eitaa logo
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
2.6هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.9هزار ویدیو
45 فایل
🌖 زیرسایه امام رضاعلیه السلام با"تنهامسیرآرامش" قدم برمی‌داریم درمسیرظهور ان شاالله🌸 🌐 ارتباط باادمین کانال @Mahdi9294، @Zhaklins 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
#رمان شب #بدون_تو_هرگز ۲۲ "علی زنده است" 🔹 ثانیه ها به اندازه یک روز ... و روزها به اندازه یک ق
شب ۲۳ " آمدی جانم به قربانت " 🌻شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ... ترم آخرم و تموم شدن درسم با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ... التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ، با آزادی علی همراه شده بود ... 🌻صدای زنگ در بلند شد در رو که باز کردم ... علی بود ... علی 26 ساله من ... 😭 مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ... 🌻زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ... 🌻من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ... 🌻دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ... - بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ... 🌻علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ... - مریم مامان ... بابایی اومده ... علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ... میرم برات شربت بیارم علی جان ... چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... 😭😭😭😭 محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ... من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ... بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ... دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
شب ۲۴ 🔹روزهای التهاب ⭕️ روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود و قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ... 🔹خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت! حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم 😢 🔸علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده! 🙃 توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود👌🏼 🔹اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد. 💢 هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد. ✅ اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ... 🌷و امام آمد ...😊 ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون 🌺 مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم ...😍 اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... آخه علی همه چیزش امام بود ...🌷😌 نفسش بود و امام بود ... 🌹 نفس همه ی ما امام بود... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
✴️ مهم ترین موضوع در بحثِ رنج اینه که : 🔹هر یک از ما انسان ها اختیار داریم که "نوع رنج هایی که میخوایم بکشیم رو انتخاب کنیم" ✔️👆👆🌷 ✅ یکی از قواعدِ مهم دنیا اینه که "اگه ما با اختیار خودمون سراغ رنج های خوب بریم دیگه مجبور نیستیم که رنج های بد رو تحمل کنیم"👌 🌍💍🌺 🚸 مثلاً اگه یه نفر به استقبال "رنجِ خوبِ کسبِ ثروت" بره ، 💰طبیعتاً این موضوع باعث میشه که ثروتی به دست بیاره و برای همین "رنج های بدی" که در اثر "فقر" ایجاد میشه رو نخواهد کشید.😊 👏👏❇️
🔴 در حالی که اگه یه نفر به استقبالِ این رنجِ خوب نره👇 🌏 دنیا "مجبورش" میکنه که بعضی از "رنج های بد" رو تحمل کنه 🔞 و به خاطرِ بی پولی به دنبالِ برخی فسادها بره و هر روز زندگیش سیاه تر و سخت تر بشه.... ⭕️🔺♨️ 🔹اینجا باید گفت که: 🔰 آخه بنده خدا ، همون روزِ اوّل به استقبال رنج خوب کسب ثروت میرفتی که الان به این روز نمی افتادی!😒 🔵 البته در این مثال تنبلی کردنِ اون شخص، "قابل جبران" هست ⚠️ امّا گاهی دنبال رنج های خوب نرفتن، به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود.... ⬇️💢
⛔️ مثلاً پدر و مادری که به استقبالِ "رنجِ تربیتِ فرزند" نرن 👈 مجبور میشن که یه بچه بی تربیت رو تا آخر عمرشون تحمل کنن... ✔️ چون معمولاً تربیتِ انسانها بعد از سن ۱۵ سالگی خیلی سخت میشه؛ به این علت که عمده دوران تربیت پذیری انسان، از ۷ تا ۱۴ سالگی هست.👌 👆👆👆👆✅ 🔶 پدر و مادرا باید مراقب باشن هر کاری کردن تا ۱۴ سالگی! 🚨 بعد از اون دیگه به فکرِ تربیتِ بچشون نباشن! ✅🔷➖➖🌷🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ✖️ گاهی وقتها، یه تشکر شما، می‌تونه یه جانِ لِه شده و خسته رو زنده کنه! ✖️گاهی وقتها، فقط نشون دادنِ شادی‌تون، از شادیِ کسی، می‌تونه بارِ شادیش رو چندین برابر کنه! ✖️ گاهی وقتها، فقط باید لبخند بزنی و همه‌ی حرفهات رو به یه وقتِ دیگه موکول کنی؛ تا حالِ قشنگ عده‌ای رو، حفظ کنی! گاهی وقتها، وسط یه عالَمه کارِ دیگه، فقط وظیفه‌ی شما اینه؛ ـ تشکر کنید! ـ یا شادی‌تون رو ابراز کنید! 