eitaa logo
«طـلـبـه نـوشـت»
262 دنبال‌کننده
369 عکس
39 ویدیو
2 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ✍️حدیث، رجال، فقه، تاریخ، عقاید، سیاست، فکاهیات و... ✉️ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17368738011123
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️چرا حدیث خوانی و حدیث فهمی به مراتب از تقلید و فهمیدن فتاوای مجتهدین آسان‌تر و بسیار واضح‌تر است؟! (البته به جز موارد نادر و قلیلی از احادیث که خداوند از روی عمد و حکمت آن‌ها را گنگ و مبهم قرار داده و ما هم مأمور به ابهام داشتن آن و توقف در آن ها هستیم) 🪶کسی که مبانی منطق و فلسفه را به جای خزعبلات یونان و شرق و غرب، از اهل بیت علیهم السلام درس گرفته باشد به وضوح می‌بیند که فهم و علم و یقین کار قلب است نه مغز! کافی است حدیث اهلیلجه و مناظره امام صادق علیه السلام با فیلسوف و طبیب ملحد هندی را بخوانید. شاید دقیق ترین و کامل ترین حدیث در مبانی منطق اسلامی و فلسفه (یا همان حکمت) اسلامی باشد. آنجا طبیب هندی مدعی می‌شود که از اساس پی بردن به وجود خدایی که دیده و شنیده نشود و قابل لمس و بو و مزه نباشد، منتفی است؛ چون انسان هرچیزی را با همین حواس پنجگانه درک می‌کند و بدون این حواس هیچ چیزی را درک نکرده و نمی‌فهمد. آنجا امام علیه السلام نقض‌های متعدد و محکمی بر این مدعا طرح می‌کنند. یکی از آن‌ها این است که می‌فرمایند: آیا این بادی که می‌وزد، منشأ آن را می‌بینی؟ آیا هیچ درکی از منشأ باد و نقطه‌ی شروع جریان باد داری؟ که چه شکلی است و حد و اندازه اش چگونه است؟! قطعاً خیر، ولی با این وجود می‌دانی که باد و جریان باد قطعاً نقطه‌ی شروعی دارد. سپس این فهمیدن را برای عقل درون قلب می‌دانند (نه عقل درون مغز) و می‌فرمایند: خدا را با عقلی که درون قلب است شناختم! در احادیث دیگر هم وارد شده که حواس پنجگانه ادراکات خود را به قلب ارجاع می‌دهند تا قلب به یقین برسد، که البته گاهی هم به یقین نمی‌رسد. العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء. بنابراین مهم آن معنا و مفهومی است که باید در قلب بیفتد تا مخاطب را به فهم و علم و یقین برساند. اگر آن انرژی و آن نور از سوی متکلم، ناقص باشد و یا اصلا وجود نداشته باشد، در قلب مخاطب هم نمی‌افتد و او را به علم و یقین نمی‌رساند. آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. در یکی از روایات هم آمده که اگر انسان چیزی را به مردم توصیه کند ولی خودش عمل نکند در قلب مردم نمی‌افتد اما اگر چیزی را به مردم توصیه می‌کند که خودش عمل می‌کند این در قلب مردم می‌افتد. این چیزها جزو مبانی منطق و حکمت (یا همان فلسفه) اسلامی است. اکنون با این توضیح به این روایت دقت کنید: پیامبر صلی الله علیه و آله در وصیت به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «...ای علی! عجیب ترین مردم در ایمان و بزرگترینشان در یقین قومی در آخرالزمان هستند که به پیامبر ملحق نشدند و حجت خدا از آن‌ها پوشیده است پس به سیاهی‌های روی سفیدی (یعنی آیات و احادیث روی کاغذها) ایمان می‌آورند!...» (من لا يحضره الفقيه ج ۴، ص ۳۵۲: رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ لَهُ: ...يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ اَلنَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا اَلنَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ اَلْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ...) 🪶پس احادیث، انسان را به عظیم ترین یقین و ایمان می‌رساند! این حدیث هم دقیقا برای زمان غیبت است و کسی نمی‌تواند بهانه کند که الان وضعیت احادیث نامشخص است و با حدیث در زمان حضور فرق دارد. ❓حالا چرا حدیث انسان را به علم و فهم و یقین می‌رساند اما قی کرده های مجتهدین و فلاسفه و متکلمین و... غالباً بر دل نمی‌نشیند و انسان را به آن یقین و سکینه و آرامش قلبی نمی‌رساند؟! پاسخش واضح است: «کلامنا نور»؛ چون کلام اهل بیت خودش نور است. نه اینکه حاوی نور است فقط. خیر. بلکه خود کلام، نور است. و علم هم نوری است که در قلب باید بنشیند. پس وقتی کلام اهل بیت را می‌خوانید این نور در قلب وارد می‌شود. بارها تجربه کرده‌ام، مطلبی را که در احادیث آمده اگر خودم با تمام تلاش بر آسان گفتنش هم توضیح بدهم باز هم آنگونه که خود شخص حدیث را می‌خواند و می‌فهمد نیست. چون کلام ما که نور نیست. ولی کلام اهل بیت علیهم السلام نور است. اینکه امروزه می‌گویند حدیث حجت نیست و حدیث نخوانید بلکه رساله های مراجع تقلید را بخوانید و فتواها را بخوانید و به همان عمل کنید قطعاً و یقیناً از شیطان است. تا مبادا شما سمت حدیث هم بروید؛ چون شیطان می‌داند سمت حدیث رفتن همانا و از سیطره‌ی او خارج شدن همانا. ادامه دارد... 🪶📖دفتر علم: @DaftareElm
«طـلـبـه نـوشـت»
⁉️چرا حدیث خوانی و حدیث فهمی به مراتب از تقلید و فهمیدن فتاوای مجتهدین آسان‌تر و بسیار واضح‌تر است؟!
