eitaa logo
🌷طلایه داران بی نشان🌷
49 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
134 فایل
#بسم_رب_الشهداء⁦ یاد و خاطره #شهدا تا ابد در اذهان شیفتگان شهیدان و شهادت باقیست. [کانال: #شهدایی_مهدوی] +،⏬ -محتوا/اعتقادی و تربیتی،معرفتی #بیاد_شهدای_جاوید_الاثر🌷 #طلایه_داران_بی_نشان 👈تأسیس کانال:۱۳۹۷/۲/۲ eitaa.com/Talayeh_daran_b_neshan
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️وقایع (نهم محرم) 🔹در حالی که روز به روز بر تعداد سپاهیان عمر سعد افزوده می شد، بر غربت و تنهایی نیز افزوده می گشت. ◾️ در عصر پنج شنبه ( نهم محرم الحرام ) عمر سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد. آن ساعت در بیرون خیمه، به شمشیرش تکیه زده و خواب مختصری بر چشمانش چیره شده بود. 🌟چون (سلام الله علیها ) سر و صدای لشکر عمر سعد را شنید و جنب و جوش آنها را دید، به نزد امام آمد و عرضه داشت:" برادر! اینک دشمن به خیمه ها نزدیک شده است." سر بر داشت و چنین 🌹فرمود: " انی رایت رسول الله ص فی المنام فقال لی: انک صائر الینا عن قریب؛ اینک جدم رسولخدا را در خواب دیدم که به من فرمود: فرزندم بزودی به نزد ما خواهی آمد." سپس برادرش (ع ) را خطاب کرد و به وی فرمود:" برادرم! سوار شو و با اینها ملاقات کن و انگیزه و هدف آنان را بپرس." 👈طبق فرمان امام، حضرت ابوالفضل العباس با بیست تن که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان دیده می شدند، به سوی دشمن حرکت نموده و در مقابل آنان قرار گرفتند و انگیزه حرکتشان سوال نمود. لشکریان عمر سعد در جواب گفتند: اینکه از سوی امیر(ابن زیاد ) حکم تازه ای رسیده که باید شما بیعت کنید و الا همین الان وارد جنگ خواهیم گردید. بسوی بازگشت و پیشنهاد آنان را به عرض امام رسانید. آنحضرت در پاسخ وی چنین فرمودند:" ارجع الیهم فان استطعت ان توخر هم الی غدوه" و تدفعهم عنا العشیه نصلی لربنا اللیله" و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی احب الصلوه"و تلاوه" کتابه و کثره"الدعاء و الاستغفار؛۱ به سوی آنان باز کرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول کن، تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات پروردگارمان بپردازیم؛ زیرا خدا می داند که من نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با او را دوست دارم." ۱.مقتل خوارزمی،ج۱،ص۲۴۵ 🌷 ◾️🌹◾️◾️◾️
🏴 ⚫️وقایع( نهم- محرم ) 💚 العباس بازگشت و از عمر سعد تقاضای یک شب مهلت را نمود. 🔻عمر سعد در قبال پیشنهاد مردد بود پس موضوع را با فرماندهان لشکر مطرح و نظرشان را جویا شد. و سر انجام پس از گفتگوی زیاد، پاسخ عمر سعد به حضرت ابوالفضل این بود: ما امشب را به شما مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید و به فرمان امیر گردن نهادید، شما را به نزد او می بریم و اگر امتناع کردید جنگ است که سرنوشت شما را تعیین می کند. 👈و بدین گونه با درخواست موافقت و شب عاشورا به وی مهلت داده شد. (ع ) نزدیک غروب یا پس از نماز مغرب، یاران خویش را جمع نمود و خطاب به آنها چنین🌹 :" را به بهترین وجه ستایش کرده و در مقابل شداید، آسایش، رنج و رفاه، نعمتهایش سپاسگزارم. خدایا! تو را سپاس که بر ما خاندان نبوت، کرامت بخشیدی و ... اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. جدم خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده می شوم و در محلی به نام عمورا یا کربلا فرود آمده و در همان جا به شهادت میرسم و اینک وقت رسیده است. 👌به اعتقاد من همین فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد کرد و حالا شما آزادید و من بیعت خودم را از شما برداشتم، اجازه می دهم که از سیاهی شب استفاده و هر یک از شما، دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند، با دیگران کاری نخواهند داشت. به همه شما پاداش نیک عنایت فرماید".۱ 🔹 پس از صحبتهای ، اولین کسی که لب، به سخن گشود، برادرش ابوالفضل العباس بود و چنین :" لا اراناالله ذلک ابدا؛ خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود بر گردیم." در ضمیمه: تاریخ طبری،ج۷،ص۳۲۱ و ۳۲۲- کامل ابن اثیر،ج۳،ص۲۸۵-ارشاد مفید،ص۲۳۲-لهو فص۷۹-مقتل خوارزمی،ج۱،ص۲۴۶،... 🏴🌹🏴