🔺همه چی تعطیل! 🌛 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلاام و عرض ادب واحتــــــرام عزیزان همیشه همراه☺️🌺 صبــحتــون بخیر و خوشی🌷 الهی شادترین ساعات و دقایق سهم امروزتون و روز زیباتـــون اغشتـــه به بوی مهربانــــــی ها باشه🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آخر هفته خوبی رو براتون آرزو می‌کنم ☺️ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز نوزدهم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز هجدهم چله ی #ترک_گناه + قرائت #د
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز نوزدهم چله ی + قرائت ⏲هیچ عقربه ای برعکس نمیره زمان داره از دست میره! امروز قراره برای بهتر شدن چیکار کنی.....؟ 📝یه برنامه ریزی دقیق داشته باش تا بیکار نباشی 🚫 ⭕️وقتی بیکار باشی شیطون برات تور میندازه ♨️ 👈تا فکر گناه اومد سراغت به خدا پناه ببر❣ ✅ امروز دور هر چیزی؛ هر چیزی؛ هر چیزی که حدس میزنی خدای مهربون خوشش نیاد یه خط پر رنگ بکش⭕️ 📌 امروز با خودت مرتب تکرار کن: خدای عزیزم؛ دوست دارم کاری کنم که من رو میبینی خوشحال بشی لازم نیست کار عجیبی انجام بدی! فقط کاری که خوب نیست انجام نده، حرفی که خوب نیست نزن، فکری که خوب نیست نکن، راهی که خوب نیست نرو، .... 👈امروز وجودت رو از هر چیزی که "او" دوست نداره، پاک کن👉 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
📌چه‌کار کنیم که همۀ زندگی‌مان لذت‌بخش شود؟ ⚡️یک گل‌فروش هر روز بارها دسته‌گل درست می‌کند، اما اگر یک‌روز بخواهد برای معشوق خودش دسته‌گلی درست کند، حتماً این‌کار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام می‌دهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت می‌برد!👌 💗اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا می‌کند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام می‌دهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!🍃 ❣ما که هنوز عاشق خدا نشده‌ایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را به‌خاطر خدا انجام بده؛ کم‌کم عاشقش می‌شوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظه‌اش لذت‌ها می‌بری!✅ 🌺🍃منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگی‌ات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادی‌ات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار ساده‌ای را هم «به‌خاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!💯 👤 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: ساده‌لوحانه‌تر از پیشنهاد کسی که می‌گوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد 🔹امنیت و قدرت دفاعی، اقتصاد و رفاه عمومی و آسودگی معیشتی مردم، قدرت سیاست‌ورزی و چانه‌زنی برای تأمین منافع ملی و فرهنگ و سبک زندگی جذب ملت‌ها برای هر کشور عمق راهبردی ایجاد می‌کند. هیچ یک از این بازوهای قدرت ملی نباید به نفع یک رکن و بازوی دیگر قطع شود. 🔹قدرت ملی برای هر کشوری حیاتی است و هر ملتی اگر استقلال، سرافرازی، استفاده از منابع حیاتی بر مبنای اراده خود و ایستادگی در مقابل خواست های دیگران را می‌خواهد، باید قوی باشد و گرنه در حال ضعف و ذلت و ترس، مدام نگران طمع‌ورزی بیگانگان خواهد بود. 🔹ساده‌لوحانه‌تر و ناشیانه‌تر از پیشنهاد کسی که می‌گوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد. اگر به کسانی که می‌خواستند برخی بازوهای قدرت ملی را قطع کنند، اجازه این کار داده می‌شد، ایران، امروز با خطرات بزرگی مواجه بود.
رهبر انقلاب: تخصیص بودجه سنگین برای جهاد تبیین کار غلطی است 🔹در جنگ‌های سخت با سلاح‌های قدیمی دیگر نمی شود جنگید. امروز با شمشیر و با نیزه و این چیزها نمی‌شود به جنگ توپ و موشک و اینها رفت. در جهاد تبیین هم همین جور است. 🔹به نظر من امروز آن چیزی که می‌تواند به بهترین وجهی به صورت یک سلاح مؤثری عمل کند، تبیین مفاهیم عالی اسلامی است در زمینه‌های مختلف. 🔹حکمرانی در منطق اسلام از بن و بنیاد با حکمرانی های رایج جهان متفاوت است. نه شبیه سلطنت است، نه شبیه ریاست جمهوریهای امروز دنیاست، نه شبیه فرماندهی‌هاست، نه شبیه رؤسای کودتاگر است، شبیه هیچ کدام از اینها نیست. یک چیز خاصی است متکی به مبانی معنوی. 🔹بایستی در جهاد تبیین راه پیشرفت و تعالی مادی ملت از بیراهه‌ها و کج‌راهه‌ها جدا بشود. بدانیم که اگر جهاد تبیین به درستی صورت نگیرد، دنیامداران حتی دین را هم وسیله‌ی هوسرانی و شهوترانی خودشان قرار خواهند داد. 🔹طبیعت این کار یک طبیعت غلطی است که یک بودجه‌ی سنگینی را به‌عنوان جهاد تبیین بگذارند.