ادامه... البته ناگفته نماند که این کلمات نورانی اهل بیت علیهم السلام را باید همانگونه که از دهان مبارکشان خارج شده خواند و یا آن مضمون (و در واقع آن نور کلمات که همان معنای آن‌هاست) را دقیقا همانطور که مفهوم برسد با الفاظ دیگر خواند. 🪶پس واجب است تا عربی حدیث خوانی را یاد بگیرید یا یک حدیث را آنقدر با ترجمه های مختلف بخوانید تا لبّ مطلب را به دست آورید تا در دلتان بنشیند. که زحمت عربی حدیثی یاد گرفتن بسیار کمتر از این است. خودم هم گاهی که فرصت ندارم متن عربی را با دقت بخوانم، ابتدا ترجمه را سریع مرور می‌کنم و اگر نکته‌ای داشت یا نامفهوم بود آنوقت به متن عربی نگاه می‌کنم بارها شده که ترجمه را خواندم و مطلب برایم جا نیفتاده اما متن عربی را یکبار خواندم و درجا در دلم نشست و به فهم رسیدم. حالا اشتباهات مترجمین در ترجمه ها بماند! ❗️ای کاش مراجع تقلید و طلاب و حوزویان و آخوندها می‌فهمیدند که راه رسیدن به فقه و علم، حفظ کردن این دروس حوزه و اصول و رجال و ... و نوشخوار کردن آن حفظیات نیست و اینقدر خودشان را به زحمت نمی‌انداختند که این فضولات را با آنهمه پیچیدگی اش یاد بگیرند و دوباره با زحمت بیشتر آن پیچیدگی را در ذهن‌شان با مثال های مختلف، آسان کنند تا در مغز گنجانده شود که سپس بتوانند با آن دین را استنباط کنند! ای کاش می‌فهمیدند که راه رسیدن به علم احکام دو چیز است: ۱-خواندن حدیث با تدبر و درایت ۲-اصلاح قلب و پرهیز از گناهان و مداومت بر توبه و استغفار خصوصاً گناهانی مثل حسادت که به شدت قلب را تیره و تار و خراب می‌کند. عزیزان! حدیث بخوانید. با همان عقلی که خداوند در قلب شما نهاده دین را بفهمید نه با عقلی که در مغز است! عقل مغز کارش فقط دریافت ادراکاتی است که با حواس پنجگانه به دست می‌آورید، مغز این ادراکات را می‌گیرد و به قلب ارجاع می‌دهد. این مسأله هم در آیات آمده هم در روایات تصریح شده است (مثلا در رساله مذهبه امام رضا علیه السلام فرمود: «قلب پادشاه تن است و خانه‌ی این پادشاه مغز است و عمال این پادشاه، رگه‌های درون پیوندها (یعنی همه‌ی رگه‌ها خصوصاً رشته‌های عصبی) هستند» سپس کارکرد اعضای بدن را متوقف بر ارسال «وحی» از قلب به آن‌ها می‌داند که «وحی» در ترجمه یعنی «پیغام»، که مراد امام در اینجا همان پیام‌ها و سیگنالهای عصبی است که قلب آن‌ها را از طریق بیت و خانه و دارالامارهٔ خود یعنی مغز به اعضا می‌فرستد و از طریق مغز دریافت می‌کند.) پس همه کاره قلب است. وقتی هم که مغز از کار بیفتد و شخص دچار مرگ مغزی شود اما قلبش سالم باشد نمی‌میرد. ولی وقتی قلب از کار بیفتد می‌میرد. حواس پنجگانه را در هوش مصنوعی هم می‌توان ایجاد کرد اما هوش مصنوعی قلب ندارد، احساسات ندارد، امیدوار نمی‌شود، ناامید نمی‌شود، دچار ترس یا شجاعت، غم یا شادی، لذت یا بی‌میلی، خشم یا مهربانی و... نمی‌گردد‌. این قلب است که این حالات را دارد. قلب را دریابید. تلاش کنید مفهوم حدیث و مضمون آن را با قلبتان دریافت کنید نه اینکه در کلمات و الفاظ حدیث گیر کنید، البته دقت روی یک سری الفاظ لازم است به جهت آنکه حتی این الفاظ هم با حکمت و علم از طرف امام انتخاب شده است ولی سهو راویان و نقل به مضمونشان دلیل این است که خیلی نباید روی الفاظ تعبد داشت. مهم معنا و مفهوم حدیث است. بنابراین قلب خود را از کینه و حسادت و گناهان صاف کنید و بر توبه مداومت داشته باشید و در هر مسأله‌ی ریز و درشت خود حدیث بخوانید و عربی حدیثی یاد بگیرید و در متن عربی و معنا و مفهوم احادیث دقت و تدبر کنید و اینگونه به ریسمان الهی و ولایت ائمه علیهم السلام چنگ بزنید تا گمراه نشوید و گمراه نکنید. 🪶سیّد‌ محمّد جواد‌ موسوے 🪶📖دفتر علم: @DaftareElm
«طـلـبـه نـوشـت»
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۹) 💔امیرالمومنین علیه السلام و
