⚫️وقایع (نهم محرم)
🔹در حالی که روز به روز بر تعداد سپاهیان عمر سعد افزوده می شد، بر غربت و تنهایی #امام نیز افزوده می گشت.
◾️ در عصر پنج شنبه ( نهم محرم الحرام ) عمر سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد. #امام آن ساعت در بیرون خیمه، به شمشیرش تکیه زده و خواب مختصری بر چشمانش چیره شده بود. 🌟چون #حضرت_زینب (سلام الله علیها ) سر و صدای لشکر عمر سعد را شنید و جنب و جوش آنها را دید، به نزد امام آمد و عرضه داشت:" برادر! اینک دشمن به خیمه ها نزدیک شده است."
#امام سر بر داشت و چنین
🌹فرمود: " انی رایت رسول الله ص فی المنام فقال لی: انک صائر الینا عن قریب؛ اینک جدم رسولخدا را در خواب دیدم که به من فرمود: فرزندم بزودی به نزد ما خواهی آمد." سپس برادرش #ابوالفضل_العباس (ع ) را خطاب کرد و به وی فرمود:" برادرم! سوار شو و با اینها ملاقات کن و انگیزه و هدف آنان را بپرس." 👈طبق فرمان امام، حضرت ابوالفضل العباس با بیست تن که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان دیده می شدند، به سوی دشمن حرکت نموده و در مقابل آنان قرار گرفتند و انگیزه حرکتشان سوال نمود. لشکریان عمر سعد در جواب گفتند: اینکه از سوی امیر(ابن زیاد ) حکم تازه ای رسیده که باید شما بیعت کنید و الا همین الان وارد جنگ خواهیم گردید.
#حضرت_ابوالفضل بسوی #امام بازگشت و پیشنهاد آنان را به عرض امام رسانید. آنحضرت در پاسخ وی چنین فرمودند:" ارجع الیهم فان استطعت ان توخر هم الی غدوه" و تدفعهم عنا العشیه نصلی لربنا اللیله" و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی احب الصلوه"و تلاوه" کتابه و کثره"الدعاء و الاستغفار؛۱ به سوی آنان باز کرد و اگر توانستی همین امشب را مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول کن، تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات پروردگارمان بپردازیم؛ زیرا خدا می داند که من نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با او را دوست دارم."
۱.مقتل خوارزمی،ج۱،ص۲۴۵
#یا_حسین_الشهید
#وقایع_محرم
#یا_شهید🌷
◾️🌹◾️◾️◾️
🏴
⚫️وقایع( نهم- محرم )
💚 #ابوالفضل_ العباس بازگشت و از عمر سعد تقاضای یک شب مهلت را نمود.
🔻عمر سعد در قبال پیشنهاد مردد بود پس موضوع را با فرماندهان لشکر مطرح و نظرشان را جویا شد. و سر انجام پس از گفتگوی زیاد، پاسخ عمر سعد به حضرت ابوالفضل این بود: ما امشب را به شما مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید و به فرمان امیر گردن نهادید، شما را به نزد او می بریم و اگر امتناع کردید جنگ است که سرنوشت شما را تعیین می کند.
👈و بدین گونه با درخواست #امام موافقت و شب عاشورا به وی مهلت داده شد. #امام_حسین (ع ) نزدیک غروب یا پس از نماز مغرب، یاران خویش را جمع نمود و خطاب به آنها چنین🌹 #فرمود:" #خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در مقابل شداید، آسایش، رنج و رفاه، نعمتهایش سپاسگزارم. خدایا! تو را سپاس که بر ما خاندان نبوت، کرامت بخشیدی و ... اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد. جدم #رسول_خدا خبر داده بود که من به عراق فرا خوانده می شوم و در محلی به نام عمورا یا کربلا فرود آمده و در همان جا به شهادت میرسم و اینک وقت #شهادت رسیده است.
👌به اعتقاد من همین فردا دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد کرد و حالا شما آزادید و من بیعت خودم را از شما برداشتم، اجازه می دهم که از سیاهی شب استفاده و هر یک از شما، دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند، با دیگران کاری نخواهند داشت. #خداوند به همه شما پاداش نیک عنایت فرماید".۱ 🔹 پس از صحبتهای #امام، اولین کسی که لب، به سخن گشود، برادرش ابوالفضل العباس بود و چنین #فرمود:" لا اراناالله ذلک ابدا؛ خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود بر گردیم."
در ضمیمه: تاریخ طبری،ج۷،ص۳۲۱ و ۳۲۲- کامل ابن اثیر،ج۳،ص۲۸۵-ارشاد مفید،ص۲۳۲-لهو فص۷۹-مقتل خوارزمی،ج۱،ص۲۴۶،...
#وقایع_محرم
#یا_حسین_الشهید
🏴🌹🏴