثم. شهید محمود حقی زاده (دست به سینه) و شهید روح ا... امینی فر (لباس چریکی) در تصویر مشاهده می شوند . http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
6⃣ 🌸نگران بودن اتلاف انرژی است 🌸نگرانی مشکلات فردا را از بین نمیبرد فقط قدرت شما را نابود میکند 🌸نگرانی انرژی شما درحل مشکلات را ازبین میبرد 🌸ولی شادی انرژی شما را درحل مشکلات مضاعف میکند روزتون خوش😊😇 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❣﷽❣ 9⃣6⃣✨ ⭕️ ، ❗️ 🔰 امام حسين (ع) می‌فرماید: 🔷 إِيَّاكَ وَما تَعتَذِرُ مِنْهُ فَانَّ الْمُؤْمِنَ لا يُسِيئىُ وَ لا يَعْتَذِرُ وَالْمُنافِقُ كُلَّ يَوْم يُسِيئىُ وَ يَعْتَذِرُ. 🔹 كار بدى مكن كه ناگريز از عذرخواهى باشد، زيرا انسانِ با ايمان، نه بدى مى‌كند و نه عذر مى‌خواهد، ولى منافق هر روز بد مى‌كند و پوزش مى‌طلبد. (كتاب تحف العقول، صفحه ۱۷۷) 🔸 انسان ممکن الخطاست. یعنی ممکنه خطایی ازش سر بزنه. ولى مومن و منافق اينجا يه فرقی با هم دارند: 🔸 مومن تلاش میکنه كمتر خلاف كنه تا نيازى به عذر خواهی نداشته باشه. چون میدونه عذرخواهى بالاخره روی آدم رو سفيد نمیکنه. 🔸 ولى منافقان پروايى از بدى و تخلّف نداره. عین خیالش نیست. پشت سر هم خطا میکنه و پوزش هم مى‌خواد. ☝️ پس این از نشانه‌هاى است. چون نفاق یعنی دو رویی. 🔸 ممکنه یه نفر بگه آقا عذرخواهی چیز خوبیه که. 🔸 بله، عذر خواهى خوبه و دليلِ بر ندامت و پشیمانیه، درست. اما کسی که پشت سر هم خطا کنه و بعدش هم عذرخواهی کنه، و دوباره تکرار کنه یعنی قلباً پشیمون نیست. این یعنی دو رویی. یعنی نفاق. زبونی میگه پشیمونم ولی واقعاً پشیمون نیست. .. 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
"همت ِ میثم" (٢) شهید ِ خیبر، فرمانده ی استقامت و عزّت در حلقه ی معرفت و عشق ِ بچه های گردان ِ میثم تمار لشگر ٢٧ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
7⃣ برای افتادن اتــفاق عجله نڪن بسپار به خدایی که تمام کارهاش بمــوقع ست شڪ نڪن . . . خــدا هیــچ وقت دیــر نمیڪنه!! ڪمۍصـــبرداشـــته‌باش😊 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❣﷽❣ 0⃣7⃣ ⭕️ 🔸 گاهی با آدمایی روبرو میشیم که فکر میکنند غرور🙂 بهشون شخصیت میده و خودشونو می‌گیرند؛ غافل از اینکه همه در ته قلبشون به کسانی نزدیک میشن که متواضع باشند.❤️ 🔸 مثلاً میگه چرا فلانی اول به من سلام نکرد✋، من بزرگترم، اون کوچکتره... 👌🔹 خدا به پیغمبرش میگه، وقتی مردم اومدن پیش تو، به مردم سلام كن (فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ) نگو سلام از كوچكتره. نخیر، قرآن 📖 میگه سلام از بزرگتره: 📖 وَ إِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ (انعام/۵۴) 👈 ای پیامبر، هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو می‌آیند، به آنها بگو: "سلام بر شما" 🎈🔹 پیغمبر خدا به بچه‌های کوچک سلام میکرد.