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۱٠) 💔توانایی نظامی امام حسن مجتبی علیه السلام برای جنگ و مقابله با معاویه ✍سابقا گفته شد که یکی از علل مهمه صلح امام حسن علیه السلام «جلوگیری از شدت جنگ و خونریزی میان امت و حفظ جان شیعیان» بوده است، اما بعضی با بی اهمیت نشان دادن این علت گفتند علت اصلی صلح امام حسن مجتبی علیه السلام عدم توانایی نظامی برای جنگ و مقابله با معاویه بوده است! در نتیجه قائل شدند اگر امام در حد معقول توانایی نظامی داشت ابدا صلح نمی کرد و لذا اساسا حفظ خون شیعیان را یکی از علت های مهم صلح ندانستند! در حالی که با تأمل در کلمات امام حسن مجتبی علیه السلام می بینیم حضرت توانایی نظامی مقابله با معاویه را داشتند ولی اصرار بر جنگ و خونریزی برای بقاء خلافت نکردند، نیز باید دانست که در سپاه معاویه افراد جنگجویی بودند و اگر جنگی صورت میگرفت قطعا در سپاه امام حسن علیه السلام نیز جنگجویان شجاعی بوده و این موجب کشتار زیادی میان هر دو گروه می شد و از سوی دیگر امام حسن مجتبی علیه السلام سابقا افراد نظامی خود را امتحان کرده بود و دانسته بود که میان شان افرادی خالص و قوی و ناخالص و شکاک است حتی بخشی از سپاه امام را خوارج تشکیل داده بودند. 📜فَإِنَّ اَلْحَسَنَ قَالَ لِجُبَيْرِ بْنِ نُفَيْرٍ حِينَ قَالَ لَهُ إِنَّ اَلنَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّكَ تُرِيدُ اَلْخِلاَفَةَ فَقَالَ قَدْ كَانَ جَمَاجِمُ اَلْعَرَبِ فِي يَدِي يُحَارِبُونَ مَنْ حَارَبْتُ وَ يُسَالِمُونَ مَنْ سَالَمْتُ تَرَكْتُهَا اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ وَ حِقْنِ دِمَاءِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ أُثِيرُهَا يَا تَيَّاسَ أَهْلِ اَلْحِجَازِ . 📝جبیر بن نفیر گوید که به امام حسن علیه السّلام گفتم: مردم می گویند تو هوای خلافت را داری! امام علیه السلام در جواب فرمود: جمجمه‌های عرب (کنایه از مهتران عرب) در دست من بود، آنان با هر که صلح و سازش می‌کردم صلح می‌کردند و با هر که می‌جنگیدم می‌جنگیدند، ولی من خلافت را برای رضای خدا و محافظت از خون مسلمانان واگذار نمودم. 📚علل الشرایع ج ۱، ص ۲۱۹ 📜خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا وَ اللَّهِ مَا ثَنَانَا عَنْ قِتَالِ أَهْلِ الشَّامِ ذِلَّةٌ وَ لَا قِلَّةٌ وَ لَکِنْ کُنَّا نُقَاتِلُهُمْ بِالسَّلَامَةِ وَ الصَّبْرِ فَشِیبَ السَّلَامَةُ بِالْعَدَاوَةِ وَ الصَّبْرُ بِالْجَزَعِ وَ کُنْتُمْ تَتَوَجَّهُونَ مَعَنَا وَ دِینُکُمْ أَمَامَ دُنْیَاکُمْ وَ قَدْ أَصْبَحْتُمُ الْآنَ وَ دُنْیَاکُمْ أَمَامَ دِینِکُمْ وَ کُنَّا لَکُمْ وَ کُنْتُمْ لَنَا وَ قَدْ صِرْتُمُ الْیَوْمَ عَلَیْنَا ثُمَّ أَصْبَحْتُمْ تَصُدُّونَ قَتِیلَیْنِ قَتِیلًا بِصِفِّینَ تَبْکُونَ عَلَیْهِمْ وَ قَتِیلًا بِالنَّهْرَوَانِ تَطْلُبُونَ بِثَأْرِهِمْ فَأَمَّا الْبَاکِی فَخَاذِلٌ وَ أَمَّا الطَّالِبُ فَثَائِرٌ وَ إِنَّ مُعَاوِیَةَ قَدْ دَعَا إِلَی أَمْرٍ لَیْسَ فِیهِ عِزٌّ وَ لَا نَصَفَةٌ فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْحَیَاةَ قَبِلْنَاهُ مِنْهُ وَ أَغْضَضْنَا عَلَی الْقَذَی وَ إِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ بَذَلْنَاهُ فِی ذَاتِ اللَّهِ وَ حَاکَمْنَاهُ إِلَی اللَّهِ. فَنَادَی الْقَوْمُ بِأَجْمَعِهِمْ بَلِ الْبَقِیَّةُ وَ الْحَیَاةُ. 