. «و گفت: بر همه‌چیزی کتابت بُوَد، مگر بر آب و اگر بر دریا گذر کنی از خونِ خویش کتابت کن تا آن که از پسِ تو درآید بداند که عاشقان و سوختگان و مستان گذشته‌اند.» #تذکرة‌_الاولیاء | عطار ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی #عطار #بیکلام_گفت

#بیکلام_گفت

چو نزدیک تو می‌آیم دلم بوی تو می‌گیرد... تو گل‌سان بویِ خوش در چنته داری، عطرِ خوبت چند؟؟؟ #بیکلام_گفت

#بیکلام_گفت

شهادت، تن به مرگ سپردن نیست؛ بل در حفاظت از آرمان، شمشیر کشیدن است و جنگیدن و ناخواسته در مهلکه افتادن و پیوسته دستِ رد به سینه‌ی هلاکت زدن... و آن گاه، در لحظه‌‌ای بی بدیل، به ناگزیریِ مرگ رضا دادن و لبیک گفتن، یا حتّی فرصت لبیک هم نیافتن... #بیکلام_گفت #نادر_ابراهیمی

#بیکلام_گفت

امان ازفراق و جدایی ...🥀🖤 #شهید_جمهور #بیکلام_گفت دنیا همینه رفقا... کسی نمی‌مونه... دنیا محل وصل نیست محل فراق و جدایی‌هاست همه این مسیر رو میریم و دیر یا زود،حرکت میکنیم از اینجا...💔 #شما_فرستادین

صبحِ زود، فرشته‌ی مرگ را بر روی ایوانِ خانه‌ی کوچکمان دیدم... عطسه‌ای کرد و پرواز را از سر گرفت... #بیکلام_گفت

لبریزم از پریدن و بی‌بال و پر ولی؟... #بیکلام_گفت

نه... نه... من هرگز نمی‌توانم بپذیرم چیزی بنویسم که آن را تجربه نکرده باشم و یا زخمِ آن را به جان نخورده باشم... دردِ من، نوشتنِ واقعیت‌هاست و اَبَدَن، در پی بافتن خیال نمی‌روم... بخاطر همین‌هاست که نمی‌توانم دست به نوشتنِ داستان و قصه شوم... به گمانم این‌ها را قبلن هم گفته‌ام... چرا باز تکرار می‌کنم... چون می‌بینم کسانی که دست به قلم دارند، خیال را قالبِ واقعیت می‌کنند و به خوردِ مخاطب می‌دهند و نگاه می‌خرند... و من می‌دانم که آنچه آنها می‌نویسند، بویی از واقعیت ندارد و این مرا آزار می‌دهد... بسیار آزار می‌دهد... برای دختری که ندارند، شعر می‌گویند... از محبوبی که ندارند، دلبری می‌کنند... نمی‌خواهم فحش ناجور بدهم، اما عوضی‌ها ما را سر کار می‌گذارند و خیال می‌کنند خیلی کار شاقی می‌کنند و می‌دانی؟ آنها فقط خیال می‌کنند... انسانِ قلم به دست، باید به یقینِ حضور برسد، بعد آن قلمِ صاحب مرده را خیر سرش بچرخاند روی کاغذ و چیز در خوری اگر توانست، بنویسد... حیف این کلمات که مصرفیِ ایامِ نشئگی ما شده‌اند... #بیکلام_گفت #غریبه

#موسیقی #بیکلام_گفت

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب... #محمد_علی_بهمنی #بیکلام_گفت

اگر امان دهد این بغضِ سالخورده، بگویم شبی برای تو شرحِ غمِ جوانیِ خود را... #بیکلام_گفت

الهی! دلی دِه که در کار تو، جان بازیم و جانی دِه که کار جهان سازیم... - الهی نامه؛ خواجه عبدالله انصاری. #بیکلام_گفت

و زندگی، همه‌‌‌اَش غصه بود و یک غم بود، تمامِ غصه زیادُ و زندگی، خود، کم بود... #غریبه #بیکلام_گفت

یاران همه رفتند، افسوس که جامانده منم... #بیکلام_گفت

و خاطره‌‌ای بود که گم شد..، که حالا حتی به یاد نیز نمی‌آید... #بیکلام_گفت

بنگر ز جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ! وَز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ! #بیکلام_گفت

لوییس گفت: ولی من هنوز امیدوارم... و جاناتان پیر جواب داد: امید، بزرگترین دروغی بود که انسان به انسان گفت... بگذار خیالت را آسوده کنم لوییس! هیچ امیدی وجود ندارد، تنها باید رفت... این جاده، فقط با رفتن، تمام می‌شود نه با امیدپردازی... #بیکلام_گفت از کتاب خیالیِ لوییس و جاناتانِ پیر

دلم یه ضرر بزرگ می‌خواد... بزرگ‌تر از رفتنت...🙂💔🍂 #بیکلام_گفت

می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را چند بتوان در گریبان داشت آتشپاره را؟ #بیکلام_گفت

گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد... در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد... گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ... میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد... شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد... #سجاد_سامانی #شعر #بیکلام_گفت

هوای بی تو پریدن نداشتم؛ آری بهانه بود همیشه شکسته‌بالیِ من... #بیکلام_گفت #محمد_علی_بهمنی

دل خوش به خاطرات بهاری ولی چه سود؟ پاییز سرد بی ثمرت را چه می کنی؟ #سید_تقی_سیدی #بیکلام_گفت #شعر

نیستی، با که بگوئیم غمِ باران را؟ #بیکلام_گفت

#بیکلام_گفت و این امید است که همچنان جولان می‌دهد؛ که همچنان می‌تازد و می‌تازاند... پس چرا باید نشست؟...🌱