▧▨╮ کمي تأمل ╰▨▧ ☝️شما اول انگشت خود را در استمپ میگذاری و آن را جوهری میکنی و بعد پای یک قرار داد انگشت زده و آن را جوهری میکنی. ✍یعنی تا این انگشت خود جوهری نشود، نمیتواند برگ کاغذی را جوهری کند. 🎯هندسه عالم هم همین است. ما تا خود یک ویژگی و صفتی پیدا نکنیم، نمیتوانیم دیگران را دعوت کنیم تا آن ویژگی و صفت را پیدا کنند. 📖این است که قرآن کریم گلایه میکند از کسانی که حرف هایی میزنند و و مردم را به خصوصیاتی دعوت میکنند، 📌درحالی که در خودشان از آن ویژگی ها خبری نیست. ⚜ لمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ⚜ (سوره صف/ آیه ۲) ⁉️چرا یک حرفی میزنید که خود انجام نمیدهید. درست مثل سوزن که برای همه لباس میدوزد، اما خود برهنه است. 🕯یا مثل شمعی که اطراف خود را روشن میکند، اما پای خودش تاریک است. ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
#رمان شب #بدون_تو_هرگز ۲۴ 🔹روزهای التهاب ⭕️ روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود و قرار بو
شب ۲۵ 🔹با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... 💢 گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد ... 🌺 می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود ... 🌷نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ... 😌 🔸هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو میبرد ... 💞 عاشقش شده بودن ... مخصوصا زینب ... ❤️ هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی، قوی تر از محبتش نسبت به من بود ... 🔴 توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... ⭕️ کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... ✅ و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
🎆 شب 26 رگ یاب! 🔷 اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... 😊 ✅ بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ... - چرا اینقدر گرفته ای؟ 💢 حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش...😒 خنده اش گرفت ... - این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ 😊 - علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ...🙄 صدای خنده اش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ... - ساکت باش بچه ها خوابن 😒 🔸صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید! - قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته 🙂 🔸 رفت توی حال و همون جا ولو شد ... - دیگه جون ندارم روی پا بایستم ... با چایی رفتم کنارش نشستم ... 🔷 راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن... - اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن😌 - جدی؟ لای چشمش رو باز کرد ... - رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ... 😊 و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ... - پیشنهاد خودت بود ها ... وسط کار جا زدی، نزدی؟! و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم... ادامه دارد ... ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️͜͡🕊 اولین لقمه دنیایی من تربت بود رفت در کام حنجره‌ام گفت حسین به افق شب جمعه ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلااااام و درودها نثــــار قلب پر مهرتون دوستان و همراهان عزیزمون☺️🌺 صبح آدینتوݩ قرین ارامش و دلتون شاد شاااد و روزادینه تـــون پُـــــر از نــور خدا باشه الهی✨ جمعه‌ها روز خانواده‌ست و پُر هست از خاطرات و دور هم بودنهای شاد و پرخنده ، 👌 🤲امیدوارم امروز رو همراه با خاطراتی زیبا و ماندگار در کنار خانواده ، دوستان و عزیزانتون سپری کنید .😊 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🌹«روز بیستم» 🗓شروع چله: ۱۴۰۰/۱۲/۰۱ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز نوزدهم چله ی #ترک_گناه + قرائت #
‍ ‍ ـ࿆༆  بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً ـ࿆༆  🔖روز بیستم چله ی + قرائت ⏳لحظه شماری روز نیمه شعبان شروع شده ⏳ خوب که به خودم نگاه می کنم می بینم که حتے بلد نیستم ادای یک منتظر واقعی را در بیاورم چه برسد به اعمالی که دلت را شاد می کند آقا....😢 امروز روز کارهای خوبه😍 یه هدیه عالی برای امام زمانم! نذر لبخند امام زمانم امروز عهد میبندم ✍ نمازام اول وقت√ یک صفحه قرآن با معنی 📖 هرچیزی رونزارم گوشام بشنوه! امروز مواظب زبانم باشم گناهان زبان همش حق الناسه♨️ گنـ👹ـاه شنیدنی های حرام و ترک کنم❌ دروغ و غیبت عمرا✋ مهربونی ویژه با خانواده ♥️ جواب بدیها رو با خوبی میدم✌️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