📝حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام پس از شهادت پدرش سخنرانی کرد و بعد از اینکه حمد و ثنای خدا را به جا آورد فرمود: آری واللّه ذلت و کمی تعداد، ما را از جنگیدن با اهل شام باز نداشت، ولی ما با برئ بودن از آفات و عیوب و صبوری با آن‌ها می‌جنگیدیم، پس برائت با عداوت و صبوری با جزع و فزع آمیخته و مشتبه شد. شما به ما متمایل بوده و دین شما بر دنیای شما مقدم بود، ولی اکنون به گونه ای شدید که دنیای شما بر دین شما مقدم شده است. ما به نفع شما و شما به نفع ما بودید، ولی امروز شما بر علیه ما قیام کرده اید. سپس شما از دو گروه کشته شده حمایت می‌کنید: یکی کشتگان صفین که بر آنان گریه می‌کنید و دیگری کشتگان نهروان که به خونخواهی آن‌ها قیام می‌کنید. کسی که گریان است شکست خواهد خورد و آنکه خونخواهی می‌کند خشمناک است. معاویه مردم را به امری دعوت کرده است که عزت و عدالتی در آن نیست. اگر شما خواستار زندگی هستید، ما آن را از او می‌پذیریم و با ذلت زندگی می‌کنیم و اگر خواستار مرگ هستید، ما جان خود را در راه خدا نثار می‌کنیم و نزد خداوند از او دادخواهی می‌کنیم. همه آن گروه در جواب آن حضرت گفتند: ما خواهان بقا و زندگی هستیم. 📚أعلام الدین ج ۱، ص ۲۹۲ @Talabeh_nevesht110
«طـلـبـه نـوشـت»
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۱٠) 💔توانایی نظامی امام حسن مجت
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۱۱) 💔حضرت امام سجاد صلوات الله علیه ✍چون ما بناء داشتیم به ترتیب از زندگی هر کدام از ائمه هدی علیهم السلام نکاتی در رابطه با این بحث بیان کنیم، در این قسمت نکاتی از امام سجاد علیه السلام بیان خواهیم کرد. 1⃣در روایتی صحیح السند در کتاب کافی می بینیم که امام سجاد علیه السلام تحت شرایط زور و تقیه با یزید لعنة الله علیه بیعت می کنند و از آنجا که یزید گفته بود با من باید به عنوان برده بیعت کنید امام علیه السلام مجبورا قبول می کند چرا که یزید گفته بود اگر بیعت نکنی همان را میکنم که با پدرت حسین علیه السلام کردم! بعضی در این روایت استبعاد کردند و جدای از مسائل تاریخی (مانند اینکه یزید بعد از شهادت امام حسین علیه السلام اصلا به حج نیامده و از شام خارج نشده است) باید پرسید که چرا استبعاد می کنید؟ چرا سیره ائمه هدی علیهم السلام را با عقل و تفکر زیدی گونه بررسی می کنید؟ اگر ببینید در جایی امام تان تحت شرایط تقیه مجبور به قبول چیزی شده، نمی توانید این را قبول کنید؟ این مشکل بزرگی است. ما اساسا در صدد اثبات وقوع چنین بیعتی نیستیم بلکه سخن مان اینست که چرا استبعاد می کنید آن هم در حدی که وقوع چنین قضیه ای را محال قلمداد می کنید؟ مگر تقیه برای حفظ جان و جلوگیری از خونریزی قرار داده نشده است؟ (جُعِلَتِ اَلتَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا اَلدَّمُ) مگر تقیه غیر از همین بیعت اجباری برای حفظ نفس است؟! برای رفع این استبعاد و تفکر زیدی به چند روایت در تأیید روایت کتاب کافی اشاره می شود. 2⃣در رسالة الحقوق امام سجاد صلوات الله علیه که در واقع روایتی است که شیخ صدوق ره در «من لا یحضره الفقیه و الخصال و الامالی» نقل کرده است که در آنجا امام در رابطه با حق سلطان بیان می کند: حَقُّ اَلسُّلْطَانِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ اَلسُّلْطَانِ وَ أَنَّ عَلَيْكَ أَنْ لاَ تَتَعَرَّضَ لِسَخَطِهِ فَتُلْقِيَ بِيَدِكَ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ وَ تَكُونَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا يَأْتِي إِلَيْكَ مِنْ سُوءٍ؛ حقّ ‌سلطان اينست كه بدانى كه تو براى او وسيلۀ آزمايشى شده‌اى، و او با تسلّطى كه بر تو يافته است، در كار تو به آزمايش درآمده است. و تو را همى بايد كه خود را در معرض خشم او قرار ندهى، كه خود را بدست خود به مهلكه درافكنى، و در ستمى كه او بر تو ميراند با او شريك باشى! (من لا يحضره الفقيه ج ۲، ص ۶۱۸) به عبارت «القاء نفس در هلاکت» دقت کنید. 3⃣به چند روایتی که در رابطه با «طاعة السلطان تقیتاً» است نیز تأمل کنید: ۱. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه نافرمانى سلطان كند نافرمانى خدا كرده و در نهى او وارد شده كه می فرماید: « وَ لاٰ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ » خود را بدست خويش در مهلكه نيندازيد. (الأمالی للصدوق ج ۱، ص ۳۳۷) ۲. امام کاظم علیه السلام به شیعیان فرمود: با ترك اطاعت از حاكم،هرگز خود را خوار نكنيد! ( يَا مَعْشَرَ اَلشِّيعَةِ لاَ تُذِلُّوا رِقَابَكُمْ بِتَرْكِ طَاعَةِ سُلْطَانِكُمْ الأمالی للصدوق ج ۱، ص ۳۳۸) ۳. امام صادق علیه السلام فرمود: ای پسر نعمان! در دوران حكومت ظلم راه خود پيش گير،با افراد مشكوك و خطرناك با سلام و تعارف روبرو شو،كه هر كس متعرض حكومت شود خودکشی کرده و خداوند فرمايد: «خود را به دست خود به مهلكه نيندازيد.» (فَإِنَّ اَلْمُتَعَرِّضَ لِلدَّوْلَةِ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ مُوبِقُهَا إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ وَ لاٰ تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ تحف العقول ص ۳۰۷) ۴. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: أَنَّ طَاعَةَ اَلسُّلْطَانِ لِلتَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ؛ اطاعت کردن از سلطان به جهت تقیه (حفظ نفس) واجب است. (عيون أخبار الرضا عليه السلام ج ۱، ص ۷۶) 4⃣نیز توجه کنید به آن دسته از روایات که بیان کردند بر همه ما اهل بیت علیهم السلام بیعت طاغوت زمانش تحمیل شده است، مگر قائم عجل الله فرجه که خروج می کند و بیعت احدی بر گردنش نیست. @Talabeh_nevesht110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |دیدگاه متفاوت علامه امینی (ره) به نظریه وحدت و برادری با اهل تسنن ✍به خلاف زعم بسیاری (از موافق و مخالف) که وحدت و برادری با اهل تسنن را مرادف با کتمان حقایق می دانند، اما در اندیشه علامه امینی (ره) همین وحدت و برادری -اگر واقعا حقیقت و صداقت داشته باشد- مسلتزم بیان حقایق تاریخی و بحث های جنجالی در خصوص امامت امیرالمومنین (علیه السلام) است. چرا که یک برادر هیچگاه راضی نمی شود برادرش بخاطر جهل و فریب خوردن توسط شیادان از مورخین و علماء به جهنم برود! بلکه تلاش می کند حقایق را از کتب او برای او بیان کند تا هدایت شود. علامه امینی به حکم آیه «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا» نوشتن کتاب الغدیر را لازم می دانست تا گمراهان از اهل سنت هدایت شوند، به خلاف نادانان از وحدتی ها که کتاب الغدیر را ضرر به امت اسلامی می دانستند! اما علامه امینی کتابش الغدیر را وسیله احیای امت اسلامی «إحیاءً للأُمّة الإسلامیة» می داند. در حقیقت علامه امینی با نوشتن کتاب الغدیر نه تنها به شیعه، بلکه به جامعه مستضعفین و فریب خوردگان بی گناه از اهل سنت نیز خدمت بزرگی کرده و اسباب هدایت شان را فراهم ساخته است. @Talabeh_nevesht110
🔹قاعده تسامح در ادله سنن از نظر آیت الله سیستانی مسألة ۳۲: إنّ کثیراً من المستحبّات المذکورة فی أبواب هذه الرسالة یبتنی استحبابها علی قاعدة التسامح فی أدلّة السنن، ولمّا لم تثبت عندنا فیتعیّن الإتیان بها برجاء المطلوبیّة، وکذا الحال فی المکروهات فتترک برجاء المطلوبیّة، وما توفیقی إلّا بالله علیه توکّلت وإلیه أُنیب. 📚منهاج الصالحین ج 1 ص 38 @Talabeh_nevesht110
🟠معنای حدیث «النظر الی وجه علی عبادة» در فهم صحابه ❇️عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة قالت رأيت أبا بكر الصديق يكثر النظر إلى وجه علي بن أبي طالب فقلت يا أبة إنك لتكثر النظر إلى علي بن أبي طالب فقال لي يا بنية سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول النظر إلى وجه علي عبادة. ❇️عن يونس مولى الرشيد قال كنت واقفا على رأس المأمون وعنده يحيى بن أكثم القاضي فذكروا عليا وفضله فقال المأمون سمعت الرشيد يقول سمعت المهدي يقول سمعت المنصور يقول سمعت أبي يقول سمعت جدي يقول سمعت ابن عباس يقول رجع عثمان إلى علي فسأله المصير إليه فصار إليه فجعل يحد النظر إليه فقال له علي مالك يا عثمان مالك تحد النظر إلي قال سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول النظر إلى علي عبادة. ❇️عن أبي صالح عن أبي هريرة قال رأيت معاذ بن جبل يديم النظر إلى علي بن أبي طالب فقلت ما لك تديم النظر إلى علي كأنك لم تره فقال سمعت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يقول النظر إلى وجه علي عبادة. 