فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 خنده دارترین وصیت به مردم
#صدای_مقاومت
@TahlilgarPlus
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عملی ساده که مرا به بهشت برساند
#حکایت
@TahlilgarPlus
Rostaam sohrab 110.mp3
12.63M
نبرد رستم و سهراب / مرگ سهراب توسط رستم / داستان های #شاهنامه / قسمت هجدهم
💠 در این داستان نبرد رستم و سهراب و نشستن پدر در سوگ پسر را مرور خواهیم کرد. / در تاریخ ایران را شکست نداده اند الا اینکه از روی خودش و از نسل بعدش بکوشند گروهی را علیه خودش بسیج کنند، در شاهنامه در بخشی از داستان از رستم فرزندی را تحت آموزه های خود بزرگ میکنند بلکه با او ایران را شکست دهند در اینجا این مهم را مرور خواهیم کرد. / این ویدئو تقدیم میشود به هم وطنهای ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند.
#سهراب
@TahlilgarPlus
44.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نبرد رستم و سهراب / مرگ سهراب توسط رستم / داستان های #شاهنامه / قسمت هجدهم
💠 در این داستان نبرد رستم و سهراب و نشستن پدر در سوگ پسر را مرور خواهیم کرد. / در تاریخ ایران را شکست نداده اند الا اینکه از روی خودش و از نسل بعدش بکوشند گروهی را علیه خودش بسیج کنند، در شاهنامه در بخشی از داستان از رستم فرزندی را تحت آموزه های خود بزرگ میکنند بلکه با او ایران را شکست دهند در اینجا این مهم را مرور خواهیم کرد. / این ویدئو تقدیم میشود به هم وطنهای ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند.
#سهراب
@TahlilgarPlus
قسمت سی و یکم /
هادی گفت: مگه الان نمیگفتی پیام شهید بشه تا الگوی موساد در بیاد؟ الان میگی دختره کشته بشه؟ الگوی موساد چی میشه پس؟
محسن: نه گفتم پروژهش رو بسوزونیم تموم بشه بره!
هادی فهمید اینجا در ذهن محسن چیزی گذشت که فعلا نمیخواهد مطرحش کند. خیلی روی مسئله نماند و به محسن گفت: اولویت اول اینه که این دو تا به هم نرسن، اولویت دوم اینه که پسره زنده بمونه، بقیه موارد رو هم باید با پیام اون قدر هماهنگ بشی که اینا تو ایران آب خواستن بخورن مشخص بشه، تجزیه و تحلیل سوالات نوال و پاسخ های سردار رو هم بفرستید بچههای "مرکز عقیل" بررسی کنن...
همزمان که هادی محسن را مسئول رصد کامل پرونده کرده بود نوال و پیام با هم دیداری داشتند. پیام دلش را به دریا زد و در همان دیدار از نوال خواستگاری کرد. در عقل هیچ بنی بشری نمی گنجید که سه روز از آشنایی دو نفر با دو ملیت کاملا متفاوت بگذرد و یکی از آنها به خودش اجازه بدهد با سطحیترین نوع آشنایی مسئلهی خواستگاری را مطرح کند.
البته پیام، این حماقت عجیب و غریب را کرد! نوال به محض اینکه درخواست پیام را شنید بر اساس آموزه هایی که مبتنی بر روانشناسی و شیوههای برخورد با سوژه به او آموزش داده شده بود، با پیام رفتار کرد. خلاصه ی ماجرا اینکه پیام در تردید بسیار بالایی ماند و 99 درصد حدس زد که نوال احتمالا به او پاسخ منفی خواهد داد. نوال از پیام جدا شد و قرار بود به محل اسکان خود برود. او به پیام گفت من تا پس فردا تهران هستم و بعد از ایران خواهم رفت.
نوال لحنش را هم کمی با پیام جدی کرد. پیام بسیار عصبانی بود. از دست خودش و تصور میکرد احتمالا اشتباه بزرگی کرده است. سریع با محسن تماس گرفت: سلام! آقا محسن وقت داری؟ میخوام ببینمت؛ فوریه!
محسن: آره کجا هستی من بیام؟
پیام: دفتر هستم.
محسن: نزدیکم، میام اونجا
پیام، داستان را برای محسن تعریف کرد و محسن که یقین داشت نوال حتما پاسخ مثبت میدهد و فعلا میخواهد ارزش خودش را نزد پیام بالا ببرد تا پیام در این ماجرا حسابی هزینه داده باشد و حسابی قدر نوال را بداند.
محسن از همین فرصت استفاده کرد و به پیام گفت: من نظرم شخصیم رو بهت میگم. دختره از تو خوش اومده و به تو جواب مثبت میده، منتها این راهی که تو داری داخلش پا میگذاری به نظر من راه سختیه، ببینم تو با خانوادت مشورت کردی درباره ی این قضیه؟
پیام در پاسخ به محسن گفت: آره ، نظرشون منفیه، مادرم از همه مخالف تره!
محسن گفت: ببین برای منم که تعریف کردی منم چند تا نمونه برات گفتم که چه نتایج تلخی داشته، تو رفیق منی من جونمو حاضرم برات بدم ولی من پیشنهادم اینه که این مورد رو بهش فکر نکنی، تا الانم من بهت نظر منفی نگفته بودم ولی الان نظرم رو میگم بهش فکر نکن، بازم هر طور خودت راحتی، اگر نظرت مثبته که هیچی!
