طبقمعمول ؛ در ِ یخچالُبازکردمُ
مثلهمیشهکهنمیدونستمچی میخوام ؛ همونطورداشتمداخلشروآنالیز میکردم ..
باصدای ِ مامانکهمیگفت : درِیخچالُببند
آخرشاونیخچالمیسوزههاا
بهخودماومدم
لبخندیزدمُهمینکهمیخواستمدر ِ یخچالُببندمچشممبهاینآبخورد
ازیخچالدرآوردمشُنگاهشکردم ؛
اینآبُاربعین ؛ توهیئتگرفتهبودم
اصلایادمنبوداینُخودمتهیخچال جاساز کردهبودم ؛ تا کسیپیداشنکنه ؛
یادمنبوداربعینیکهاینآبُگرفتم ؛ چهاتفاقاتیکهبرامنیوفتاد
حالادیگهمیدونستمچیمیخوام
آره ؛ منتشنهیآب ِ نذری ِ آقای ِ امامحسین(ع)بودم
تشنهی ِ مرامُمعرفتش ..
آقای ِ امامحسین ؛ ماآدممعمولیاکهنمیتونیمبیایم حرمت
ولیدلمونبههمینچیزای ِ کوچیکخوشه
بههمیننذریا ؛ بهکتیبههای ِ صندوقچهی ِ خانجون ؛ بههیئتات ؛ بهانتظارمونبرای ِ رسیدن ِ محرم
اینبهونههای ِ کوچیکُازموننگیرییهوقت . .
آقای ِ امامحسین ؛ منبلدنیستمعین ِ نوکرخوباتحرفبزنم ؛ ولی
خیلیچاکریما ؛ تصدقت !
تویهوضعیتیمکه ؛ حتیبُرد ِ تیم ِ موردعلاقم [ آرژانتین ] همخوشحالمنمیکنه ..
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
دقت کردید چهار سال دیگه چنلای جدید با آدمای جدیدتر جام بعدی رو گزارش میکنن
و ماها به فراموشی سپرده شدیم؟
آره بشر دوپا . زندگی همینقدر عجیبه .
- تامیلا -
دقت کردید چهار سال دیگه چنلای جدید با آدمای جدیدتر جام بعدی رو گزارش میکنن و ماها به فراموشی سپرده
امانازهمینبشر ِ دوپا ؛ امان ...
میشودچندساعتی ؛ ازفکرمنبیرونروی؟
درسدارمبخدا ؛ اینترممشروطمیشوم 🚶🏿♂
- تامیلا -
یکی داوطلب شه بام بیاد بریم اینجا *تضمین نمیکنم ک ورشکست نشه🤝
یاذالجلالوالکرام
اینحجماززیباییروبرنمیتابم 🙂🙂🙂🚶🏿♂