📚نام کتاب : تاريخ دمشق نویسنده : ابن عساكر، أبو القاسم جلد : 42 صفحه : 350 و 352 @Talabeh_nevesht110
«طـلـبـه نـوشـت»
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۱۱) 💔حضرت امام سجاد صلوات الله
📍تصمیمات سیاسی ائمه صادقین (علیهم السلام) در راستای حفظ منافع شیعه (۱۲) 💔حضرت امام رضا صلوات الله علیه ⬅️سابقا به اصل «حرمت القاء نفس در هلاکت» و رابطه آن با مسأله اطاعت از سلطان طاغوت زمان و عدم تنش و درگیری سیاسی اشاره شد، نیز بیان شد که آن روایت صحیحه کتاب کافی نیز - که حاکی از بیعت اجباری امام سجاد علیه السلام با آن ملعون مأبون بود- به جهت همین اصل حرمت القاء نفس در هلاکت و وجوب حفظ نفس است. به موردی دیگر نیز در تاریخ امام رضا صلوات الله علیه اشاره می کنیم که امام در آنجا صریحا بیان می کنند که قبول کردن ولیعهدی و پیشنهاد مأمون بخاطر اصل حرمت القاء نفس در هلاکت بوده است. اعزاء می دانند که اگر بجای امام رضا علیه السلام ائمه ضاله زیدیه بودند به هیچ وجه چنین پیشنهادی را قبول نکرده و با مأمون مدارا نمی کردند بلکه بر علیه مأمون اقدامات سیاسی (مانند شورش و قیام و...) انجام می دادند. بله بدین جهت میگوییم مرام و تفکر سیاسی و جهادی ائمه هدی (سلام الله علیهم) کاملا بر خلاف ائمه زیدیه بوده و ائمه در اقدامات سیاسی خود اموری را لحاظ می کردند که جهله زیدیه آن اقدام را ذلت و عار می دانستند (مانند صبر و مدارا در مقابل حاکم ظالم زمان خود). 📜فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ مَا كَذَبْتُ مُنْذُ خَلَقَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا زَهِدْتُ فِي اَلدُّنْيَا لِلدُّنْيَا وَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا تُرِيدُ فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ وَ مَا أُرِيدُ قَالَ اَلْأَمَانَ عَلَى اَلصِّدْقِ قَالَ لَكَ اَلْأَمَانُ قَالَ تُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَقُولَ اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمْ يَزْهَدْ فِي اَلدُّنْيَا بَلْ زَهِدَتِ اَلدُّنْيَا فِيهِ أَ لاَ تَرَوْنَ كَيْفَ قَبِلَ وِلاَيَةَ اَلْعَهْدِ طَمَعاً فِي اَلْخِلاَفَةِ فَغَضِبَ اَلْمَأْمُونُ ثُمَّ قَالَ إِنَّكَ تَتَلَقَّانِي أَبَداً بِمَا أَكْرَهُهُ وَ قَدْ أَمِنْتَ سَطْوَتِي فَبِاللَّهِ أُقْسِمُ لَئِنْ قَبِلْتَ وِلاَيَةَ اَلْعَهْدِ وَ إِلاَّ أَجْبَرْتُكَ عَلَى ذَلِكَ فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلاَّ ضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَقَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَدْ نَهَانِيَ اَللَّهُ تَعَالَى أَنْ أُلْقِيَ بِيَدِي اَلتَّهْلُكَةَ فَإِنْ كَانَ اَلْأَمْرُ عَلَى هَذَا فَافْعَلْ مَا بَدَا لَكَ وَ أَنَا أَقْبَلُ ذَلِكَ عَلَى أَنِّي لاَ أُوَلِّي أَحَداً وَ لاَ أَعْزِلُ أَحَداً وَ لاَ أَنْقُضُ رَسْماً وَ لاَ سُنَّةً وَ أَكُونُ فِي اَلْأَمْرِ مِنْ بَعِيدٍ مُشِيراً فَرَضِيَ مِنْهُ بِذَلِكَ وَ جَعَلَهُ وَلِيَّ عَهْدِهِ عَلَى كَرَاهَةٍ مِنْهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِذَلِكَ . 📝حضرت امام رضا عليه السّلام به مأمون فرمود: و اللّه دروغ نگفته‌ام از آن وقت كه پروردگار مرا آفريده است و زاهد نشدم از دنيا براى دنيا و من مى‌دانم كه تو چه اراده دارى (از این ولایت عهدی)! مأمون گفت:چه اراده دارم‌؟ فرمود:اگر راست گويم امان باشد مرا؟گفت:امان است تو را. فرمود:آن اراده دارى كه مردم بگويند على بن موسى الرّضا از دنيا زاهد نبود،دنيا از او زاهد بود،نمى‌بينيد چگونه ولايت عهدى را به طمع خلافت قبول كرد.پس مأمون در غضب شد و گفت: تو هميشه با من آن‌سان رفتار مى‌كنى كه از آن مى‌رنجم و تو از سطوت من ايمن گشته‌اى؛به خدا قسم يا از من ولايت‌عهدى را به اجبار مى‌پذيرى وگرنه تو را گردن مى‌زنم. حضرت امام رضا عليه السّلام فرمود:خداوند نهى كرده است مرا كه خود را در هلاكت اندازم،اگر چنين است،هرچه خواهى كن، من قبول مى‌كنم اين كار را به اين شرط‍‌ كه كسى را نصب و عزل نكنم و رسم و سنّت نشكنم و از دور اشارت كنم؛مأمون به اين راضى شد و او را ولى عهد خود ساخت در حالى كه آن جناب به شدّت كراهت داشت. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام ج ۲، ص ۱۳۹ @Talabeh_nevesht110
هدایت شده از اصول و فقه شیعه
. 🔻 تشکیک شیخ صدوق در روایات طبی 🔰 شیخ صدوق، با بیان پنج احتمال تمسک به این روایات را مشکل می‌دانند. ❌ اختصاص روایت به هوا و طبع مکه و مدینه، اختصاص روایت به طبع و وضعیت سائل، احتمال جعل حدیث توسط مخالفین، احتمال سهو از ناقل و جا افتادگی قسمتی از حدیث، پنج احتمالی است که ایشان مطرح کرده‌اند. 🔻 ایشان در ادامه خدشه به دلالت تعدادی از روایات را به طور مثال بیان می‌کنند و در نهایت صرفاً روایاتی را در زمینه طب صحیح می‌دانند، که در زمینه خواص آیات و سور و ادعیه در معالجه و شفاء بیان شده‌اند. برگرفته از الاعتقادات شیخ صدوق، ص115 •┈••✾••┈• کانال اصول و فقه شیعه : @halgheysaniye
«طـلـبـه نـوشـت»
. 🔻 تشکیک شیخ صدوق در روایات طبی 🔰 شیخ صدوق، با بیان پنج احتمال تمسک به این روایات را مشکل می‌دانند
«بسم الله الرحمن الرحیم» ❌تشکیک شیخ صدوق در روایات طبی؟! 🤔 ⬅️از مدیریت کانال فوق خواهانم این عنوان را از پست بردارند که چنین عنوانی برای فرمایشاتی که شیخ صدوق داشته است، ربطی ندارد. 🔹چرا که اگر این موارد به معنای تشکیک در روایات طبی (به آن معنای عدم تمسک به این روایات) باشد که دیگر فقه آقایان مراجع نیز زیر سوال می رود!!! اساسا تمامی روایات زیر سوال می رود و دیگر از حجیت می افتد. 🔺شیخ صدوق در این فرمایشات چند نکته دارد: 1⃣اقتضائات زمانی و مکانی 2⃣عموم و خصوص 3⃣تدلیس و جعل 4⃣اشتباه و خلط از جانب راوی 5⃣عدم ضبط و حفظ دقیق روایت 💠تمامی این ۵ نکته در روایات اعتقادی و فقهی نیز وجود دارد، بعضی از روایات هستند که بر اساس اقتضای زمانی و مکانی آن دوره بیان شدند، بعضی هستند که اختصاص نسبت به راوی یا گروه خاصی دارند و عمومیت ندارند، بعضی نیز هستند که توسط مخالفین و غلات و... جعل شدند، بعضی نیز هستند که راوی در نقل آن روایت دچار خلط شده یا قسمتی از روایت را فراموش کرده است. جدا از اینکه مسأله تقیه نیز در روایات اعتقادی و فقهی وجود دارد. ☑️لذا می گوییم اگر وجود این موارد و احتمالات، دلیل بر عدم تمسک به روایات طبی باشد و آن روایات را بکلی از حجیت ساقط کند، به تبع آن تمامی روایات زیر سوال می رود و از حجیت ساقط می شود (کما زعم بعض المعاصرین مثل کمال حیدری و صادقی تهرانی). 🔰بله ما قبول داریم در روایات طبی (بلکه در تمامی روایات) این چنین احتمالاتی وجود دارد ولی می گوییم وجود این احتمالات صدمه ای به اصل روایات نمی رساند و بر فقیه محقق است که تحقیق و تدقیق نماید و این موارد عام و خاص و جعل و خلط راوی و... را تشخیص دهد. @Talabeh_nevesht110
هدایت شده از علی قربانی
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آپناهیان داری چی کار می‌کنی؟! رد دلیلیت معجزه!!!! یقینا مطالب ایشان خلاف عقل و نقل است.