🔆 🔹 بالاتر از این، خودِ خدا، با همه بزرگیش به بهشتی‌ها سلام میکنه: 🌹 📖 سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ (یس/۵۸) 💢👈 بر بهشتیان سلام و درود الهی است؛ این سخنی است از سوی پروردگاری مهربان! 🔹🌈 سلام کردن یه مثال کوچک بود. رو از همین کارهای کوچک شروع کنیم.😍 💯☝️ اگه میخواهیم جزو بندگان خاصّ خدا باشیم، یکی از نشانه‌هایِ بنده‌هایِ خوبِ خدا اینه که وقتی روی زمین راه میرن، هیچ غروری ندارند، متواضعند:👇 📖🙏 عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا (فرقان/۶۳) ❤️👈 بندگان خاصِ خداوندِ رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبّر بر زمین راه می‌روند. 💯 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‌🌷مهدی شناسی ۳۶🌷 💠امام کهف حصین ماست و مثل پدر و مادری که به طور دائم،مستقیم و غیر مستقیم،دنبال فرزندشان هستند و از او جدا نمی شوند،پیوسته در پی ماست. 💠همیشه و در همه حال با مولایمان حرف بزنیم.چون او مجرای ما برای رسیدن به خداست. 💠"من اَرادَ الله بَدَاَ بِکم" هر که خدا را بخواهد،از شما و با شما آغاز می کند. 💠ما در زندگی خود می بینیم که هر وقت دستمان را به بزرگ ترها داده ایم،حتی اگر هم افتاده باشیم،آن ها ما را گرفته و بلند کرده اند. 💠بیاییم وجودمان را به دست پدر و علت وجودمان بدهیم و همیشه با او باشیم. 💠دست در دست او به خیابان برویم و خرید کنیم؛دست در دست او رانندگی کنیم؛دست در دست او به خواستگاری برویم و عروسی بگیریم و... 💠در همه چیز با عشق و یاد او باشیم؛منتها در وجود و جانمان،نه در زبان! 💠بزرگان فرموده اند که البته از سوی دیگر هم از خود غافل نشویم،همیشه روی خودمان کار کنیم و تزکیه ی نفس داشته باشیم. 💠مبادا شیطان القا کند که:"هر کاری خواستی انجام بده،آقایت دستت را می گیرد!" 💠این مطالب را به خود تلقین کنیم.اگر یادمان رفت،دوباره و دوباره تمرین کنیم؛آن قدر به نفسمان بگوییم تا برایمان ملکه شود. 💠آن وقت دیگر خودمان نیستیم و اینجاست که اتصال با حضرت برقرار می شود. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
‌‌🌷مهدی شناسی ۳۷🌷 🔵اصل وجود امام در میان مردم برکت است.امام باقر علیه السلام می فرمایند:"به درستی که خداوند به واسطه ی یک مومن حقیقی،نابودی را از قریه ای برمی دارد." 🔵اگر امام مهدی نبود اوضاع و احوال هستی،هرگز چنین نبود؛نه آب شیرینی پیدا می شد تا انسان بنوشد و نه هوای سالمی که استنشاق کند.روزی ها هم این طور بر اهل زمین سرازیر نمی شد. 🔵وجود ایشان در کل هستی است که اینچنین بلاها را نگه داشته است. 🔵اسم حجت امام،پراکندگی و تشتت ها را جمع می کند و اگر به اشیا حاکم نباشد،تمام اجزای آن ها از هم می پاشد. 🔵الان اگر آسمان و زمین و هر آنچه در آن هاست،هر کدام کار خود را می کند،اگر اجزای بدن ما پیوسته در حال فعالیت و تغییرند،همه به سبب وجود امام در گرفتن فیض از خداوند و رساندن به موجودات است(ایصال فیض) 🔵گرفتن و رساندن فیض به صورت علی الدوام و همیشگی است و "اگر نازی کند،در هم فرو ریزند قالب ها" 🔵امام به اذن خدا اگر یک آن از هستی نظر بردارد،فیض از همه چیز منقطع می شود و حتی آسمان و زمین هم از هم می پاشد. 🔵تا جهان هست،حجت هم هست. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
چند پیشنهاد برای شب و روز نیمه شعبان... 💡شایسته نیست در هیاهوی روزگار فعلی، نیمه شعبان کمرنگ شود... از الآن برنامه داشته باشیم بیرق و چراغ تهیه کنیم تا به دروازه خانه‌هایمان بزنیم... 1️⃣0️⃣ اهدای گل و پخش شیرینی به همسایه‌ها و خانواده و اقوام خود در روز ولادت امام زمان عجل الله فرجه 2️⃣0️⃣ رایگان سوار كردن مسافر در روز ولادت و ارائه بروشور به مسافران 3️⃣0️⃣ پذیرایی از مأموران زحمتکش پاکسازی شهر، بویژه در مکان‌هایی که زباله‌های ناشی از پخش پذیرایی دارد. 4️⃣0️⃣ خرید هدیه برای فرزندمان تا خاطره خوشی از نیمه شعبان در ذهنش بماند 5️⃣0️⃣ تهیه پوستر و نصب در سطح شهر (مغازه‌ها، تابلوهای تبلیغاتی محلات، مساجد و...) 6️⃣0️⃣ ارسال پیامک تبریك به مخاطبان تلفن همراه 7️⃣0️⃣ خواندن دعای عهد و دعا برای خدمتگزاران حضرت جهت توفیق بیشتر در امر خدمتگزاری 8️⃣0️⃣ احیا شب نیمه شعبان و انجام اعمال توصیه شده در شب ولادت و دعا برای سلامتی و ظهور آن حضرت 9️⃣0️⃣ داشتن سیر مطالعاتی در روزهای قبل از ولادت و خواندن حداقل یک كتاب مربوط به آن حضرت در این ایام برای شناخت بیشتر ایشان 0️⃣1️⃣ پوشیدن لباس نو و صِله رحم در روز ولادت 1️⃣1️⃣ گذاشتن آهنگ پیشواز برای موبایل‌ها مرتبط با آن حضرت 2️⃣1️⃣ زیارت ائمه و امامزادگان علیهم‌السلام به نیابت از آن حضرت 3️⃣1️⃣ شاد كردن و محبت و کمک مالی حتی کم به یك یا چند یتیم یا فقیر به نیابت آن حضرت 4️⃣1️⃣ انجام هر كار خِیر روزمره خود به نیابت آن حضرت 5️⃣1️⃣ ترك حداقل یك كار منفی به خاطر محبت آن حضرت 6️⃣1️⃣ بردن نان تازه به درب منزل همسایه‌ها در صبح روز ولادت 7️⃣1️⃣ پرداخت هزینه پخت نان به نانوایی محله در حد توان مالی 8️⃣1️⃣ آشتی کردن با اقوامی که بر اثر کدورت قهر کرده‌اند و یا آشتی دادن بین افراد یا اقوام 9️⃣1️⃣ عیادت از بیماران در بیمارستان‌ها با رعایت شرایط بهداشتی 0️⃣2️⃣ تبریک به کسبه محل، مانند آرایشگرها، کارگران آماده به کار در میادین، کارکنان آتش نشانی و... 1️⃣2️⃣ برگزاری مسابقه كتابخوانی در مدارس، محلات، هیأت و… 2️⃣2️⃣ دعوت کردن حداقل چند نفر از دوستان و آشنایان به گروه‌های مرتبط با حضرت 3️⃣2️⃣ ارسال این مطلب برای نشر بیشتر، به سایرین... 🌷امشب و فردا هم خودمان شاد باشیم و شکر گزار از خداوند به خاطر نعمت وجود مولای مهربانمان، هم دیگران را شاد کنیم، هم با ترک گناه و دعای متحد و دسته جمعی در جمع خانواده و اقوام برای ظهور، قلب مولایمان را شاد کنیم. ✨خدایا به حق حضرت زینب سلام الله علیها در ظهور مولایمان تعجیل بفرما http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f