پیام خیلی از صحبت های محسن ناراحت شده بود. اصلا تصورش رو نمیکرد همچین حرف رکی بشنوه و به محسن گفت: آقا محسن ما از روز اولی که اسم این دختره رو آوردیم شما هی ته دل ما رو خالی کردی ولی ما نفهمیدیم چرا بازم با شما دربارش صحبت کردیم!
محسن خندید و گفت: باشه من دیگه چیزی نمیگم ولی خب حالا از زاویه ی نگاه من هم ببین...
محسن و پیام درباره ی موضوعات دیگر صحبت کردند و پیام وقتی از محسن جدا شد با خودش گفت: دختره که معلوم نیست جواب مثبت بده؛ حرف های خانوادم و محسن هم که درسته، ولی من مطمن هستم عشق که بیاد همهی سختی ها قابل تحمل میشه!
چند روز گذشت.
نوال مشغول ماموریت های خودش بود تا روز آخر!
در آخرین روز یک تماس بین پیام و نوال رد و بدل شد: سلام، من دارم از ایران میرم، اتفاقا به چیزی که شما گفتید فکر کردم. باید با پدر و مادرم مشورت کنم....
همین جملات آن هم درحالی که نوال آن را خیلی گرم و صمیمی مطرح کرد برای پیام کافی بود تا بفهمد که پس در مرحله ی اول نظر نوال مثبت است به احتمال زیاد، اما باید منتظر بماند.
نوال از تهران رفت و پیام در فکر نوال همچنان ماند تا از او خبری برسد. در همین حال محسن با یک نامه از سازمان خود به محل کار پیام مراجعه کرد.
متن پیام این بود: سلام با توجه به برخی موضوعات پیرامون آقای پیام علوی، تا اطلاع ثانوی ایشان تحت هیچ عنوان حق فعالیت در بخش های تصمیم ساز این مجموعه را نداشته و ندارد. از نام برده در بخش هایی که نیاز به مشورت نیست و اطلاعات کمتری به نیروها منتقل میشود استفاده گردد. توجه شود که سطح محرمانگی ایشان هم از درجه 2 به درجه 5 کاهش داده شود. ضمناً: با توجه به حساسیت مسئله تحت هیچ عنوان نامبرده نباید نسبت به مسئله حساس شود...
پیام به محل کارش رفت و محسن را هم آنجا دید. با هم احوال پرسی کردند و محسن توضیح داد که برای دیدن آخرین گزارش ها به اینجا آمده و عجله دارد، و با هم خداحافظی کردند...
ادامه دارد....
@TahlilgarPlus
13.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 داستانی از فداکاری و شوخطبعی علی قزلباش، زورو گردان تخریب، که با کارهای بینام و نشانش دلها را به دست آورد. او با شستن لباسها و واکس زدن پوتینها، بدون اینکه کسی بداند، به همرزمانش خدمت میکرد. یاد و خاطرهاش همیشه در دلها زنده خواهد ماند. بیایید با هم یاد شهدای وطن را گرامی بداریم. #زوروگردان #علیقزلباش #شهدای_وطن #فداکاری #یادبود
#صدای_مقاومت
@TahlilgarPlus
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا میدانستید که شیطان ابزاری دارد که از همه مؤثرتر است؟ این ابزار کهنه و مستعمل، نومیدی است. شیطان میگوید که با این ابزار میتواند در قلب انسانها نفوذ کند و آنها را به هر سمتی که میخواهد بکشاند. بیایید با امید و ایمان، در برابر این ابزار مقاومت کنیم و اجازه ندهیم که نومیدی بر ما چیره شود. #مقاومت #امید #ایمان #نومیدی #قدرت_درونی
#حکایت
@TahlilgarPlus
47.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان سیاوش ، هوس یا عشق ؟ / داستان های #شاهنامه / قسمت نوزدهم
💠 در این داستان به ورود سیاوش به دربار پادشاه و عشق و هوسی که او را تا لب مرگ و آتش میبرد اشاره خواهیم کرد./ در تاریخ ایران را شکست نداده اند الا اینکه از روی خودش و از نسل بعدش بکوشند گروهی را علیه خودش بسیج کنند، در شاهنامه در بخشی از داستان از رستم فرزندی را تحت آموزه های خود بزرگ میکنند بلکه با او ایران را شکست دهند در اینجا این مهم را مرور خواهیم کرد. / این ویدئو تقدیم میشود به هم وطنهای ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند.
#سهراب
@TahlilgarPlus
داستان سیاوش ، هوس یا عشق؟ - @TahlilgarPlus.mp3
13.61M
داستان سیاوش ، هوس یا عشق ؟ / داستان های #شاهنامه / قسمت نوزدهم
💠 در این داستان به ورود سیاوش به دربار پادشاه و عشق و هوسی که او را تا لب مرگ و آتش میبرد اشاره خواهیم کرد./ در تاریخ ایران را شکست نداده اند الا اینکه از روی خودش و از نسل بعدش بکوشند گروهی را علیه خودش بسیج کنند، در شاهنامه در بخشی از داستان از رستم فرزندی را تحت آموزه های خود بزرگ میکنند بلکه با او ایران را شکست دهند در اینجا این مهم را مرور خواهیم کرد. / این ویدئو تقدیم میشود به هم وطنهای ایرانی، دوستان افغانستانی و تاجیکستانی و ترکمنستانی و ازبکستانی و تمام کسانی که روزی عضوی از حوزه ی تمدنی مشترکی بوده اند.
#سهراب
@TahlilgarPlus