هدایت شده از علی قربانی
یا شیخ! بالاخره تکلیف مخاطبین بیچاره را روشن نکردی؟ مایی که از مشاهده شهودی جمال پیامبر و اهل بیت کرامش ع محرومیم چگونه ایمان آوریم؟ گفتی جناب ابوذر با نگاه ایمان آورد، ما چگونه ایمان آوریم؟ واقعا متوقعی مخاطبینت عقل و خرد خویش را زیر پای احساس و اوهام خویش منکوب کنند و با ادعای تو که نامه‌ای از امام زمان عج داری ایمان آورند؟ لابد قصه حلاج ملعون را در تذکره‌ها و تراجم و ...خوانده‌ای. او هم چنین ادعایی داشت و توسط اصحاب اهل عقل و درایت امامی، مفتضح گردید. متوقعی هرکس ادعای امام زمان بودن و ولایت و قطبیت و ...کرد با نگاه به چهره‌اش تشخیص دهیم صدق یا کذبش را؟! اگر نورانی و خوشگل و قدبلند بود و صدایش هم دوبلری، تصدیقش کنم و الا... یا اینکه اگر دیدیم با دیدن چهره‌اش حالمان خوب شد و به حال خلسه فرو رفتیم و نعشه شدیم و ... تصدیقش کنیم؟! از نظر تو آنان که با مشاهده معجزه موسای کلیم ع ( تبدیل عصا به مار) ایمان آوردند،  محکوم‌اند که چرا بی‌ درنگ‌ با مشاهده چهره موسی ع ایمان نیاوردند؟  کدام آیه قرآن یا روایت معتبر مدعای واهی تو را تایید می‌کند؟ " أ و لم يكفهم انا انزلنا عليك الكتاب..." " كفى بالله شهيدا بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب" " أ و لم يكن لهم اية ان يعلمه علماء بني اسراييل" " یعلمهم الکتاب و الحکمة..." اصولا اثبات صدق نبی به نحو منفصله مانعة الخلو یا از طریق معجزه و تحدی است یا از طریق نص، نه قیافه و ایجاد حال و عشق و شور و  خلسه و ... " رسولا یاتی من بعدی اسمه احمد" " یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الانجيل..." و تشخیص آن هم با عقل ناصع و خرد بالغِ مخاطب واعی است که به برکت آن " الصادق علی الله" را از کاذب و منافق، متمایز می‌کند. اگر شخصی قیافه تاثیرگذاری داشت و ادعای نبوت و ولایت کرد بعد اگر از او سوالی درباره کتب آسمانی و دلالتها و تفسیر و تبیین آن پرسیدیم مثل حمار در طین ماند هم باز موظفیم تابع او باشیم؟ چون چهره‌اش دلبری می‌کند؟ عالم الغیب بودن، بالقول المطلق نشانه پیامبری نیست تا اگر شخصی مکان  شترش را ندانست، بتوان در صدق او تشکیک نمود. شعار تمام انبیا آن است که لا اعلم الغیب" الا آن مقدار که خدا بخواهد. "و الا لاسکثرت من الخیر"  اما محال است کسی نبی باشد و کتاب و بینه و حجت و آیت و دلیل نداشته باشد الا قیافه تاثیرگذارش. فارغ از آنچه گذشت حال که با این جسارت تمام علمای تاریخ امامیه بل امت اسلام را تکذیب کردی هر وقت فرصت داشتی برایمان تبیین کن که خودت چگونه و از چه راه به صدق نبوت انبیا ع و حقانیت ائمه ع اقرار کرده‌ای، نامه داری؟! یا ...