بسم الله الرحمن الرحیم
«زاد روز»
باز در دور زمان
مهر از نیمه گذشت
صفحه ی شانزده از معرکهی پاییز است
صفحهای زادهی شورَش همه شعر؛
سالیانی است که از عشق نفس میگیرم!
اول برگ جدید
به خودم میگویم
عمر ما صد سالش
سه دقیقه است به وقت ملکوت!
پس عجیب است اگر
در همین چند دم از جاری این بازی عمر
در پی هر خوشِ مانا نرویم؛
پی خوشخُلقی و خوشرنگی و خوشنامی خویش!
و چه دردی است اگر عمرِ بدین کوتاهی
صرف در غصّه ز ناکامیِ از هر خوشِ میرا بکنیم؛
مثل خوشخوردن و خوشپوشی و چون خوشگذری!
آرزویم این است
که در این فصل جدید
بخت با طالب دیدار رخت یار شود
و ز انوار الهی رُخت
غم احوال سیهروزی ما چاره شود.
یا رب این صفحه ز احوال دلم را بپذیر.
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
🔺تو در روز تولد من شهید و من در روز شهادت تو زاده شدم؛ و چه رازهای عجیبی است میان من و تو! (۱۶ مهر)
#زادروز
#انتظار
#مارا_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems